+ الان تو یونیلور چی کار می کنی؟
-+ مدیر دپارتمان IT شم.
206 داشت، آخر هفته ها تنیس بازی می کرد، کتانی دوست داشتنی من را می پوشید و ساعت SWATH مورد علاقه من را به دست می کرد. همه این ها کافی بود تا من در سال های نوجوانی مریدش بشوم.
هر جا که می شنیدم احسان هست، با علاقه می رفتم و دنبال فرصتی می گشتم تا بتوانم با او صحبت کنم. می خواستم از زیر زبانش فوت کوزه گری را بیرون بکشم و ببینم چطور من هم می توانم مثل او موفق شوم!
اما هرچه بیشتر سوال می کردم، بیشتر گیج می شدم! احسان هیچ کار عجیب و غریبی و نمی کرد.
سال پیش دانشگاهی روز آخر اردوی مطالعاتیمان بود، همه جمع شده بودیم تا صحبت های پایانی جناب مشاور را بشنویم. حرف هایش را شنیدم، ولی یکی از جملاتش عجب در جان من نشست! گفت، «یادتان باشد قوانین موفقیت ساده اند. شما برای موفقیت لازم نیست کار خاصی انجام بدهید. فقط باید یک سری کار های ساده را درست و به موقع انجام دهید». همان لحظه بود که یاد احسان افتادم، احسان کار خاصی نمی کرد فقط ...
چند ماه گذشت و من در حالیکه زمان زیادی از 18 سالگی ام نگذشته بود، وارد دانشگاه شدم. دانشگاه صنعتی امیرکبیر. روز های خاصی بود. احساس می کردم نوبت محقق کردن آرزو هایم رسیده است، اما هنوز شاه کلید احسان را پیدا نکرده بودم!
چند وقت پیش که داشتم رزومه یکی از وبسایت های موفق ایران رو نگاه می کردم، متوجه شدم که از سال 94 شروع به فعالیت کرده اند. درست همان روز ها بود که ایده ی فروش اینترنتی محصولات عربی کنکور را به یکی از اساتیدم پیشنهاد دادم و طراحی سایتش را شروع کردم. آن روز ها هم دنبال انجام دادن کار های عجیب غریب بودم. باز هم فراموش کرده بودم که لازم نیست کار خاصی انجام بدهم، فقط کافیست تا با استمرار، همان کار های ساده ای را که می دانم درست است را تکرار کنم.
این روز ها که وضعیت سایت های مشابه را پی گیری می کنم می بیننم چقدر فرصت داشتم که الان برای بدست آوردن همان ها باید 3 برابر وقت و هزینه کنم. چقدر این تجربه برایم گران تمام شد!