دقیقا وقتی که تو لحاف گرم و سنگینم پهن شده بودم و داشتم به ترکیب صدای زوزه باد و خر خر بخاری که به طرز عجیبی ترکیب امنیه گوش میکردم یاد کسایی افتادم که اون بیرون موندن و هدف این زوزه های وحشیانن.
دلم سوخت وقتی از کافه ی گرم با اون نور زرد بیرون اومدم و دیدم یه نفر برای پیش بردن زندگیش تو اون هوای سردی که برفا هم یخ کرده بودن داشت کارتونا رو جمع میکرد.من فقط برای تفریح بیرون بودم و اون چاره ای نداشت.من با اون لایه های لباس برای دو دیقه بیرون و منتظر اسنپ بودن داشتم میلرزیدم ولی اونی که معلوم نبود از کی بیرونه و خدا میدونه که چقد لباسش برای شب به اون سردی مناسبه باید با تحمل و دقت چیزایی که جمع کرده بود رو جدا میکرد و بارها خم میشد چیزی برمیداشت و کیسه رو به دوش میکشید. من چقد خونم قرمز تره که اینجام و اون نه؟ الانی که دارم اینو مینویسم همچنان تو جای گرم و نرمم درازم و اون بیرون؟ خیلی سرده. برای کسی که مدت طولانی بیرون مونده سرد تر ...