ایثارگران و خانوادههای شهدا همواره یکی از پشتوانههای اصلی نظام بودهاند و در چهار دههایی که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، درصد بالایی از آنها، با وجود تمام بی مهریها و مشکلات، در حساسترین و سخترین شرایط نیز پشت نظام را خالی نکردهاند. در سالهای اخیر اما به نظر میرسد به دلیل سالها بیتوجهی به نیازها و مطالباتشان، و بیعدالتی و تبعیض در سطح جامعه، درصد بالایی از آنها از حاکمیت دلخوری دارند. در این میان مسائلی مانند فساد گسترده مالی و سومدیریت در کشور توسط هر دو جناح سیاسی، اقشار مختلف جامعه بخصوص جامعه ایثارگری را نسبت به آینده ناامید کرده. واقعا آیا مقامات کشوری و لشگری به فاصله ایجاد شده میان جامعه ایثارگری و نظام واقف هستند یا همچنان شعارها و حرفهای امیدوار کننده میزنند و چشم بروی واقعیتهای جامعه بستهاند؟
بی شک وضعیت تحریمی و فشارهای اقتصادی شدید روی خانوادههای شهدا و مشکلاتی مانند عدم دریافت به موقع حق و حقوق ایثارگری، مشکلات مربوط به مسکن و بیمه درمانی، فساد مالی در بنیاد شهید و دیگر نهادهای دولتی و چالشهای دیگری که بارها در مورد هر یک از آنها گفته و نوشتهایم، بسیاری از ایثارگران را از مشارکت سیاسی زده کرده.
در میان فرزندان شهدا و به خصوص نسل سومیها ناامیدی به بالاترین سطح خود در ۳۰ سال گذشته رسیده که میتواند زنگ خطری برای آینده نظام باشد. برای مثال وقتی به آمار حضور ایثارگران و جانبازان در مراسم نماز جمعه در سراسر کشور نگاه میکنیم، به وضوح شاهد کاهش حاضرین در این مراسم هستیم. البته شیوع ویروس کرونا در این مهم بیتاثیر نبوده اما تمام نظرسنجیهای اینترنتی اخیر حاکی از دلسردی و ناامیدی در جامعه ایثارگری دارند. طبق نظرسنجیها درصد حضور خانوادههای شهدا و ایثارگران در یک دهه اخیر حدود ۶۰ درصد کاهش داشته که به نوبه خود جای تأمل بسیار دارد.
یکی دیگر از دغدغههای یکی دو دهه اخیر بحث تبعیض و عدم عدالت در بسیاری از دستگاههای دولتی بوده است. در بسیاری از مکاتباتی هم که ما در صدای مدافعان با اعضای خانوادههای شهدا داشتهایم یکی از مواردی که زیاد به آن اشاره میشود، موضوع تبعیض و بیعدالتی در بنیاد شهید است. بسیاری معتقدند که تصمیم گیری مسئولان براساس منافع جناح و یا گروه و یا اشخاص خاصی انجام میشود و منافع عمومی و منافع کشور درآن نادیده گرفته میشود. این درحالی است که مسئولان با شعار فسادستیزی و عدالت خواهی که مطالبه عمومی جامعه است به پست و مقام میرسند.
به عنوان مثال همانگونه که در کامنتها و مکاتبات با ایثارگران و جانبازان شاهد بودهایم، بسیاری از جانبازان با شرایط و درصدهای مشابه دارای امتیازات بسیار متفاوت هستند و مثلا یک جانباز ارتش با سپاه و بسیج هرکدام قانون و روشهای اجرایی متفاوتی دارند. به خصوص در ارتباط با جانبازان بسیجی و حتی خانواده محترم شهدای بسیجی این تبعیض ها و کاهش خدمات بیشتر دیده میشود. همچنین در خصوص رزمندگان و جانبازان زیر ۲۵ درصد که شامل اکثریت ایثارگران هستند، که پیشتر در مورد آن نوشته بودیم، شکاف بسیار عمیقتر است. متاسفانه سالهاست که بسیاری از رزمندگان و جانبازان زیر ۲۵ درصد در اکثر قوانین نادیده گرفته میشوند. این ناعدالتی ها در مورد مدافعان حرم هم صدق میکند. در مدت زمانی که جنگ سوریه در جریان بود، شاهد تبعیض شدید میان مدافعان حرم ایرانی در مقایسه با بچههای لشگر فاطمیون بودیم تا حدی که در چند نوبت بچههای فاطمیون که ساکن ایران بودند دست به اعتراض زدند که متاسفانه هیچگاه پوشش خبری پیدا نکرد.
یکی دیگر از موارد دیگر تبعیض و ناعدالتی مربوط به مشکل معیشتی ایثارگران است که در بند ب ماده ۸۸ قانون برنامه ششم توسعه مصوب شده و طبق آن، کمک معیشت رزمندگان و جانبازان فاقد شغل باید برابر حداقل حقوق کارکنان دولت باشد. در حالی که بیش از چهار سال از تصویب این قانون میگذرد، متاسفانه این مصوبه برای ایثارگران و جانبازانی که از سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح کمک معیشت دریافت می کنند، اجرا نشده و یا قانون بسیار سلیقهایی به اجرا گذاشته شده و در این میان بسیاری از ایثارگرانی که واجد شرایط هستند اما شرایط شکایت کردن برایشان مهیا نیست مدتهاست در انتظارند.
به هر حال بحث عدالخواهی و برابری در جامعه موضوعیست بسیار پیچیده والبته مهم که نمیتوانیم آن را در یک مقاله کوتاه بگنجانیم اما در ارتباط با جامعه ایثارگری باید گفت که بارزترین شکل از ناعدالتی ها را شاهد بودهایم. چه بسا دردناکترین شکل آن را میتوان در طی کردن پلههای ترقی و رسیدن به پست و مقام توسط اقلیت خاصی از ایثارگران جستجو کرد در حالی که اکثریت ایثارگران و جانبازان حتی از حداقلها محرومند.
در این میان همانطور که در مقالههای گذشته هم گفتیم، امروز ۸۰ درصد خانوادههای شهدا زیر خط فقر زندگی میکنند و آمار خودکشی در میان خانوادههای شهدا افزایش چند برابری داشته است. از سوی دیگر در حالی که نزدیک به ۶۰ درصد از فرزندان ایثارگران و شهدا امروز دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، نرخ بیکاری میان آنها بیش از ۳۰ درصد است و اکثریت آنها تمایل به مهاجرت به خارج از کشور را دارند.
سوال اینجاست که مسئول عقبماندگی اقتصادی ایثارگران و این بیَعدالتیها چیست؟ چرا قشری که پشتوانه معنوی و اعتقادی نظام بود امروز به این حد دلسرد و ناامید شده؟ به گفته رئیس جدید بنیاد، دکتر قاضی-زاده هاشمی، «بنیاد شهید هم اکنون به سازمانی خدماتی تبدیل شده است در حالی که باید به جامعه ۱۲ میلیونی ایثار و شهادت خدمات بدهد نه اینکه فقط به ۳ میلیون خدمات بدهد». آیا مشکل فقط از بنیاد شهید و سومدیریت آن در طول چند دهه اخیر است؟ پاسخ این سوالات را مطمئنا باید در مجموعهای از مشکلات ذکر شده یافت و چه بسا راه حل آن تغییرات اساسی در بنیاد شهید و دیگر ارگانهای حامی ایثاگران و جانبازان است. در این میان نقش قوای سه گانه بخصوص دولت و مجلس بسیار حیاتیست و انتظار تمام دلسوزان نظام و بخصوص جامعه ایثارگری در اجرای عدالت و پیش از هر چیز رسیدگی به مشکلات اقتصادی کشور است.