«جُنگ طُرفه» کتابی است از آثار گروه نویسندگان و شاعران ِوابسته به انتشارات طُرفه. در نخستین صفحه کتاب اول، که کاغذ جداگانهای به رنگ سبز است، یادداشت کوتاهی، یک ستونی، تحت عنوان «ضرورت است...» به امضای «طُرفه» به چاپ رسیده است که متن آن در اینجا نقل میکنیم:
«نه ضرورت رفتن،
نه ضرورت آمدن،
نه گفتن،
نه شنیدن،
یا خوشباوری نامحدود، ماندن و زنده ماندن، آیه و حدیث زمین است.
با پندار یک وجدان روستائی و کوهستانی که بهمنی است از برف، شکوفه، مهر، گیاه، رویندگی، ناز، که از عطر و نکهت گلهای راستین و پروانههای موفق سرشار است، آوا باید درداد. نه فریاد و فغان و نه مویه که در انتظار سپاسگزاری است، فریاد و فغان و گلایههای پیشین است که ذغال مخملی آتش دیروز را مبدل به این خاکستر اندوهبار امروز کرده است. و این خاکستر، آوار بازار و شهر شده و رخوت و کاهلیش، شهر را به تراویدن مصیبت و شک و ستیز دعوت میکند.
ضرورت است که خموشانه بگوئیم: این تنها که از تنهائی به تباهی میرود فریاد دیگرگونهایست که سکۀ قلب سکوت گشته.
و خاموشی نیست، جامی از آوا و پیکری گویا است، و در این روزها که ضرورت است بازی «خواهم گفت و خواهم رفت» ما فقط میگوئیم.
عمر ناآمدۀ آیندۀ ما، برگهای تقویم و خوشههای ساعت است. اگر همتی و خون گیاه رویندگی باشد، فاصلۀ برگهای تقویم محدود خواهد شد و خوشههای ساعت در جوانی خواهد مرد. وگرنه در گریز همت، از ما، خوشۀ ساعت به پیری و کهولت خواهد رسید و ما هنوز در بستر مخمور قضاوت گفتن یا نگفتن و نوشتن یا ننوشتن خواهیم بود.
و انسان همیشه به بیپایانی و بینهایت و نامحدودی پناهنده میشود.»
کتاب اول «طُرفه» در چند بخش تنظیم شده است: بخش اول؛ داستانیهایی از نادر ایراهیمی، بهمن فرسی، ابراهیم رهبر، یاشائیل و علی مدرس نراقی، بخش دوم؛ شعرهایی از جعفر کوشآبادی، یدالله رویایی، رضا براهنی، ا.ن. پیام(اسماعیل نوری علا)، م. آزاد، محمدعلی سپانلو، احمدرضا احمدی و ...، بخش سوم؛ شعرهایی از دیلن تامس، مایکل لهوی، لوئیز مکنیس، ت.س. الیوت، ژاک پرهور و ...«برتر از خیال» داستانی از ارسکین کالدول ترجمۀ غفار حسینی، بخش چهارم تحت عنوان «بررسی و نقد» با این مطالب: گفتگو با فریدون رهنما، سمینار معماری، گفتگو با محمدعلی سپانلو، نقاشی و دربارۀ شعر فروغ فرخزاد.
مقالۀ «در بارۀ شعر فروغ فرخزاد» از مهرداد صمدی، که به مناسبت انتشار کتاب «تولدی دیگر» نوشته شده، یکی از مقالات خوب کتاب اول جُنگ طُرفه است. بخشی از این مقاله را در اینجا نقل میکنیم: «...آهنگ در شعر بلند در درجۀ اول اهمیت قرار دارد چه اگر شعر بلند آهنگ کلی نداشته باشد خواننده قبل از آنکه شعری را به آخر برساند اول آن را فراموش میکند. تنها دو شعر بلند در این دیوان از لحاظ آهنگ کلی موفق است: یکی اوهام بهاری و دیگری تولدی دیگر. و تولدی دیگر از لحاظ آهنگ کلی شاهکاری است در این دیوان و در شعر معاصر فارسی. پارۀ اول آن(همۀ هستی من آیۀ تاریکیست...) آهنگ شعاری دارد اما وقتی به بیت آخر میرسیم(به درخت و آب و آتش پیوند زدم) ضربآهنگ مشخصتر میگردد. پارۀ دوم(زندگی شاید یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد) مثل آوازی ایرانی بیضرب است و آهنگی بس خسته و فکورانه دارد. صدای «ز» که در مصراع دوم شش بار میآید همچون صدای بال زنبورها آهنگ تکراری مینوازد اما باز در آخر پاره ضرب مصممی در آهنگ رخنه میکند(که نگاه من در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد) تکرار صدای نون که صدای گذرا و تکیهگاهیایست گوش را برای ورود ضرب آماده میکند. در پارۀ بعد(در اتاقی که به اندازه یک تنهائیست) آهنگ عجول و غمگین میشود و بر شتاب و بر غم آهنگ میافزاید تا آنکه بعد از مصراع(و در اندوه صدایی جان دادن که به من میگوید) آهنگ، حالت شاد و ذکر مانندی پیدا میکند مثل آهنگ دم گرفتن درویشان
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد میدانم میدانم...
تا باز در دو مصراع بلند فروکش نمایید خستگی و نومیدیای که در آهنگ مسطح این دو مصراع هویداست وضوح رمانتیسم تصاویر را از بین میبرد.
....به تبسمهای معصوم دخترکی میاندیشند که یکشب او را
باد با خود برد.
بیتی که بعد از این میآید با لحن محاورهای صادقانهاش بسیار موثر است و سپس تفکر و بعد نتیجهگیری پرشتابی که بندی سین و کاف و میم است.
و بدینسانست
که کسی میمیرد
و کسی میماند
و بعد شعار
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی
صید نخواهد کرد.
محمد قربانی
برای دیدن مطالب بیشتر و معرفی کتابهای بیشتر حتما به اینجا سر بزنید
https://virgool.io/@m_62535256