این جمله رو، توماس سول گفته. طی سالهای اخیر بارها و بارها با گوشت و پوستم این جمله رو زندگی کردم و البته گاهی تا استخوان.
ترجمه ی کلیشه ایش میشه: هرچی بدست میاری باید یک چیزی از دست بدی.
اما اینکه این تعبیر رو در کنار عدم وجود راه حل آورده، خیلی به جانم نشست چون شبیه تیر خلاص بود.
خیلی راحت میگه خودت رو به درو دیوار نزن. هروقت میخوای چیزی رو درست کنی همزمان داری چیزی رو خراب میکنی، هروقت آماده شدی برای از دست دادن و هزینه کردن، چیزی رو که میخوای بدست میاری.
به نظرم این مشمول همه چیزهایی میشه که ما توی زندگیمون میخوایم. توی هر مقیاسی که امتحانش میکنم مثل یک رود جاری میشه.
از وقتی که تصمیم گرفتیم برای زندگی به رشت بیایم بیشتر و بیشتر این مفهوم رو درک کردم.
در این مسیر من و سیما خیلی هزینه کردیم خیلی چیزهای بزرگی رو از دست دادیم برای ارزش هایی که شخصا بهش باور داشتیم و در زمان اجرای این باورها اغلب اطرافیانمون اصلا درکی از این تغییرات نداشتن. مثل استعفا از کارهایی که در تهران خیلی خیلی خیلی از آدمها آرزوش رو دارن بگیریم تا از دست دادن وسیله نقلیه برای رسیدن به چیزهای دیگری که آرامش با ثبات تری رو برامون تامین میکرد.
و سالهاست که در تلاشم برای رهایی از روزمرگی ناشی از کارمندی اما هنوز حاضر نشدم هزینه اش رو بدم تا از این فروش وقت و لحظه های زندگیم رها بشم.
من هیچ وقت دنبال پول قلمبه نبودم اما همیشه در تلاش بودم تا زمان بیشتری برای خودم بخرم. همیشه حاضر بودم پول کمتری در بیارم اما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که دوست دارم داشته باشم.
اولین بار این جمله رو در کتاب روشنفکران و جامعه در بی پلاس گوش کردم، اما به اینجا ختم نشد و بعنوان توشه ای از این ایپیزود دائم همراهم هست.