کسانی که سالهای پر التهاب جنگ تحمیلی را به یاد دارند و یا کتابها و مقالات منتشر شده در مورد طولانی ترین جنگ قرن بیستم را خواندهاند، به خوبی میدانند که آزادی خرمشهر در تاریخ سوم خرداد ۱۳۶۱ بزرگترین و مهمترین پیروزی عملیاتی جنگ تحمیلی بود که در پی موفقیت در عملیات بیتالمقدس رویداد. به طور خاص در مورد آزادسازی خرمشهر در سه دهه اخیر گفتهها و نوشتهها زیاد بوده و تاریخنویسان و کارشناسان جنگ تحمیلی از زوایای مختلفی حوادث مربوط به آن روزهای شکوهمند را بارها بازنگری و تحلیل کردهاند. ما نیز در صدای مدافعان در ارتباط با آزادی خرمشهر چندین مقاله منتشر کردهایم. در این میان شاید بد نباشد درسهایی که میتوان از عملیات فتح خرمشهر گرفت را مرور کنیم.
هنگامی که صحبت از آزادسازی خرمشهر می شود نمیتوان از فرماندهان سالهای آغازین جنگ یادی نکنیم. باید این نکته را در نظر داشت که این رشید مردان بدون داشتن امکانات نظامی و با دست خالی برای دفاع از خاک کشور به مقابله با ارتشی رفته بودند که به لطف کمکهای کشورهای غربی و شرقی، بزرگترین و سازمان یافتهترین ارتش منطقه محسوب میشد. امروز فقط تعداد معدودی از فرماندهانی که در عملیات بیتالمقدس حضور داشتند در میان ما هستند و متاسفانه تعدادی از آنها هم به دلایل سیاسی به حاشیه رانده شده و متاسفانه حتی اجازه انتشار خاطرات خود را نیز ندارند. به هر حال آزادی خرمشهر بدون حضور فرماندهان زبده و از جان گذشته امکانپذیر نبود. قهرمانانی همچون سرهنگ علی قمری، فرمانده داوطلب گردان دژ خرمشهر، دریادار دوم داریوش ضرغامی، ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران دریایی ارتش، و شاید یکی از نام آشناترین آنها، شهید محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر.
متاسفانه در سالهای پس از پایان جنگ تنها روی رشادتهای بخشی از نیروهای نظامی تمرکز می شود و فداکاری های بخش قابل توجهی از دلاورمردان ارتش عملا نادیده گرفته میشود. به نقل از سرهنگ جانباز علی قمری، که از ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺗﮑﺎﻭﺭﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ و انقلاب اسلامی، ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮد، «در اکثر فیلمهای مربوط به جنگ تحمیلی که در چند دهه اخیر ساخته شده است، اشارهای به مردان و تکاوران با غیرت نیروی دریایی ارتش و فرماندهان و دانشجویان شجاع دانشگاه افسری ارتش که در دفاع از خرمشهر در روزهای ابتدایی جنگ جانانه مقابله کردند نشده است.» این فرمانده بازنشسته ارتش اعتقاد دارد که در ابتدای جنگ حضور نیروی دریایی و زمینی ارتش در کنار بسیج و سپاه، که در آن مقطع هنوز تشکل لازم را پیدا نکرده بود، بسیار کلیدی بود. ناخدا هوشنگ صمدی در مورد سالهای آغاز جنگ و مقامت خرمشهر با اشاره به چالشهای ارتش در آن روزها و خیانتهای برخی در دولت موقت به ارتش میگوید «اگر آقایون در ماههای اول انقلاب ارتش را تضعیف نکرده بودند و اجازه نمیدادیم صدها تن از ارتشیان متخصص و جوان که اکثر آنها در اروپا تخصص دیده بودند، استعفا دهند، عراق در عرض فقط چند روز مجبور به عقب نشینی میشد و تا خرمشهر پیشروی نمیکرند که باعث سقوط این شهر شود.»
اینها موضوعاتی هستند که چه بسا اگر بخواهیم تاریخ کامل و بدون سانسور جنگ تحمیلی را بیان کنیم نیاز به بازنگری و بررسی آنها داریم. برخیها بر این باورند که پیگیری واقعیتهای جنگ و بخصوص انتشار خاطرات برخی از فرماندهان بازنشسته زیر سوال بردن ارزشهای دفاع مقدس است اما از آنجایی که نسل ما این وظیفه سنگین را بر عهده دارد تا واقعیتهای جنگ را بدون هیچگونه تحریف و بزرگنمایی به نسلهای آینده منتقل کند، باید تا دیر نشده و پیش از اینکه معدود فرماندهان بازمانده از جنگ تحمیلی که در آزادسازی خرمشهر و دیگر عملیاتهای حیاتی دفاع مقدس نقش ایفا کردند، از میان ما بروند، نوشتهها و خاطرات آنها را منتشر کنیم. باید بپذیریم که رزمندگان ميدانهای جنگ تحمیلی، جدا از تمایلات سیاسی و عقیدتی خود، خاطرات و تأملات بسياری دارند که برای نسلهای بعد آموزنده است.
ما در راه آزادی خرمشهر هزاران شهید دادیم اما اینکه چرا پس از گذشت سه دهه از پایان جنگ برخی همچنان در تلاشند تا یکسری از واقعیتها جنگ را پنهان کنند خود سوالی است که باید مطرح کرد. جعفر شیرعلینیا، مورخ جنگ در یادداشتی در مورد لزوم بررسی صادقانه و یافتن سوالهای مهم جنگ مینویسد: «وقتی در یک سال آمار شهدا بیش از دو برابر سال قبل از آن است، سوالهایی مطرح میشود که برای جواب باید آمار دقیق شهدای عملیات معلوم شود و بعد توضیح فرماندهان مشخص خواهد کرد که مثلا افزایش تعداد شهدا به معنای کاهش حساسیت نسبت به خون شهدا بوده یا به دلایل نظامی منطقی این اتفاق رخ داده است.»
موضوع مهم دیگر هم که اکنون باید بدون تعارف به آن پرداخت، بررسی دلایل ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر است. ما در صدای مدافعان به این موضوع پرداختهایم که هنوز این پرسش که «آیا پس از بازپسگیری خرمشهر امکان پایان جنگ وجود داشت یا نه؟» بی پاسخ مانده و بررسی های تاریخی بیطرفانهای در این زمینه صورت نگرفته است. ممکن است عدهای بگویند که از فتح خرمشهر ۳۸ سال گذشته است و لزومی ندارد که به این موضوع بازگردیم ولی باید توجه داشت که گذشته آینه آینده است و اگر ما نگاهی درست و واقعبینانه به تاریخ نداشته باشیم، اشتباهات گذشته را تکرار خواهیم کرد. پس از فتح خرمشهر ما اهرمهایی در دست داشتیم که به علتهای منطقی و غیر منطقی با ادامه جنگ از میان رفتند و ما با دستهای بستهتر مجبور به مذاکره شدیم. نگاهی واقعگرایانه به اتفاقات آن دوران می تواند درسهای ارزندهای برای وضعیت کنونی ما باشد.
اما در انتها و جدا از هر تحلیل و بررسی در ارتباط با جنگ تحمیلی و آزادسازی خرمشهر، نمیتوان از جنگ سخن گفت و جویای حال بازماندگان جبهههای ۸ سال دفاع مقدس نشد. هنگامی که دو سال پیش از وضعیت بازماندگان آن عملیات نوشتیم، به این امید بودیم که شاید بتوانیم مشکلات آنها را به گوش برخی از مسئولین و بخصوص بنیاد شهید برسانیم. متاسفانه امروز نه تنها وضعیت درمانی و معیشتی این عزیزان بهتر نشده بلکه جانبازان و ایثارگران جنگ و بخصوص آن دسته از ایثارگرانی که در سالهای آغازین جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشتهاند و اینروزها کهن سال تر شدهاند بیشتر در مضیقهاند. بیایید قبل از پاسخ به هر سوالی در مورد عواقب خوب و بد جنگ تحمیلی به این سوال پاسخ دهیم که، به قول شعر حماسی و زیبای «ممد نبودی بینی»، واقعا اگر شهید محمد جهانآرا و دیگر شهدای همرزمش امروز در کنار ما بودند، از شرایط و وضعیت رسیدگی به جانبازان و بازماندگان عملیات آزادسازی خرمشهر و دیگر دلاورمردانی که فقط با تکیه بر اعتقاد خود و عشق به کشور جنگیدند و قسمتی از روح و جسم خود را در جبههها جا گذاشتند و به وطن بازگشتند، راضی می بودند.