بازی The Last of Us Part II، عنوانی که برخی منتقدین آن را میستایند و برخی دیگر آن را به باد تمسخر میگیرند. من در دسته دوم قرار میگیرم. بله، بازی از نظر گرافیک و گیمپلی قابل توجه است. ناتیداگ در خلق دنیایی ویران شده و پر از جزئیات که حس واقعی بودن را القا میکند، مهارت بینظیری دارد. اما در زیر این پوسته زیبا، داستانی سطحی و شعاری نهفته که به نظر من توهین به شعور مخاطب است. در ادامه با ساویسگیم همراه شوید.
داستان بازی حول محور انتقام میچرخد. انگیزهای که بارها و بارها در دنیای سرگرمی به آن پرداخته شده و تازگی ندارد. مشکل اصلی اینجاست که شخصیتها و روابطشان به قدری ضعیف و کلیشهای نوشته شدهاند که نمیتوان ذرهای برای آنها همذاتپنداری کرد. الی، شخصیت اصلی داستان، تبدیل به آدمی خشن و بیرحم شده که هیچ شباهتی به شخصیت نسخه اول بازی ندارد. دیگر شخصیتها هم به همین منوال، فاقد عمق و پیچیدگی هستند و صرفاً برای پیشبرد داستان قربانی میشوند.
یکی دیگر از نقاط ضعف بازی، شعارزدگی بیش از حد آن است. بازی سعی میکند پیامهای عمیقی درباره خشونت، چرخه انتقام و ماهیت انسان بدهد، اما این کار را به شکلی سطحی و شعاری انجام میدهد. گویی ناتیداگ به جای اینکه داستانی را روایت کند، قصد دارد درسهایی اخلاقی به مخاطب بدهد.
در نهایت، The Last of Us Part II تجربهای ناامیدکننده بود. بازیای که با وجود نقاط قوت فنی، در روایت داستانی ضعیف عمل میکند و شخصیتهای سطحی و شعاری را به خورد مخاطب میدهد. به نظر من این بازی نه تنها دنباله شایستهای برای نسخه اول محسوب نمیشود، بلکه به تنهایی هم اثر قابلتوجهی نیست.
نکات مثبت:
گرافیک و گیمپلی بینظیر
دنیای ویران شده و پر از جزئیات
موسیقی متن زیبا
نکات منفی:
داستان سطحی و شعاری
شخصیتهای ضعیف و کلیشهای
شعارزدگی بیش از حد
امتیاز:
6 از 10
شما چه نظری دارید؟