بدون تجربه نمیتوان کاری پیدا کرد و بدون کار تجربهای کسب نخواهد شد.
اکثر جوانان (از جمله خودم) وقتی وارد محیط دانشگاهی میشن، سعی میکنند تا در همون ابتدا خودشون رو به کاری مرتبط با زمینه تحصیلیشون مشغول کنن، اونا رزومه ناقصشون رو از طریق Third Partyهای مختلفی که امروز هم تعدادشون کم نیست ارسال میکنن، و بعد به امید این که با آن ها تماس گرفته خواهد شد و به مصاحبه فیزیکی دعوت میشن، انتظار میکشن.
در اکثر اوقات این تلاش جوانان نتیجه نمیده و کسی برای مصاحبه کاری با اونا تماس نمیگیره. دلایل مختلفی میتونه پشت این قضیه باشه، مرتبط نبودن فیلد کاری، نداشتن اطلاعات کافی راجع به عنوان شغلی مورد نیاز، دارا نبودن شرایط خواسته شده در آگهی استخدام و مهمترین و بی چاره ترین دلیل یعنی: نداشتن سابقه کاری مرتبط.
احتمالا در طول زندگیتون با پارادوکسهای مختلفی رو به رو شدید، بعضیاشون حتی ذهن شمارو به قدری به چالش کشونده که مجبور شدید ساعتها بدون وقفه بهش فکر کنید. اما پارادوکسی که من امروز تصمیم گرفتم راجع بهش بنویسم، تبصره 22 یا در اصطلاح انگلیسی Catch-22 و ارتباط اون با پیدا کردن کاره!
این لفظ ابتدا توسط Joseph Heller و در کتاب Catch-22 مورد استفاده قرار گرفت. تبصره 22 شرایطی رو بیان میکنه که در اون "فردی چیزی را میخواهد که شرط داشتنش، دارا بودن خود آن است."
در محیط کاری، امروزه متاسفانه به علت ضعف مدیریت منابع انسانی و فرهنگ سازمانی ضعیف، تمامی بها به تجربه کاری داده میشه و معمولا تخصص و حرفه در اینجور مواقع، نادیده گرفته میشه. مدیران بخش منابع انسانی محوریت مصاحبه رو "سوابق" و "بک گراند کاری گذشته" قرار میدن و کمتر مدیری در این بخش به فاکتورهایی مانند "تخصص"، "اهداف"، و "تحصیلات" اهمیت میده.
این معضل بزرگ تبدیل به عامل سرخوردگی و ناامیدی خیلی از جوانان جویای کار شده، به صورتی که خیلی از ما جوانان سعی میکنیم با شرکت در کارگاههای آموزشی متعدد مدرک جدیدی رو به رزومهمون اضافه کنیم تا شاید اون مدرک بتونه سوابق کاریمون رو لاپوشونی کنه. اما این تیر دَر شده در تاریکی هم در اکثر مواقع به کارمون نمیاد و باز هم سد بزرگی رو در رو به روی خودمون میبینیم که روی اون نوشته شده:
بدون تجربه نمیتوان کاری پیدا کرد و بدون کار تجربهای کسب نخواهد شد.
یکم از تجربه شخصی خودم در این زمینه بگم:
تقریبا از 2 سال گذشته شروع به فرستادن رزومه کاریم برای شرکتها و سازمانهای دولتی و خصوصی مختلف کردم، خیلی از اونا با من تماس گرفتن و من رو به مصاحبه کاری دعوت کردن. اکثر سوالات مصاحبه در خصوص تجربه و سابقه کاری مطرح میشد، حتی با اینکه من سابقه کاری مرتبط با عناوین شغلی درخواست شده اونها رو (هر چند کم) داشتم، در بیشتر مواقع رد میشدم و یا به قدری حقوق تعیین شده کم بود، که خودم حاضر به همکاری نمیشدم.
متاسفانه مدل فکری که این روزها در ذهن بسیاری از مدیران منابع انسانی شکل گرفته، به سمتی رفته که در اون به کمتر جوانی اجازه خوداثباتی داده میشه و اگر هم این اجازه صادر بشه، شکل و شمایلی مانند "نیروی جوان = نیروی کاری ارزان و پرتلاش" به خودش میگیره. تمامی این عوامل امروزه باعث شده تا جوانان به جای کار کردن در شرکتهای جا افتاده و مشهور، به فکر راهاندازی کسب و کار انحصاری خودشون بیوفتن و در نتیجه تعداد استارتاپها و کسب و کارهای کوچک، امروزه به بالاترین میزان ممکن رسیده است.
اگر شما نسبت به مهارتها و تواناییهای خودتون اعتماد کامل دارید، و اطلاعات کافی و لازم رو در خصوص عنوان شغلی مورد نظرتون به دست آوردید، از اثبات توامندیهاتون نترسید. به هر نحوی میتونید تلاش کنید تا مدیر اون شرکت قانع بشه بهترین کسی که برای اون پوزیشن میتونه انتخاب کنه "شمایید".
در آخر میخوام اشاره ای به برخی از نکات مثبت نیروی کاری جوان داشته باشم تا از برتری هاتون نسبت به نیروی باتجربه باخبر بشید. نیروی کاری جوان، انرژی زیادی رو به محیط کار تزریق میکنه. فرد جوان علاقه زیادی به یادگیری داره و از انرژی بیشتری برای بالفعل کردن بالقوههاش استفاده میکنه. اگر کسب و کاری افراد مینیمال رو در بر بگیره، جوانان در اینطور مواقع میتونن ارتباط موثرتری با هم نسل های خودشون داشته باشن. اونا Tech-Friendly هستن و اگر تغییرات جدیدی در بستر سیستمهای دیجیتال شرکت صورت بگیره، سریعا با اون وفق داده میشن.
در جامعهای که دائما دستخوش تغییرات محیطی گوناگون است، جوانان منعطفترین افراد میباشند.
مختص کارجویان:
هیچوقت از اپلای کردن برای دریم جابتون وحشت نداشته باشید، همه کسانی که الان در پوزیشن مورد علاقه شما قرار دارن، یک روزی خام و صفر بودن. با این طرز فکر میتونید بالاخره طعم شیرین عملیسازی دانشتون در محیط کار رو بچشید!
مختص مسئولین منابع انسانی:
از فرصت دادن به جوانان با انگیزه دریغ نکنید، خودِ شما در ابتدا همسنگ اونا بودید. از مزیتهای نیروی کاری جوان چشمپوشی نکنید چرا که هر آدمی قوه تفکر منحصر به فرد خودش رو داره و گاهی اوقات میتونه از اون در جهتی استفاده کنه که کسب و کار شمارو به طور کامل زیر و رو کنه.