بعد از سفر به حیات وحش ماسایی مارا و سرزمین هیمالیا، نوبت به تجربه عکاسی از شفق قطبی در کنار عشایر قطب شمال در دمای -50 درجه رسید، دیدن شفق قطبی در شبه جزیره خودمختار یامال، جایی که رود اوب بعد از 5هزار کیلومتر، پیش از سرازیر شدن به اقیانوس منجمد شمالی، تبدیل میشه به یک جاده یخ زده تا عشایر قطب شمال (Nenets) موقع مهاجرت از سیبری به جنوب دایره قطب شمال ازش عبور کنند.
این سفرنامه مربوط به سفر من و سیما به همراه 5 تا از دوستانمون به شبه جزیره خودمختار یامال در اسفند 1402 است.
ننتها که به عشایر قطب شمال و گله داران گوزن شمالی هم شناخته میشن، وارثان روش زندگی بشر اولیه در دوران پارینه سنگی هستند اونها با عقب نشینی به انتهای زمین (یمال به معنای "پایان زمین") این فرهنگ پویا را حفظ کردند. شاید قطب شمال با طبیعت خشن خود به این امر کمک کرده باشد، برای اینکه در قطب شمال زنده بمونی، باید ماهرانه حرکت کنی، به استراتژی حرکت یا علم یا حتی هنر حرکت نیاز است. اونها بیش از 1000 کیلومتر با سورتمه پیمایش میکنند برای رسیدن به مراتع تابستانی در جنوب دایره قطب شمال.
موقع برنامه ریزی سفر، به واسطه اینکه ننت ها دائم در حال مهاجرت و حرکت هستند، پیدا کردن یک راهنمای روس که بتونه با ننت ها در ارتباط باشه غیرممکن به نظر میرسد، ولی با همون روشی که در دو سفر قبل به نتیجه رسیدم، برای پیدا کردن راهنمای محلی رفتم سراغ گوگل و اینستاگرام، بعد از پیدا کردن راهنما نوبت به خرید بلیط و رزرو هتل و کارهای ویزا رسید. این بار تنها نبودیم و قرار بود 5 تا از دوستامون همراهمون بیان بنابراین حجم کارهای سفر بیشتر بود.
ایرانی های کمی به این نقطه از دنیا سفر کردند، بهتر بگم آدمهای کمی از سراسر دنیا به یامال سفر کردند، به دلیل شرایط سخت محیطی، دمای منفی 40 الی 50 درجه، نبودن هتل یا اقامتگاه، خوردن گوشت خام گوزن، نداشتن دستشویی در چوم ها و.... باعث شده یامال منطقه محبوبی برای توریست ها نباشه. که البته جای شکرش باقیه. ولی این موضوع باعث شد تا اطلاعات درستی از مقصد در دست نباشه، سرچ هام به زبان انگلیسی هم به نتایج مطلوبی نرسید، یک سری مطالب مشابه که انگار همه رو یکی نوشته با کمی ویرایش، خلاصه این شد که سرچ به زبان روسی رو شروع کردم و مطالبی که در این مقاله میخونید حاصل تجربه سفر خودم به یامال و مطالعه مقالات زیادی به زبان انگلیسی و روسی است.
باتوجه به بازه دمایی (-30 الی -50 درجه) لباس مناسب برای این سفر چیه؟
ننت ها لباسشون رو با پوست گوزن درست میکنن و برای دوختن پوست از رگ گوزن استفاده میکنن تا پوسیده نشه. کفش هاشون دولایه با پوست گوزن تهیه میشه و لباسشون یک تیکه قدی و بسیار سنگین و گرمه.
اولین نکتهی مهم اینکه در تمام فضاهای داخلی (چه در مسکو چه سالخارد و چادر"به استثناء شب") دما به قدری بالاست که اگر لباسهاتون لایه لایه نباشه، شما از گرما ذوب میشید. بنابراین بهترین کار پوشیدن لباس به صورت لایه لایه است.
کاپشن: 4 تا از دوستان ما در این سفر از کت پر نیمه سنگین، قایا استفاده کردند و زیر کاپشن یه لباس بیس و یک پولار پوشیدن و کافی بود. البته یه روزهایی که باد بود نیاز بود که لایه های زیر بیشتر بشه مثلا یک کت پر سبک یا یک پولار اضافه میکردن.
من توی این سفر از ست لباس اکسپدیشن قایا استفاده کردم و صرفا یه شلوار و تی شرت بیس زیرش پوشیدم، این لباس فوق العاده بود، شبی که شفق قطبی دیدم 5 ساعت توی دما منفی 40 عکاسی کردم و واقعا سردم نشد.
شلوار: شلوار بیس، شلوار پولار و شلوار اسکی به عنوان لایه نهایی توصیه میشه.
کفش: انگشت های پا تنهایی جایی بود که تقریبا هر هفتامون آسیب پذیر بودیم :) کفش هایی در مسکو میشه تهیه کرد که سبک باشه و ضد آب در غیر اینصورت کفش ترکینگ با دولایه جوراب میتونه مناسب باشه. من از کفش یک و نیم پوش قارتال مدل آلپ در این سفر استفاده کردم و تا دمای منفی چهل در حین حرکت عالی بود. در حالت ایستاده و بی حرکت گاهی انگشتهای پام سِر میشد که این موضوع با توجه به اینکه این کفش مخصوص کوهنوردیه کاملا طبیعیه.
لوازم جانبی: کلاه و عینک طوفان واجب بود. جوراب کلفت حداقل سه تا ضروریه، دستکش و جوراب پر حتما همراه داشته باشید. چندتا از بچه ها دستکش و جوراب پر قایا داشتن واقعا راضی بودن، فارغ از مقایسه به نسبت قیمت محصولات مشابه خارجی بی شک ارزشمنده.
من به خاطر عکاسی بیشتر مواقع دستکش بیس بلک دایاموند مدل Heavyweight Screentap استفاده میکردم واقعا ازش راضی بودم، جاهایی که خیلی سردتر بود و دما بین منفی 40 تا 50 بود دستکش پر گایا رو دستم میکردم و راضی بودم.
برای من که اکثر سفرهام یک پروژه عکاسی به حساب میان، جالب بود که سباستین سالگادو در سال 2007 به جهت تکمیل یکی از پروژه های عکاسیش به ننت ها(گله داران گوزن شمالی یا عشایر قطب شمال) سر زده و با دوربین آنالوگ عکسهای خیلی خوبی از این سفر ثبت کرده، البته عکسهای هوایی عجیبی هم از اون سفر داره که هنوز نفهمیدم چطوری این عکسهارو گرفته.
القصه، 10 اسفند با هواپیمایی ماهان(بلیط رو 12.600.000 تومان خریدیم) عازم مسکو شدیم، توی راه بودیم که راهنمامون خبر داد ننت ها در حال شروع مهاجرت هستن و ما میتونیم بخشی از مهاجرت( جمع کردن چوم و پیدا کردن مکان جدید برای برپایی چوم رو باهاشون تجربه کنیم) این خیلی اتفاق نادریه و همزمان شدن سفر ما با این اتفاق برای من خبر فوق العاده ای بود. عشایر قطب شمال پیش از شروع بهار مهاجرت رو به سمت دایره قطب شمال شروع میکنن تا پیش از آب شدن یخ رودخونه ها از اونها به عنوان جاده یخی برای عبور دادن سورتمه و گوزنهاشون استفاده کنند.
یه هتل جمع و جور نزدیک میدان سرخ گرفته بودیم تا در نیم روزی که در مسکو هستیم بازدید مختصری از میدان سرخ داشته باشیم. از فرودگاه تا هتل رو با اتوبوس و مترو رفتیم، برای پیدا کردن مسیر از یاندکس مترو استفاده کردیم، یاندکس در روسیه شبیه گوگل عمل میکنه.
صبح روز بعد ساعت 3 صبح با یامال ایرلاین به سالخارد پرواز کردیم، با راهنمامون در فرودگاه ملاقات کردیم، دما در سالخارد -20 درجه بود و فیلینگش -29 درجه. بدون تلف کردن وقت سوار یه ون نقلی شدیم و مستقیم رفتیم پیش ننتهای توندرا، زیست بوم توندرا سردترین زیست بوم کره زمین است از ننت های توندرایی که زمستون رو هم در توندار زندگی میکنن سه چهار قبیله بیشتر نمونده، بقیه عشایر زمستون سرد سیبری رو به کلبه هایی در شهر Verkuta روسیه پناه میبرن.
این خانواده مشتکل از یک زن و شوهر و شش فرزند بود، در یامال مدرسه برای بچه های ننت از 7 تا 16 سالگی اجباریه و دولت به هزینه خودش بچههارو به مدرسه شبانه روزی میفرسته. بعد از مدرسه بچه ها میتونن تصمیم بگیرن به سبک زندگی اجدادشون برگردن یا زندگی شهری رو انتخاب کنند. اینطور که به نظر میرسه اغلب بچه ها به یامال برمیگردن و سبک زندگی اجدادشون رو انتخاب میکنن. پسر این خانواده یکی از کسایی بود که بعد از مدرسه انتخاب کرده بود که پیش خانوادش برگرده. وقتی ازش سوال کردیم چرا به این زندگی سخت برگشتی؟ گفت اینجا میدونم چه آینده ای در انتظارمه ولی شهر برام ترسناکه چون نمیدونم چه آینده ای دارم!
بررسی اسناد تاریخی نشون میده ننت ها هزار ساله به این سبک (گله داری گوزن شمالی) در حال زندگی هستند، آثار زندگی در یامال بسیار سابقه بیشتری داره ولی سندی که اثبات بکنه سبک زندگی اقوام قدیمی یامال شبیه به عشایر فعلی است پیدا نشده.
همراه با خانوادهی پیتر(اسم پدر خانواده) چوم رو جمع کردیم، بعد از جمع کردن وسایل، گوزن ها سرو کله شون پیدا شد. مردها و زن ها با یک آوای مشخص شروع کردن گوزنهارو صدا کردن، و گوزن ها با سرعت زیاد میچرخیدن دورشون، و در یک لحظه با طناب هایی که از پوست گوزن درست شده و یا با چوب های بلند دومتری، گوزن هارو به وسط فضایی که برای تجمع سورتمه ها درست کرده بودن هدایت میکردن تا سورتمه هارو بهشون وصل کنیم، برای هر سورتمه سه گوزن لازمه، بعد حدود 10 کیلومتر با ننت ها و زنجیری از سورتمه و گوزن حرکت کردیم، حرکت هنرمندان سفر بی پایان در افق های بی انتها و سفید سیبری صحنه خیلی عجیبی رو خلق کرد.
موقع غروب آفتاب، زمانیکه گوزن ها مشغول خوردن غذای جدید(گلسنگ و خزه) شدند، ما هم مشغول برپایی چوم در محل جدید شدیم. هر چوم از پوست 180 گوزن درست شده و حدود 17 سال عمر میکنه.
زندگی ننت ها صد در صد به گوزن شمالی وابسته است، گوزن شمالی تنها حیوان نیمه اهلیه که به طور طبیعی متعلق به شمال است. گله داری گوزن شمالی در 9 کشور که اکثر آنها در دایره قطب شمال قرار دارن رایج است روسیه، نروژ، فنلاند، گرینلند، آلاسکا، مغولستان چین و کانادا. داده های باستان شناسی نشون میده حدود دو الی سه هزار سال پیش گله داری گوزن شمالی در روسیه شروع شده.
رژیم غذایی ننت ها وابسته به گوشت ماهی و گوزن شمالی است. ولی در زمانی که ما با ننت ها در سفر بودیم ماهی گیری و خوردن ماهی رو تجربه نکردیم . فقط گوشت خام گوزن شمالی در تمام وعده های غذایی سرو میشد. هر دوهفته یک گوزن شمالی را میخورند.خون گرم را می نوشند(ما شاهد این اتفاق نبودیم) و جگر، کلیه ها و قلب و پاچه نپخته را به صورت خام و در برخی مواقع پخته شده با کمی نمک رو می خورند. بقیه گوشت را که به راحتی در سرما نگهداری می شود روی سورتمه می گذارند تا در صورت لزوم مصرف شود.
صبح روز دوم ننتها با سورتمه ما رو تا ایستگاه قطار بردند، خبری از ایستگاه نبود، یک صندلی کنار ریل قطار بود و تا چشم کار میکرد سفیدی برف بود و خط موازی راه آهن. راس ساعت 11 قطار رسید، 1 دقیقه برای بار زدن وسایل وقت داشتیم، انقدر این پروسه هیجان داشت که به شدت آدرنالین ترشح میکردیم.
از طریق خط ریلی transpolar train یک ساعت به سمت کوه های اورال قطبی حرکت کردیم. در بین راه به یک کلبه کوهستانی رسیدیم، سونای روسی گرفتیم و بعد پریدیم توی برف در دمای -22 درجه و این کارو 4 بار تکرار کردیم. به قدری لذت بخش بود که قابل وصف نیست. خیلی خوب با محیط هم دما شدیم:) شب رو دنبال شفق قطبی گشتیم و هیچ ردی ازش پیدا نکردیم.
صبح روز بعد، صبحانه رو خوردیم و ننت های کوهستان با سورتمه اومدن دنبالمون، یک ساعت به مسیرمون ادامه دادیم و خودمون رو وسط جنگلی از کاج کنار کوه های اورال قطبی پیدا کردیم. چه منظره ای چه طبیعتی، چه کوهستانی؛ من عاشق این اکوسیستم شدم.
ادامه این سفرنامه مربوط به ننت های کوهستان اورال رو در قسمت دوم مطالعه کنید.
برای عکس های بیشتر به پیج اینستاگرامم سر بزنید.