برای آن دسته از ایثارگرانی که در سالهای پایانی جنگ بخصوص در سال ۶۵ در جبههها حضور داشتند دی ماه فقط میتواند یادآور یک چیز باشد و آن عملیات کربلای ۴ است. حرفها و حدیثها در مورد این عملیات بسیار بوده و احتمالا نسلهای بعدی هم در میان نظامیان و فرزندان و به جا ماندگان رزمندگانی که در آن عملیات حضور داشتند این صحبتها ادامه خواهند داشت. ما نیز در سال گذشته در بخش صدای شما در ارتباط با عملیات کربلای ۴ مطالبی را منتشر و در شبکههای اجتماعی گفتگوهای بسیاری با مخاطبانمان داشتهایم. سوالات بیپاسخ بسیاری در مورد چگونگی این عملیات در اذهان عمومی همچنان باقیست که یکی از مهمترین آنها این است که آیا پس از گذشت ۳۳ سال از این عملیات و به شهادت رسیدن هزاران تن از رزمندگان اسلام، آیا تمام واقعیتهای عملیاتهای جنگی دوران دفاع مقدس آشکار شدهاند و یا شفاف سازیهای لازم در این خصوص صورت گرفته است؟
هدف از خواندن تاریخ، گرفتن درس عبرت از گذشته و عدم تکرار اشتباهات است. به قول معروف، کسانی که از اشتباهات گذشته درس نمیگیرند، محکوم به تکرار آن اشتباهات هستند. در خصوص بررسی تاریخی جنگ تحمیلی و به طور خاص عملیات کربلای ۴ هم، هدف باید درس گرفتن از اشتباهات باشد تا در جبهههای حق علیه باطل، آن اشتباهات تکرار نشود.
کربلای ۴ در روز سوم دی ماه ۱۳۶۵ آغاز شد و هدف اصلی آن، تصرف شهر بصره بود. همانطور که در مقالهای که با عنوان «واقعیتهای عملیات کربلای ۴ چه بودند» منتشر کرده بودیم، اشاره داشتیم که کربلای ۴ عملیات سرنوشت نامیده شده بود چرا که نیروهای ما میتوانستند پس از عملیاتهایی مانند رمضان و والفجر مقدماتی و خیبر و بدر، با اشغال بصره، صدام را مجبور به قبول صلح و حتی تسلیم کامل کنند، اما کربلای ۴ که به نظر میرسد با اتکاء به پیروزی والفجر ۸ و قوای سپاه محمد درهم آمیخته بود، سرنوشتی مانند عملیات رمضان پیدا کرد و طبق گفته اکثر کارشناسان جنگی، شکست دردناکی برای ما بود.
واقعیت این است که هیچ دو نفری صحنههای جنگ یا تقریبا هیچ پدیده و رویداد تاریخی را از منظر یکسانی توصیف نمیکنند، و به همین علت است که نباید نظر یک یا چند نفر محدود را مبنای تاریخنگاری قرار داد و یک روایت رسمی از جنگ تحمیلی ترسیم کرد، زیرا این رویکرد، عملا به تحریف تاریخ می انجامد.
بسیاری از فرماندههان نیروهای مسلح و بخصوص سپاه مانند سردار رضایی و برخی دیگر البته هیچگاه اشتباهات در این عملیات را نپذیرفتند و تا سالها و برخی از آنها حتی تا همین امروز، اسناد مربوط به شهادت نزدیک به ۲۰ هزار شهید و مفقودالاثر را منکر میشوند. سال گذشته محسن رضایی در توئیتی مدعی شد که «با عملیات کربلای چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. ده روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم. عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد.» این سخنان با واکنشهایی زیادی همراه شد. حسامالدین آشنا، مشاور رئیس جمهور در واکنش به توئیت سردار رضائی خطاب به ایشان گفت که «دهها هزار رزمنده و خانواده هزاران شهید هیچگاه از شما نپرسیدند چرا از چند شب قبل از عملیات کربلای چهار آسمان از منورهای چلچراغی دشمن مانند روز روشن شده بود. بچههای توپخانه لشکر ۲۷ هیچگاه از شما نپرسیدند چرا تنها ۴۵ دقیقه پس از آغاز عملیات، تقریبا تمام قبضهها مورد اصابت توپهای دشمن قرار گرفت؟ آیا هیچ یک از هزاران مجروح عملیات نپرسیدند چرا وقتی اولین موج مجروحان به بیمارستان صحرایی علیبنابیطالب رسید و در حالیکه پزشکان و پرستاران از وقوع عملیات آگاهی درستی نداشتند رادیوی منافقین و رادیو بغداد هر لحظه وضعیت عملیات را اعلام میکرد؟
در واکنش به سخنان سردار رضایی، سردار قاسم سلیمانی نیز در مورد عملیات کربلای ۴ توضیحاتی ارائه دادند. ایشان اینگونه فرمودند که «عملیات کربلای ۴ عملیات اصلی بود نه فرعی، ما عملیاتهایی داشتیم که در طول سال برای آن برنامهریزی کردیم و در طول ۶، ۵ ماه برای آن کار میکردیم، اما به موفقیت نرسیدیم.» سردار سلیمانی همچنین در دفاع از سردار رضائی گفتند نباید شخصیتی که در طول ۸ سال دفاع مقدس فرماندهی جنگ را برعهده داشته است مورد انتقاد و قرار بگیرد. به هر حال باید تاکید کنیم که لازم است اینگونه بحثها و شفافسازیها بیشتر در رسانهها و مطبوعات انتشار پیدا کنند تا واقعیتهای پیروزیها و شکستها در جنگ تحمیلی درسی برای نسلهای آینده باشد. واقعیت این است که میان عملیات فریب و عملیات لو رفته تفاوت بسیاری وجود دارد و اکنون که چند دهه از این عملیات گذشته، ما نباید باز هم با پنهانکاری، سعی در سرپوش گذاشتن به اشتباهات باشیم.
استاد علیرضا کمری، پژوهشگر باتجربه در حوزه خاطرات و ادبیات ۸ سال دفاع مقدس، چندی پیش مقالهای در کتاب «پویه پایداری» منتشر کرد که اتفاقا در متنی از جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر و تاریخنویس جنگ نیز بازگو شده است. جعفر شیرعلینیا به نقل از علیرضا کمری در بخشی از نوشتههای خود میگوید «اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوالهایی میرسند که پاسخهایی سخت دارند پس هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند و توسعه این ادبیات با هدف تاثیر بیشتر گذاشتن بر مخاطب بهتدریج بیشتر از واقعیت رویداد فاصله میگیرد و به سمت تولید گزارههای شبهاسطورهای میرود و مهمتر از همه اینکه آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیههای سیاسی، وظیفه توجیه اهداف و برنامههای نظام حاکم یا جریانهای سیاسی را بر عهده میگیرند. چندان که گویی اسبب سواری سیاست را زین میکنند.»
در تمام دنیا پژوهشگران مستقل و مردم نگران تحریف تاریخ و روایت یکطرفه آن از سوی نهادهای قدرت هستند. امیدواریم پیشکسوتان حوزه تاریخ جنگ سکوت خود را بشکنند که این روشها بیش از همه تلاش آنها را زیر سوال برده است. باید از خود بپرسیم آیندگان چه قضاوتی درباره ما خواهند كرد؟
به هر حال دفاع ۸ ساله جمهوری اسلامی ایران در برابر هجوم تحمیلی عراق، قطعهای از تاریخ ایران است که باید خوب بازگو، تدوین و برای نسل حاضر و تاریخ منتشر شود. اکنون جا دارد که خوب و بد و زشت و زیبای آن روزها را از قلبها بیرون آورده و برای آیندگان به ودیعه بگذاریم تا هر روز که این کشور تحت شرایط سخت و تحمیلی قرار گیرد، بتوان از آن شیوهها و تجارب استفاده کرد و اشتباهات را تکرار نکرد. جفاکاری است که همت والای آحادی از مردم که در عرصههای دفاع حضور جانانه داشتهاند را با نگاهی غرضآلود، کمرنگ کرده یا نادیده بگیریم. تاریخ دفاع مقدس، سرمایه بزرگی است که باید سالهای طولانی مورد استفاده قرار گیرد و امانتی است که باید در صیانت از آن برای نسلهای آینده تلاش کرد.