سال ۹۵ بود که تصمیم گرفتم بعنوان مدرس آنلاین پایتون فعالیت خودم رو شروع کنم. در این سالها با افراد بسیار مختلفی کار کردم. برای شاگردهام هم تدریس کردم هم پروژه نوشتم و هم سعی کردم براشون دوست خوبی باشم. از اون روزها حدود ۶ سال می گذره و من تجربیات زیادی در این زمینه کسب کردم.
با فراگیر شدن کرونا و آنلاین شدن خیلی از کسب و کارها این فرصت برای خیلی ها پیش اومد که تو شهر خودشون و خونه خودشون بتون با شرکت ها همکاری کنن. من هم بعد از کمی فکر کردن گفتم ایده بدی نیست که یک رزومه ای تنظیم کنم و یک درآمد ثابت از طریق دورکاری داشته باشم.
با توجه به اینکه کارهای من در حوزه های مختلف و پراکنده بود تنظیم کردن رزومه اصلا برای من کار ساده ای نبود و در رزومه ام تنها چیزی که نوشتم این بود که از سال ۹۵ به صورت فریلنسر پروژه نویسی و تدریس می کنم.
رزومه ام رو توی سایت جابینجا تنظیم کردم و برای ۸ شرکت فرستادم. از این ۸ شرکت ۲ تا توسعه دهنده مبتدی جنگو می خواستن، یکی برنامه نویسی پایتون، ۲ تا مدرس پایتون و ۳ تا هم کارآموز پایتون و جنگو.
من رزومه رو ۱۵ روز قبل فرستادم که دوتا از اون شرکت ها هنوز رزومه رو بررسی نکردن!! چهارتا تماس نگرفتن. اما دیروز یکی از این شرکت ها که یک موسسه آموزش برنامه نویسی بود با من تماس گرفت تا زمانی رو برای مصاحبه تنظیم بکنیم.
هر شرکتی که رزومه خودتون رو براش فرستاد در صورتی که رزمه شما رو نگاه کنن جابینجا اینو به شما ایمیل می کنه که ویژگی بسیار خوبیه.
یکی از نکاتی که برای من عجیب بود استفاده از نرم افزار Adobe Connect برای مصاحبه بود. چون دیگه همه ما می دونیم که مصاحبه معمولا از طریق اسکایپ انجام می پذیره و قطعا دلیل بسیار خوبی هم داره. اسکایپ هم کیفیت خوبی داره هم قطع وصلی خیلی پایینی داره و همین اینکه استفاده ازش راحته و تقریبا شبیه چت اپلیکشنهای معمولی مثل واتس اپ و تلگرام هست. بعد از کرونا گوگل میت هم معرف شد چون که تقریبا همه اکانت جیمیل دارن.
بعد از اینکه لینک مصاحبه رو تو ادوب کانکت زدم و وارد صفحه مصاحبه شدم هیچی نبود. یک بخش عضویت بود! و یک بخش مهمان. راهنمایی خاصی هم از طرف فرستنده لینک برای من ارسال نشده بود.
اسمم رو تو بخش مهمان نوشتم و دکمه Join رو زدم که دیدم ۵ نفر در حال مصاحبه هستن. چون مصاحبه گروهی بود من همون اول فهمیدم که با یک شرکت سطح پایینی طرف حساب هستم و اصلا حس خوبی نگرفتم. همه خودشون رو معرفی کردن و البته چون من با ادوب کانکت کار نکرده بودم یه ۵ دقیقه ای طول کشیده تا بفهمم چطوری وب کم و میکروفون رو تنظیم کنم و در نهایت من هم خودم رو معرفی کردم.
دو نفر دانشجو بودن هیچ تجربه تدریسی نداشتن و یک نفر هم اصلا برنامه نویسی بلد نبود و در زمان دانشجویش ریاضی تدریس کرده بود! دومین علامتی که نشون میداد تو جای اشتباهی هستم. اما یکی از اهداف من برای فرستادن رزومه به شرکت های مختلف همین قرار گرفتن در جو مصاحبه هست. به نظر من کار خیلی جالبیه و نهایتا همه باید از یه جایی شروع کنن و این نقطه شروع برای همه هست.
وقتی نوبت به من رسید گفتم که کار من تدریسه حدود ۶ ساله تدریس می کنم برای سنین مختلف تدریس کردم و بیشتر کسانی که باهشون کار کردم ایرانی های مقیم خارج هستن. مصاحبه کننده بعد از شنیدن همه اینا گفت پس برای بچه ها تدریس نکردید!! یعنی اینکه تجربه شما برای ما پشم هم نیست. و البته که من برای بچه ها هم تدریس کردم.
بقیه مصاحبه معرفی شرکت بود که کار بسیار خسته کننده ای بود. گرچه مصاحبه کننده بنا بر وظیفه اش با آب تاب روش تدریس آنلاین خودشون رو توضیح میداد اما خلاصه اش رو من بخوام به شما بگم روش تدریسشون مثل دانشگاه پیام نور بود. یعنی شما راهنما هستید و بچه ها برای رفع اشکال میان پیش شما و حالا یه سری استفاده از تکنولوژی های نوین هم به کار اضافه شده بود. یعنی به سوالات بچهها در تالار گفتمان پاسخ بدید و ماهی هم یک بار از شخص موفق دعوت کنیم بیاد برای بچه ها حرف بزنه. کلا واسه همه اینا چنتا اسم بذاری و تو اسلاید خوشگل کنی و چنتا شکل هم بکشی مثل این هست که بمب اتم رو کشف کردی ولی واقعا اتفاق خاصی نیفتاده همون دانشگاه پیام نور خودمونه که آنلاین شده.
البته هیچ کدوم از تفکراتم رو به روی مصاحبه کننده نیاوردم و اتفاقا تعریف و تمجید هم کردم ??. ای ایرانی دورو .?
بعد از معرفی نحوه کار رسیدم به بخش جالب کار یعنی پرداختی. نمی دونم چرا وقتی مصاحبه کننده ها به بحث پول که میرسن زود میخوان سرشو هم بیارن! اگه کسانی که تجربه مصاحبه دارن حتما متوجه شدن که وقتی بحث پول میشه مصاحبه کننده صدای خودش رو کم میکنه و آروم میگه که پرداختی چقدر خواهد بود انگار که می خواد اصرار دولتی رو فاش کنه!
با اینکه نحوه پرداختی گنگ بود ولی من خلاصه اش رو به شما می گم. شما به ازا هر دانش آموز ۱۰۰ هزار تومان در ماه دریافت می کنید. یعنی اگر شما ۱۰ دانش آموز داشته باشید ۱ میلیون در ماه دریافت می کنید. حالا سوال اینه، برای هر دانش آموز چقدر باید وقت بذارید؟ به ما گفته بودن که در ماه باید ۴۵ ساعت تدریس کنیم ولی نگفته بودن این ۴۵ ساعت برای یک دانش آموز هست، ده دانش آموز هست یا صد دانش آموز!
چون پرداختی به ازا دانش آموز بود و نه ساعت کاری، و از اونطرف چون به شما ساعت کاری در ماه اعلام شده بود کلا مدرس سردرگم میشد که حالا چقدر در ماه درآمد خواهد داشت و چند ساعت کار خواهد کرد.
به این ماهی ۴۵ ساعت اگر کمی دقت کنید متوجه میشد که شبیه همون هفته ای ۴۴ ساعت کار در هفته قانون کار خودمونه که فقط روند شده. ۵۰ زیاده ۴۰ کمه ۴۵ خوبه.
اگر فرض کنیم اون ۴۵ ساعت برای ده دانش آموز در نظر گرفته شده بود می تونیم یک میلیون رو به ۴۵ تقسیم کنیم و متوجه بشیم که هر ساعت کاری چقدر ارزش داره که به عدد ۲۲ هزار تومن در ساعت می رسم. به نظر مبلغ خوبی میاد! همچنین اگر ۴۵ ساعت رو تقسیم بر ۱۰ بکنیم یعنی تعداد دانش آموزان متوجه میشیم که برای هر دانش آموز باید ۴.۵ ساعت در ماه وقت بذاریم. به نظر کار زیادی سختی نمیاد!
اما مصاحبه ادامه داره ...
مصاحبه کننده گفتن که برای هر دانش آموز باید ۸ ساعت در ماه زمان بذارید. یعنی اگر ده دانش آموز داشته باشیم ۸۰ ساعت در ماه باید تدریس کنیم. اگر یک میلیون رو تقسیم ۸۰ بکنیم به عدد 12 هزار و پونصد تومن میرسیم یعنی هر ساعت شما ۱۲ هزار پونصد تومن برای کارفرما ارزش داره.
خوب ببینیم قانون کار چی میگه
حداقل دستمزد هر ساعت کار کارگر ۱۹ هزار تومن اعلام شده. توجه می کنیم که این مبلغ کف دریافتی بدون هیچ گونه تخصص و مزایا می باشد.
اما هنوز مصاحبه ادامه داره و همه چیز داره بدتر و بدتر میشه.
مصاحبه کننده فرمودند که دریافتی شما شامل ده درصد مالیات هست (مبارکه) یعنی هر ساعت کاری شما شد ۱۱ هزار و دویست و پنجاه تومن بعد فرمودند که این ۸ ساعت فقط برای ارتباط مستقیم با دانش آموز هست یعنی اینکه شما در وبینار و سمینار و پاسخ دادن به پرسش های دانش آموزان شرکت می کنید و ماهی یه بار معلم ها دور هم جمع میشن یعنی جمعی از بازنده ها به چهره هم نگاه میکنن در حالی که میدونن هیچ ارزشی به کار خودشون قائل نیستن و نهایتا اینجا هستن تا پول کافی شاپ رو جور کنم. و همه اینها جزو ساعت های کاری بدون حقوق شما هست. (الا برکت الا)
بعد از اتمام مصاحبه یا بهتر بگم معرفی موسسه پیغامی برام اومد که میگفت موسسه علاقمند هست با من همکاری کنه که من عدم تمایل خودم رو برای همکاری رو اعلام کردم. البته باید بگم که به نظر من این پیغام برای همه فرستادن شده بود و از همه دعوت به همکاری کرده بودن چون در نهایت نیروی کار تقریبا رایگان محسوب میشه. تازه سه هفته هم باید آموزش میدید یعنی سه هفته وقت گرانبهای خودتون رو صرف آموزش کاری میکردید که ساعتی یازده تومن ارزش داشت!
اگر شخصی هیچ گونه تخصصی نداشته باشه و وقت آزاد خیلی زیادی داشته باشه شاید بهتر وارد این کارها بشه. اما جونترها باید دقت کنن که چیکار میکنن و وقتشون چطوری میگذره، باید دقت کنن که در چه کاری تجربه و رزومه کسب میکنن. سه چهار ماه کارآموزی رایگان در یک شرکت معتبر خیلی بهتر از بیگاری در کار آموزش هست.
کلا موسسات آموزشی همینطوری هستن هر ساعت کاری مدرس حدود ده هزار تومن ارزش داره. به خاطر همین کسانی که در این مجموعهها مشغول به کار هستن معمولا اشخاصی هستن که تجربه و دانش کافی برای انجام این کار رو ندارن و مقطعی وارد این حرفه شدن تا وقتی که یک شغل بهتری پیدا کنن. همچنین مدیران و مسولین این موسسات هر روز فربه تر و پولدارتر میشن و ماشین های گرون قیمت سوار میشن بدون داشتن هیچ گونه تخصص یا دانشی.
اگر پدر و مادری هستید که به فکر آینده بچه های خودتون هستید قطعا با یک مدرس با تجربه و کار بلد همکاری کنید. حتی می تونید از پکیج ها آموزشی چه پولی و چه رایگان که توسط برنامه نویسان مجرب تولید میشه استفاده کنید. در نهایت انتخاب این موسسات باید انتخاب آخر هر شخصی برای آموزش باشه.
نکته آخر فراموش نکنید که هزینه ثبت نام در این موسسات اصلا هم کم نیست.