اون چیزی که مسلم هست بحث داغ تمام محافل قطعی اینترنت هست. تا جای که من توی خبرها و ویرگول دیدم حتی بحث گرانی بنزین هم تمام شده و همه نگران وصل یا وصل نشدن دوباره اینترنت داخلی به اینترنت جهانی هستن.
برخی از دوستان از دید مثبت به قضیه نگاه کردن که اصلا نمی دونم فازشون چیه! حرفهای مثل من با بقال سر کوچمون اولین بار صحبت کردم، اجاره نشین های آپارتمانمون شروع کردن باهم به صحبت کردن، تو کوچه آدمهای بیشتری رو میشه دید، برای رمان خواندن وقت پیدا کردم و از این مزخرفات.
برخی از دوستان هم مشکلات خودشون رو در رابطه با قطعی اینترنت نوشتن که چطور به کسب و کارشون صدمه زده و زندگی عادی اونها رو مختل کرده. من هم جزو این دسته از افراد هستم.
بعنوان یک انسانی که دارای اراده هست من برای کتاب خوندن یا حرف زدن با بقال سر کوچمون نیازی به قطعی اینترنت ندارم اگر فکر کنم که نیازی به این کارها هست انجام می دم و اگر هم نیازی نبینم اینترنت که بماند آب و برق رو هم قطع کن این کارها رو انجام نمیدم.
بعنوان یک مدرس و برنامه نویس کامپیوتر زیان های که قطعی اینترنت به من زده بسیار زیاده. در واقع با قطعی اینترنت نان شب من هم قطع شده.در این وضعیت خراب و گرانی با سیلی صورت خودم رو سرخ می کردم و شرمنده خانواده بودم اما قطعی اینترنت واقعا قابل تحمل نیست و افتضاحه. من از اسکایپ برای صحبت با دوستانی که خارج از کشور هستن و براشون تدریس می کردم یا باهم روی یک پروژه کار می کردیم استفاده می کردم که الان به کل قطعه. اصلا فکر اینکه اینترنت محدود بشه من رو نابود میکنه.
میگن یه عده کمی اشرار بود! خوب به خاطر یه عده اشرار کم اینترنت رو قطع کردی؟ و نان شب ما رو قطع کردی؟ الان ما پیش کی گدایی کنیم؟
بعد اخبار میگه همه چه تحت کنترل هست، همه جا آرومه دشمن شکست خورد، ارازل دستگیر شدن! پس چرا اینترنت رو وصل نمی کنی؟ نکنه می خوای وصل نکنی؟
ضررهای ما رو کی می خواد بده؟ ضررهای که من به خاطر قطعی اینترنت متحمل شدم اینارو کی می خواد بده؟ کی اصلا می خواد پاسخ گو باشه؟ من بسته اینترنتی نخریدم که از اینترنت محدود و بی فایده داخل استفاده کنم اینترنت خریدم که کارهام و پروژه هام رو باهاش انجام بدم الان تمام حجم من مونده و هیچ استفاده ای ازش نمی کنم جایی برای مصرف حجم اینترنتی ندارم.
حتی اگر اینترنت وصل بشه باز هم این ترس و نگرانی خواهد بود که نکنه دوباره قطع بکنن یعنی هیچ چیز دیگر مثل سابق نمی شود. البته اون سابقش هم تحفه ای نبود ولی امیدی برای تغییر شرایطم داشتم الان تنها روزنه امیدی که داشتم هم از بین رفته. تمام مشتریانم رو از دست دادم و در بلاتکلیفی روزهای زندگیم که باید برای پیشرفت و ترقی استفاده شوند در بیهودگی و افسردگی هدر می شوند.