با وجود گذشت چهار دهه، برای خیلیها هنوز انگار همین دیروز بود. البته منظور از این خیلیها فقط رزمندگان حاضر در عملیات بیتالمقدس و جبهههای جنگ نیست و میتوان گفت منظور تمام خرمشهریها و تمام مردم جنوب است که سالهای سخت جنگ، منجمله اشغال و سپس آزادی خرمشهر را با پوست و گوشت خود حس کردند و بسیاری از آنها همچنان عواقب جنگ را حس میکنند. تاریخنویسان جنگ با وجود برخی محدودیتها تلاش کردهاند تا وقایع آنروزها را برای نسلهای آینده ترسیم کنند اما بزرگترین چالش برای تاریخنویسان دفاع مقدس در سه دهه اخیر گفتن برخی حقایق پس از آزادی خرمشهر بوده و اینکه در ارتباط با شرایط پیش آمده برای اتمام جنگ تحمیلی چه نظریاتی وجود داشت. از آنجایی که در محافل سیاسی حساسیتهایی در این ارتباط وجود داشته و دارد، همچنان این سوال باقیست که چرا پس از آزادی خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد و اینکه چه کشورهایی از ادامه جنگ ایران و عراق بیشترین سود را میبردند که خود جای بحث و گفتگو دارد.
در ارتباط با عملیات بیتالمقدس و بخصوص در مورد شرایط ایجاد شده برای پایان دادن به جنگ پس از آزادسازی خرمشهر مطالب بسیاری در این ۳۹ سال در رسانههای مختلف منتشر شده ولی همچنان یکی از مهمترین سوالاتی که پرسیده میشود بحث امکان پایان جنگ پس از آزادی خرمشهر است که بسیاری باورشان بر آینست که باید چنین میشد و حتی حضرت امام خمینی (ره) با وجود اینکه میخواستند صدام به خاطر دستدرازی و تجاوز به خاک کشورمان مجازات شود، حاضر به پذیرفتن پیشنهاد صلح بودند اما عده معدودی از فرماندهان نظامی در آن مقطع تمابلی به پایان جنگ نداشته و امام را به ادامه جنگ قانع نمودند.
یکی از دلایل اهمیت این موضوع را میتوان در آمارهای رسمی منتشر شده در ارتباط با عواقب جنگ (پس از پیروزی خرمشهر) به خوبی مشاهد کرد. البته برآورد دقیق خسارات مادی جنگ کار بسیار دشواری است چرا که علاوه بر زیرساختها و تجهیزاتی که از بین رفتند، ضربات مهلکی به بخشهای صنعتی وارد شد که تبدیل آن از خسارات به اعداد بسیار دشوار است. تجاوز صدام به خاک ما و طولانی شدن جنگ تحمیلی، در مجموع آسیبهای گستردهای به تمام بخشهای اقتصادی کشور وارد کرد.
از باب خسارات جانی هم باید بگوئیم که متاسفانه با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ، هزاران خانواده همچنان تحت تاثیر عواقب آن هستند. جدا از بیش از ۲۵۰ هزار نفر از جوانان عزیز ما که به شهادت رسیدند. ۵۵۰ هزار نفر بر اثر حملات شیمیایی جانباز شیمیایی شدند و ۵۱۷ هزار نفر دچار عوارض شدید شیمیایی شدهاند. هنوز حدود ۴۰ هزار جانباز اعصاب و روان داریم که از این تعداد ۶ هزار نفر از آنها وضعیت حالشان بحرانی است. پیش از دو هزار جانباز قطع نخاع و ۵ هزار جانباز ویلچری داریم. خلاصه کلام اینکه عواقب تجاوز صدام به خاک کشورمان و طولانی شدن جنگ آسیبهای جبران ناپذیری به کشور زد.
موضوع دیگری که متاسفانه در طولانی شدن جنگ تاثیر داشت شیطنتهای برخی از کشورهای منطقه بود. جدا از کمکهای مالی و نظامی که کشورهای منطقه و ابرقدرتهای وقت به صدام میکردند، برخی از دشمنان نظام نوپای ما در منطقه تمایلشان بر این بود که دو کشور ایران و عراق درگیر یک جنگ فرسایشی شده تا هر دو در آن واحد ضعیفتر شوند. به هر حال این واقعیت وجود دارد که در هر جنگی، روابط دو یا چند کشور در حال جنگ با سایر کشورها بسیار حایز اهمیت است. در جنگ تحمیلی نیز، ما شاهد مشخص شدن جایگاه همسایگان ایران در این جنگ بودیم که بسیاری از آنها به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی خود خواهان ادامه جنگ میان دو کشور ایران و عراق بودند. به عنوان مثال شوروی و ترکیه سود اقتصادی بسیاری از فرسایشی شدن جنگ ایران و عراق بردند. از باب سیاسی هم به قول تاریخنویس جنگ تحمیلی، جعفر شیرعلینیا، که در یکی برنامههای اینستاگرامی خود موضوع را مطرح کرد، اسرائیلیها بودند که بیشترین سود را از طولانی شدن جنگ ایران و عراق بردند و آن هم به این دلیل بود که آنها دو دشمن اصلی خود در منطقه را درگیر یک جنگ طولانی و پرهزینه میدید.
به هر حال تا زمانی که نتوانیم نگاهی واقعبینانه و شفاف به تاریخ جنگ تحمیلی داشته باشیم و نتوانیم از زوایای متفاوت به جنگ نگاه نکنیم، نمیتوانیم در مورد این موضوعات بحث و گفتگو داشته باشیم تا از اشتباهات گذشته درس بگیریم. بسیاری با منطق «گذشتهها گذشته» وارد بحث می شوند و معتقدند جنگ تحمیلی و اشتباهات تاکتیکی ما در آن دوران متعلق به گذشته است و لزومی ندارد که به تحلیل این اشتباهات پرداخت. در مقابل باید توجه داشت که گذشته چراغ راه آینده است و اکنون هم ما در تعامل با رقبا و دشمنانمان دچار اشتباهاتی تاکتیکی میشویم که بی شباهت به دوران جنگ تحمیلی نیست. در این راستاست که مرور سناریوهای محتمل و نامحتمل درخصوص پایان جنگ تحمیلی میتواند درسهایی برای تعامل کنونی ما با قدرتهای منطقهای و جهانی دهد.