آقای کارپمن مثلثی به‌نام مثلث دراما طراحی کرده. این مثلث سه ضلع داره و میگه که انسانها در روابطشان درگیر این سه ضلع هستند.
ضلع اول: ظالم یا آزار‌دهنده
ضلع دوم: قربانی یا مظلوم
ضلع سوم: ناجی یا نجات‌دهنده
ممکنه در هر روابطی، انسانها در روابطشان جاشون در این مثلث عوض بشه. مثلا ظالم ممکن است ناگهان به قربانی تغییر ماهیت بده و ناجی به ظالم تبدیل ب و ههمینطور قربانی ناجی بشه.
کمی به اتفاقات اخیر کشور دقت کنید! هرکدوم از ما ممکنه خودمون و کسب‌وکارمون قربانی شرایط بد اقتصادی، فیلترینگ، فساد اقتصادی و فقر شده‌باشیم.
اما رسانه‌ها ممکنه جوری اتفاقات رو نشون بدند که شمای قربانی در ظاهر جایتان را به ظالم بدید و انگشت اتهام رو به سمت شما بگیرند. اما در باطن این شما و کسب‌وکارتان هستید که قربانی شدید.
کمی به این موضوع فکر کنید که شما و کسب‌وکارتان چه زمانی و در کدام ضلع مثلث نشسته‌بودید؟ آیا موج رسانه شما را به ظالم تبدیل کرد یا نه؟
اینجا ما فهمیدیم که نقش ظالم که اصلا خوب نیست و همینطور نقش قربانی هم اصلا نقش خوبی نیست. شما به عنوان یک صاحب کسب‌وکار اصلا نباید در نقش قربانی فرو بری و تا آخر در اون بمونی. نقش قربانی بیشتر از هر نقش دیگه‌ای به کسب‌وکارتون آسیب میزنه و در نهایت ممکنه ورشکسته بشید.
شاید فکر کنید نقش ناجی در این مثلث بهترین نقش از میان دیگر نقش‌های ظالم و مظلوم است. اما این اشتباه است. نقش ناجی یا در انتظار نقش ناجی بودن تنها باعث وابستگی از نوع سمی در شما می‌شود. ناجی راه حل قطعی و همیشگی درد کسب‌وکار شما نیست. فقط ممکنه مدت بسیار کوتاهی مشکل شما رو حل کنه و بهتون آرامش بده.
مثالش چیه؟ مثلا ممکنه شما برای حل کردن مشکلتون از موادمخدر استفاده کنید. اما این مواد مخدر ممکنه یه مدت کوتاهی به شما آرامش بده، اما همچنان صورت مسئله کسب‌وکار شما وجود داره. در واقع مل این میمونه که شما موادمخدر مصرف کردید تا مشکلاتتون مخصوصا مشکلات کسب‌وکارتو رو فراموش کنید یا ازش فرار کنید.
پس اینم بدونید که ناجی هم نقش مناسبی برای کسب‌وکار شما نیست.
پس نقش ظالم که مناسب نبود واسه کسب‌وکارمون. مظلوم هم مناسب نبود. حتی نقش ناجی هم به دردمون نمی‌خورد. پس باید چیکار کنیم؟ پس چه نقشی مناسب ما به عنوان صاحب بیزینس مناسبه؟
جوابت رو من الان بهت میدم! راه سعادت و شکوفایی خودت و کسب‌وکارت اینه که کلا از این مثلث بیای بیرون.
شما باید کلا نه قربانی باشی، نه ظالم و نه ناجی و حتی دنبال ناجی هم نباشی.
الان بعد از این حرفای من ممکنه بگی که خب باشه من دیگه قربانی نیستم و از نقش همیشگی قربانیم میام بیرون. اما میبینی که اوضاعت هیچ فرقی نمیکنه. باز شرایط همونه. به خاطر اینه که تفکرت، هنوز تفکر یه قربانیه. اینجا باید تفکرت رو تغییر بدی. ذهنت رو تغییر بدی. مغزت رو تغییر بدی.
حالا برمیگردی به کسب‌وکارت و می‌خوای یه محصولی رو به مشتری بفروشی. اگه بخوای توی تبلیغاتت مشتری رو مظلوم کنی و کالا و خدمات خودت رو تبدیل به منجی کنی اصلا کارت که اخلاقی نیست هیچ، دوباره برمیگردی سر خونه‌ی اول. خونه‌ی اول کجا بود؟ مثلث دراما.
باز برمیگردی تو همون مثلثی که گفتم باید ازش بیای بیرون.
کار اخلاقی و درست چیه؟ این که تو با ترفندهای مختلف تبلیغاتی، بیای به مشتری یه ارزش پیشنهاد بدی. مثلا بهش بگی که ببین مشتری یا مخاطب! من برای مشکلت یا دردت یه پیشنهاد دارم که یه ارزشی داره برای دردت.
حتی ممکنه که اولش خود مشتری ندونه که دردی داره و ناخودآگاه زجر میکشه. تو میای به مخاطبی که درد میکشه میگی که تو به این علت یا علت‌ها قربانی هستی. دلیل اینکه قربانی شدی چیه و ظالم رو با ویژگی‌هاش بهش معرفی میکنی و بهش میگی درمان مشکلا این پیشنهادیه که من بهت میدم و میتونی انتخابش کنی اما مجبورم نیستی. به خودت بستگی داره.
اینجا شما هم از مثلث اومدی بیرون و خودت رو نجات دادی و هم ارزش‌های اخلاقی رو رعایت کردی.
بعد از همه‌ی اینایی که گفتم اگه به خودت اومدی و دیدی که با این فیلترینگ و محدودیت تو نقش قربانی فرو رفتی و فکرشو میکنی که دیگه کار از کار گذشته، باید بهت بگم که تو میتونی نقشتو تغییر بدی. هیچ دلیلی نداره که اگه الان با این شرایط قربانی شدی تا ابد هم قربانی بمونی. این یه واقعیته که نقش‌ها تغییر می‌کنند.
اگه سختته که خودت رو تغییر بدی با یه روانشناس خوب حرف بزن یا پادکست‌های توسعه فردی گوش کن.
این یادگاری رو از من داشته‌باش که تو میتونی نقشت رو تغییر بدی و کسب‌وکارت رو نجات بدی.
