از زمانی به یاد دارم که در خانواده ای پرجمعیت بودم.پدر را بیشتر وقتها می شنیدم، که در تهران کارگر ساده است تا ببینم.هر از گاهی دویستی،پونصدی،هزاری هایی از طرف پدر توسط آشناهایی که از تهران حدود پانصد کیلومتر را با اتوبوس آمده بودند.به ما می رسید.ذهنیتم از کار پدر این بود.که پدرم جای خوبی دارد و این پول را راحت بدست آورده و برای ما می فرستد.نمیدانستم سرما،گرما،عرق ریختن،زانو درد،کمر درد،چیست و چه موقعی ساخته شدند.....ادامه دارد......