اواخر فروردین ماه مصادف است با اتمام عملیات بزرگ والفجر ۸ . عملیاتی که در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ آغاز شد و ۶۹ روز بعد با پیروزی ارزشمند رزمندگان اسلام به پایان رسید. والفجر ۸ به منظور تصرف شبه جزیره فاو و کسب یک برتری سیاسی، به طور مشترک توسط بچههای سپاه و ارتش اجرا شد و یکی از موفقیت آمیز ترین عملیاتهای ما در دوران دفاع مقدس بود. والفجر ۸ از نظر جغرافیهایی هم بسیار حائز اهمیت و حساس بود به این دلیل که در مرز جنوبی استان خوزستان و در جنوب جزیره آبادان، در منطقه فاو، در آن سوی رودخانه اروندرود صورت گرفت.
در مورد عملیاتهای مختلف دوران دفاع مقدس حرف و حدیثها و روایات بسیاری گفته شده که ما نیز به نوبه خود برخی از مهمترین آنها را پوشش دادهایم. ما در صدای مدافعان همیشه یادآور این مهم بودهایم که همواره باید به دو موضوع مهم در ارتباط با تاریخ دفاع مقدس و بخصوص عملیاتهای گسترده زمینی (که طبق نوشتههای اکثر تاریخنویسان جنگ تحمیلی، ۲۸ عملیات بودهاند) توجه داشت. نخست موضوع صحت و دقت در روایات جنگی است که باید با توجه به اینکه بسیاری از ایثارگران و فرماندهان دوران جنگ تحمیلی دیگر در میان ما نیستند، توجه خاصی به آن داشته باشیم، و دیگری اینکه دولتمردان ما باید از تک تک این عملیاتها درس بگیرند تا بتوانند امروز در مسیر پیشبرد اهداف نظامی و حتی مهمتر از آن اهداف سیاسی-اقتصادی کشور از آن تجربیات استفاده کنیم.
در همین ارتباط و پس از پایان جنگ تحمیلی مصاحبههای زیادی در مورد جزئیات عملیات والفجر ۸ و بسیاری دیگر از عملیاتهای مهم دفاع مقدس با رزمندگانی که در خط مقدم حضور داشتند، شد. یکی از این رزمندگان، فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)، سردار علی فضلی، بود که دو سال پیش در آئین گرامیداشت شهدای عملیات والفجر ۸ در مورد اهمیت دانش و یاد گرفتن از تجربیات جنگی گفت: «نخست منطقه عملیات بررسی و عبور از رودخانه پرتلاطم اروند که ۲ بار جزر و مد در طول روز دارد، مورد بررسی قرار گرفت، این برنامه ریزی بزرگ و مهم نیاز به دانش داشت که عراقیها هیچ گاه فکر عبور از این رود به ذهنشان خطور نمیکرد زیرا دانش آن را نداشتند. موقعیت اروند به گونهای بود که اجسام موجود در آب در طول شبانه روز قابل رصد بود بنابراین رزمندگان در عملیات والفجر ۸ برای اجرای آن باید به این دانش میرسیدند و آن را تمرین میکردند.» این جانباز دفاع مقدس با تاکید بر لزوم استفاده از تجربیات گذشته اظهار داشت که موفقیت در بسیاری از عملیاتها را مدیون تجربیات و درسهایی بود که در سالهای سخت آغازین جنگ آموخته بودیم.
البته این موضوع برای اولین بار نبود که توسط یکی از فرماندههان دوران جنگ تحمیلی مطرح میشد. بسیاری از نظامیان بازنشسته و رزمندگانی که دیگر در میان ما نیستند (مانند شهید محمد جمالی، شهید حاج محسن دین شعاری، شهید علی نوری مبینی) به این مهم واقف بودند که تجربیات و دانش میدانی که بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه در سالهای آغازین جنگ بدست آورند، باعث پیروزی و یا جلوگیری از شکست در برخی از عملیاتها مقابل ارتش مجهز عراق شد. در همین حال بسیاری از این عزیزان افسوس می خوردند که چگونه سوءمدیریتها و خودمحوریها باعث نابودی دستاوردهای والفجر ۸ شد و فاجعه کربلای ۴ پیش آمد. عملیاتهایی مانند کربلای ۴ و چند عملیات دیگر بودند که جدا از قضیه لو رفتن عملیات که خیلی غیرعادی نبود، بدلیل خودمحوری و عدم هماهنگی میان فرماندهی نظامی و فرماندهی سیاسی باعث شکست نیروهای ما و تحمل خسارات وسیع شد. این موضوعی است که متاسفانه این روزها، بسیار بیشتر از دوران جنگ تحمیلی شاهدش هستیم و درسی که والفجر ۸ و کربلای ۴ میتواند به ما بدهد، لزوم همین هماهنگیهاست.
یکی دیگر از رزمندگانی که در دوران جنگ تحمیلی در جبههها حضوری فعال داشت حسین علایی نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه بود که در سال ۹۷ مصاحبه جالبی در خصوص سالهای جنگ داشت. این فرمانده بازنشسته و استاد دانشگاه در مورد اهمیت یادگیری و آموزش از تجربیات جنگی هم در جبهههای نبرد و هم پای میزه مذاکره با بعثیها گفت: «ما در جنگ، شیوههای دفاع و جنگیدن را یاد گرفتیم. ارتش هم علاوه بر آموزشهای قبلی، خیلی از حضور خود در جبههها مطالب جدیدی یاد گرفت و بر تواناییهای خود افزود. خیلی مسائل و تاکتیکها را قبل جنگ بلد نبودیم و در ایام جنگ از شرایط محیطی آموختیم.«
وی در بخشی از صحبتهاییش با اشاره به درک واقعیتهای سالهای پایانی جنگ گفت: «اگر قطعنامه را نمیپذیرفتیم، عراقیها تا این طرف جاده اهواز خرمشهر و تا نزدیکی رودخانه کارون آمده بودند. بعضی از فرماندههان لشکرها و تیپهای سپاه به صورت تک ور میجنگیدند و آرپی جی به سمت تانکهای عراقی شلیک میکردند. آمریکا و شوروی تصمیم گرفته بودند که عراق را آنقدر تقویت کنند که ما پیروز نشویم و یا حتی شکست بخوریم. بر همین اساس در مقطع پایان جنگ، ابتکار عمل در جبههها به لحاظ نظامی در اختیار ارتش عراق قرار گرفته بود. ارتش ایران فقط در منطقه فکه حدود ۱۷ هزار اسیر داد و سپاه هم فاو را از دست داد. حالا ما باید یا سرزمینهای بیشتری را از دست می دادیم تا بگوییم حرف مرد یک کلام است یا با یک اقدام ابتکاری، تهاجم جدید ارتش عراق را متوقف می کردیم.»
وضعیتی که ما بعد از والفجر ۸ داشتیم، شباهتهای زیادی به شرایط کنونی کشورمان دارد. در ماهها و سالهای گذشته، ما در عرصههای مختلف تقابل با دشمن دستاوردهای زیادی داشتهایم، ولی به علت عدم هماهنگیها با دستگاه دیپلماسی کشور، نتوانستهایم از دستاوردهای نظامی خود بهره ببریم. باید مراقب باشیم که خدایی ناکرده والفجرهای ۸ به کربلاهای ۴ ختم نشود. اگر یک چیز از ۸ سال جنگ تحمیلی آموختیم این است که هرگاه دستگاه نظامی و دیپلماسی با هم هماهنگ عمل کرده، و هرگاه با درک نقاط قوت و ضعف خود، قدرت و واقعبینی را با هم همراه کردهایم، در آزمایشهای الهی سربلند بیرون آمده ایم و از غیر ممکنها، ممکن ساختهایم.
مقالات مرتبط:
عملیات والفجر ۸ و یادی از شهدا و جانبازان حملات شیمیایی
آیا در تاریخنویسی رویدادهای عملیات کربلای ۴ تحریف شده؟
آموزهای باارزش شهید صیاد شیرازی و همرزمانش در عملیات مرصاد
کربلای ۵ و مروری بر یکی از سلحشورانه ترین عملیاتهای جنگ تحمیلی