رژیم بعث عراق برای جلوگیری از پیشروی رزمندگان برای اولین بار از خاکریزهای مثلثی استفاده کرد. در این نوع خاکریز ضلع اصلی مثلث رو به ایران بود و در دو ضلع دیگر با استفاده از تیربار، دولول و تانک استفاده میکردند به گونهای که نیروهای پیاده نمیتوانستند پیشروی کنند.
صدای مدافعان - یادمان شهدای عملیات رمضان در ۸۰ کیلومتری مسیر اهواز به خرمشهر است، ورودی یادمان را که نگاه میکنیم عکسهایی از شهدای ارتش از جمله شهید آبشناسان، شهید خضرایی و شهدای ارتش و سپاه را میبینیم.
عملیات رمضان اولین عملیات برون مرزی بود که در ۲۳ تیر سال ۱۳۶۱ و در ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه با رمز یا مهدی ادرکنی آغاز شد. این عملیات به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش و در چهار محور با هدف تصرف شرق بصره و شرق شط العرب آغاز شد.
رژیم بعث عراق برای جلوگیری از پیشروی رزمندگان برای اولین بار از خاکریزهای مثلثی استفاده کرد. در این نوع خاکریز ضلع اصلی مثلث رو به ایران بود و در دو ضلع دیگر با استفاده از تیربار، دولول و تانک استفاده میکردند به گونهای که نیروهای پیاده نمیتوانستند پیشروی کنند.
شهید ابراهیم همت در حین عملیات رمضان خطاب به نیروهایی که وظیفه شناسایی خطوط دشمن را برعهده داشتند، چنین گفت: «به یاری خدا همین امروز باید تیم شناسایی ما سریع جمع بشود و برود در کنار موضع نیروهای تیپ ۸ نجف اشرف استقرار پیدا کند. برود و آنجا یک سنگر از تیپ ۸ اشرف برای خودش تحویل بگیرد. حالا اگر به تعداد نفرات تیم سنگر وجود نداشت، اشکالی ندارد.
سه چهار نفر از بچهها توی آفتاب باشند ولی وقتی که ما میگوییم بچه ها باید تحمل داشته باشند؛ میزان تحمل ما که در شرایط آسایش و راحتی مشخص نمیشود، تحمل مومن در شرایط سخت است که محک میخورد. در مشقت، بدبختی و بیچارگی است که تحمل مومن شناخته میشود. مومن، محک آزمایشش در سختی است. در سختیهاست که مشخص میشود آدم ایمان به خدا دارد یا ندارد. والا در راحتی شهر میشد ۲۴ ساعت ماند و پست داد؛ همه چیز، اعم از پنکه، کولر، یخچال، آب خوردن خنک و میوه آبدار هم برای آدم فراهم باشد، این چه ارزشی دارد؟ ولی یک شب زندگی در گرد و خاک و تحمل یک شب بیخوابی کشیدن با هزار دردسر است که فردای آن مشخص میشود کشش هر کس چقدر است.
آیا آدم ها بریدهاند، یا باز کشش و تحمل دارند؟ اساس آزمایش الهی، بر سختیهاست؛ مومن در عذاب و سختی است که شناخته میشود. کسی نباید از این بابت که زیر آفتاب مانده احساس خستگی و بریدگی کند و بگوید حالا آفتاب است. خب، آفتاب باشد. حالا ۲۴ ساعت هم این آفتاب به پوست ما بخورد؛ همین آفتاب تند و هوای داغ، باید باعث سازندگی ما بشود. جهاد اصغر ما، جنگیدن است؛ جهاد اکبر ما، خودسازی است. برای خودسازی، باید این گرما را تحمل کنیم. باید زیر آفتاب بایستیم، باید عذاب و بدبختی بکشیم تا خدا ما را ببخشد و گناهانمان هم پاک بشوند.
در این زمینه که یک تیم شناسایی را میفرستیم، نباید کسی از کار در برد. به همین جهت، خواهش من از شما این است که برای خودسازی هم شده، زیاد اینجا زیر سایه چادر اجتماعی ننشینید. اگر آدمیزاد زیر سایه بنشیند و باد خنک پشت گردن این بشر دوپا بخورد این بشر بیعار میشود. خصلت ما اینطور است.
منظورم این است که انسان، وابستگی دنیوی دارد. برای اینکه از این وابستگیها بریده بشود باید برود و ۲۴ ساعت دور از همه، زیر این آفتاب، تنها وسط بیابان بنشیند تا بتواند خودش را بشناسد. نور تند خورشید توی چشمش بتابد، اشک از چشمانش سرازیر شود، عرق شور پیشانی برود در چشم او، طوری که نتواند جایی را ببیند و مدام با پشت دست، چشمانش را بمالند تا بعد مزه زندگی را بفهمد. تا این کار را نکنیم، خودمان ساخته نمیشویم.»