Sajad Ghaffarzadeh
Sajad Ghaffarzadeh
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

چطوری پروداکتیو و خلاق باشیم؟!

Kiss At The Rising Tide : Pablo Picasso
Kiss At The Rising Tide : Pablo Picasso

همه ما میدانیم که کمیت زیاد، کیفیت بالا را به دنبال خواهد داشت، پیکاسو در طول زندگی خودش بالغ بر 50000 اثر هنری آفرید، استفان کینگ 80 کتاب مختلف نوشت و جیمی هندریکس بیش از 200 آهنگ تصنیف کرد. با این‎ حال این موضوع در همه کِیس ها به یک صورت نیست و ازدیاد کارهای شما، لزوما کیفیتشان را بالاتر نمیبرد، اما اگر شما یک نویسنده، هنرمند یا آهنگساز حرفه‎ای باشید، با افزایش کمیت کارهای خود، حداقل از شانس بیشتری برای تولید محتوای موثر برخوردار خواهید بود.

با این وجود خلق یک اثر خوب، به چیزی بیشتر از تولید روزانه و مستمر نیاز داره!

بیاید یک روزنامه رو در نظر بگیریم؛ناشران روزنامه هر روز خبرهای جدید رو در قالب های مختلف به دکه‎های روزنامه فروشی میفرستن. با اینکه اونا کارشون رو به صورت مستمر و روزانه انجام میدن؛ اما هیچوقت زبان و ادبیات چاپ دیروز اونا به چاپ امروزشون شباهت نداره. این چیزی ورای یک عادته! ترکیبی از 3 فاکتور مهمه که شما هم میتونید با تعمیم دادن این 3 فاکتور توی زندگیتون، قله خلاقیت و ابتکار رو فتح کنید و از روزمرگیاتون فاصله بگیرید.

1- برای خودتون ضرب الاجل تعریف کنید:

مرگ به زندگی معنا میده و دِدلاین به اهداف.

چرا پروژه هامون رو سر وقت انجام میدیم ولی کارهای اختیاریمون رو به تعویق میندازیم؟ دِدلاین. چرا ما خودمون رو نسبت به پرداخت قبض تلفنمون موظف میدونیم، ولی تو موارد دیگه، مثلا خرید یک میکروفون برای پادکستینگ، کارا رو پشت گوش می‎اندازیم؟ دِدلاین. چرا به موقع سر نوبت دندون پزشکی حاضر میشیم ولی بعد از 10 سال دوری به دیدن دوست قدیمیمون نمیریم؟ دِدلاین.

دِدلاین ها نوعی هراس رو در دل ما بوجود میارن، برای همین جوابن!

مادامی که شما دارید تلاش میکنید تا این معضل رو برای خودتون حل و فصل کنید، حرفه‎ای تر ها با دِدلاین های هرچند مسخره و غیرممکن ولی شوک دهنده و تاثیرگذارشون این هراس رو به زور در دل خودشون به وجود میارن تا دستیابی به اهدافشون رو آسونتر کنن.

وقتی که من ترجمه و تولید محتوا رو شروع کردم، حتی اگه آسمون هم به زمین میرسید باید تا ساعت 12 شب، محتوای ترجمه شده رو برای صاحبکار خودم میفرستادم، چرا؟ چون اگه اینکارو نمیکردم، اعتماد و احترامی که پیش صاحبکارم داشتم رو از دست میدادم. بیدار کردن هیولای دِدلاین و نشوندن هراس و وحشتش تو دل، مهارتیه که همه آدما باید کسب کنن!

2- هر روز چیز جدیدی خلق کنید! هر چقدر هم که کوچک باشد.

در کنار دِدلاین، منفعل نبودن و مشغله روزانه میتونه خیلی به پروداکتیو شدنتون کمک کنه. یک حرفه‎ای میدونه زمانی که دست به مهره شد، باید حرکت کنه. زمانی که مینویسه، باید منتشر کنه، زمانی که میخونه، باید ریلیز کنه و زمانی که قلمو رو برمیداره باید مکان و تاریخ گالریش رو تعیین کنه. یک حرفه ای هیچوقت از "آفریدن" دست نمیکشه چون تک تک آفریده هاش، از کوچیک تا بزرگ، اون رو به خالقی ماهر تبدیل میکنه.

اول کار شاید لازم باشه تا خودتون رو تحت فشار قرار بدید، ولی این فشار کم‎کم به "عادت" تبدیل میشه و تلخی اجبار رو به شیرینی "وظیفه" تبدیل میکنه. این فشار شمارو به جایی میرسونه که دیگه مسئله تولید کردن یا نکردن نیست، بلکه "چه مقدار تولید کردن" هست. افراد حرفه‎ای، برای این مسئله هم جوابی توی آستینشون دارن:

مهم نیست کارم را کِی شروع کرده ام، مهم این است که هیچوقت قصد ندارم کنارش بگذارم

یادم میاد روزی تو مدیوم میچرخیدم که به این جمله برخوردم:

ما هیچگاه به اندازه سقف آرزو هایمان بلند نمیشویم، زیرا به اندازه کوتاهی حوصله‎مان زمین میخوریم.

نویسنده اون متن در ادامه برای مقابله با این مشکل میگه:

هرکسی میتواند یک دقیقه مراقبه کند، یک صفحه کتاب بخواند، و یا لباس هایش را تا کند. وقتی به انجام کاری مشغول شویم، ادامه دادن آن بسیار ساده خواهد بود. ایجاد عادتی جدید، نباید به مثابه چالشی سخت باشد. شاید ملزومات ثانویه آن پیچیده باشند، اما دو دقیقه اول انجام دادنش ساده خواهند بود. چیزی که شما نیاز دارید، یک پنجره است، پنجره‎ای که با باز کردنش، به مسیر سازندگی رو خواهید کرد.

نوشتن یک جمله ادبی یا یک بیت شعر، یک بار قلم زدن و یا نواختن یک قطعه در روز، آغاز برداشتن قدم های بزرگتر است. هنگامی که قله‎ای را فتح میکنید اگر به قدم هایتان نگاه کنید، ارتفاع کوه دیگر برایتان مهم نخواهد بود.

خلاقیت قفسه‎ای نیست که به محض برداشتن کتاب هایش به پایان برسد، بلکه رودخانه ای جاریست که در هر زمان میتوانید لیوانتان را از آب آن پر کنید. بدست آوردن خلاقیت هیچوقت تک مرحله ای نیست. ایده‎های خارق العاده سخت بدست می‎آیند، زیرا آن ها نتیجه پروسه ای طولانی، پر پیچ و خم و اصولی میباشند. این پروسه مانند رودخانه همیشه در جریان است، فقط کافیست پاچه هایتان را بالا بزنید و پاهایتان را در آب بگذارید.

ارنست همینگوی، ژورنالیست و نویسنده آمریکایی میگوید:

تنها کاری که کافیه انجام بدی نوشتن یک جمله درسته، درست ترین جمله‎ای که به ذهنت میرسه.

3- خودت رو به خاطر تمام دفعاتی که شکست خوردی، ببخش.

تو داری چیزی که دلت میخواد رو انجام میدی، برای همین هر کاری که انجام بدی در اون راستا، پروداکتیوه! هیچ چیزی به اسم "این مفیده ولی این یکی هدررفت زمان" وجود نداره. تمامی این فعالیت‎ها بخشی از زندگی تو هستن، زندگی که خودت انتخابش کردی. هر نقاشی که میکشی، هر آهنگی که میخونی یا هر نوشته‎ای که مینویسی نتیجه تصمیمات خودته. پس مثل زندگیت تمام اونا هم مهمه!

هر ثانیه‎ای که خوابی، هر زمانی که به دیدن فیلم مشغولی یا هر موقعی که توی تخت مریض افتادی مهمه، تمام اونا بخش بخش زندگیتو تشکیل میدن، پس از آزار دادن خودت دست بکش و با خودت مهربون باش!

هیچکس در ابتدا یک هنرمند، یک نویسنده ماهر یا یک آهنگساز حرفه ای نبوده، همه انسان های مشهور، معروف یا پولدار، در اولِ کار با خلاقیت خودشون به اندازه‎ای تولید کردن تا آخر به جایگاه اصلیشون رسیدن.

بریانا وایست نویسنده آمریکایی میگه:


همه چیز خالق است و هر فعالیتی خلاقانه. زمانی که این متن را میخوانید، در حال تولید سلول های جدید هستید، هنگامی که بازدم میکنید، کربن دی اکسید به وجود می‎آورید. وقتی با کسی که دوستش دارید وقت گذرانی میکنید، در حال ایجاد رابطه احساسی میباشید. زمانی که کار میکنید، پول‎سازی میکنید و این ها یعنی شما در همه حال خلاقید.

در آخر باز هم به این نتیجه میرسیم که ما همیشه در حال "آفرینش" هستیم.

افراد حرفه‎ای از این نکته باخبر هستن، بنابراین وقتی قدمی رو اشتباه بر میدارن یا در کاری شکست میخورن، به راحتی خودشون رو میبخشن، چون در راه "آفرینش" اون اشتباه رو مرتکب شدن. اون‎ها در اشتباهاتشون زندگی نمیکنن و درد کشیدن رو از ملزومات رسیدن به اهداف میدونن، نه بهونه‎ای برای کنار کشیدن. اون‎ها دوست ندارن درد کشیدنشون بیهوده واقع بشه برای همین وقتی که به آینه نگاه میکنند، از چیزی که میبینن احساس شرمساری نمیکنن.

این افراد نسبت به خودشون مهربانند، حتی اگر قبل از اوج گرفتن هزاران بار سقوط کنند.

شاید نتونید هر روز بنویسید، و یا نتونید همه کارهاتون رو به دِدلاین معینشون برسونید، ولی افسوس خوردن و شرمندگی هم هیچی رو براتون تغییر نخواهد داد. افسوس خوردن، احساس درد متعالی بعد شکست رو به زجر و خود تنبیهی تبدیل میکنه. افسوس شما رو به گذشته در حال عبورتون وصل میکنه. اجازه بدید گذشته عبور کنه... تنها بخشش میتونه شما رو از این توهم نجات بده.


خیلی از چیز ها در زندگی از کنترل ما خارجه، ولی خلاقیت و پروداکتیو بودن از اونا نیستن. اتفاقا این دو چیز از معدود ویژگی هایی هستن که 100 درصد تحت کنترل خودمونن. تنها کاری که برای بدست آوردنشون نیاز هست انجام بدیم اینه که به نکته بالا پی ببریم.


علاقه‌‎مند به یادگیری زبان های جدید و نویسندگی. مترجم و بلاگر " Pavaraqy.ir "
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید