امشب چیزی برای گفتن ندارم تنها چیزی که میتونم بگم اینه که عاشق خوابم
دلم میخواد بقیه زندگیمو وقتی خوابم بگذرونم
میدونی وقتی یه کاری رو زیاد انجام میدی توش تبحر پیدا میکنی مثلا من الان میتونم ادمایی که دلم میخواد رو تو خواب ببینم یا اتفاقات رو تقریبا کنترل کنم
خب اگر بخوام با خودم روراست باشم ناامیدم شبا وقتی که واقعا خستم و چشمام بهم التماس میکنن که راحتشون بزارم بیشتر از همیشه تنهایی و کافی نبودن رو احساس میکنم
امروز یه کارایی انجام دادم و خب خوب بود منم که انتظار معجزه ندارم شاید امشب خستم ازین به بعد در طول روز مینویسم نه اخر شبا
خوابم میاد ولی میخوام تمام شب رو بیدار بمونم
گل بگیرن درِ این مغزو