مطمئنا در میان ۲۸ عملیات عمده و مهم زمینی هشت سال دفاع مقدس، که از آنها به عنوان «عملیاتهای گسترده» نیز یاد میشود، عملیات محرم که در آبان ماه ۶۱ اجرایی شد، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عملیاتهای دفاع مقدس بود. از آنجایی که ما هر ساله در صدای مدافعان، برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای جنگ تحمیلی و یادآوری نکاتی که میتوانیم در عرصه نظامی و سیاسی از آنها بیاموزیم، مقالاتی را منتشر میکنیم، در سی و هشتمین سالگرد عملیات بزرگ محرم نیز میخواهیم مروری داشته باشیم بر درسهایی که باید از آن عملیات حیاتی بگیریم. حتی با گذشت نزدیک به چهار دهه سوال بسیاری از علاقمندان و تاریخنویسان جنگی این است که آیا موفقیت در عملیات محرم میتوانست آغازی برای یک پایان باشد؟ آیا اختلاف نظرهای فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی کشور با شخص حضرت امام (ره) باعث تداوم جنگ و از دست دادن موقعیت برتری نظامی و سیاسی ما شد؟
اکثر تحلیل گران نظامی و فرماندهان پیشین نیروهای مسلح بر این باورند که عملیات محرم بزرگترین عملیات پس از عملیات رمضان بود. در این زمان فرماندهان نظامی و سیاسی ما بدنبال آن بودند تا با کسب موفقیت نظامی در جبههها، از طرفی جو سنگین روانی دشمن را بشکنند و از طرفی به فضای عمومی داخل کشور نیز نشان دهند که ابتکار عمل در جبهه در دست نیروهای ماست. پس از عملیات فتحالمبین و آزادسازی خرمشهر، شکست در عملیات رمضان روند موفقیتهای نظامی ما را مختل کرده بود و شکست در یک عملیات دیگر میتوانست در افزایش روحیه دشمن و تحلیل روحیه نیروهای خودی تاثیر بسزایی داشته باشد. نتیجتا فرماندهان نظامی وقت تصمیم گرفتند با طرح و اجرای عملیات محرم در آبان ۱۳۶۱ بار دیگر روند جنگ را به نفع ایران تغییر دهند.
در مورد چگونگی اجرای عملیات محرم و موفقیتهای نظامی کسب شده در آن مطالب زیادی منتشر شده و ما قصد تکرار آنها را نداریم. اما یکی از نکات بحث برانگیز و تا حدی نامعلوم این عملیات به هفتهها و ماههای پس از اتمام آن و برتری سیاسی ما بر میگردد. در آن برهه زمانی به لطف موفقیتهای کسب شده در جبههها در سال ۶۱ نیروهای ما برتری خاصی نسبت به عراقیها پیدا کرده بودند و صدام و جهانیان به این نتیجه رسیده بودند که ایران نه تنها توانایی دفاع از مرزهای خود را دارد، بلکه حتی میتواند به خاک عراق نفوذ کرده و در حالت تهاجمی به جنگ ادامه دهد. اما در آن سوی قضیه این پیروزیها به نوعی باعث ایجاد نوعی غرور کاذب میان فرماندهان نظامی ما شده بود و چه بسا همین امر باعث شد تا بعد از عملیات محرم و در مقطعی که میتوانستیم جنگ را به سوی اختنام پیش ببریم، این کار را نکردیم. مرحوم سید احمد خمینی، قبل از فوتشان و در همان سالهای آغاز دهه ۱۳۷۰ مدعی شده بودند که امام (ره) مخالف ادامه جنگ بودند اما فرماندهان نظامی مانند سردار محسن رضایی ادعا میکردند که رهبر انقلاب مخالف ادامه جنگ نبوده بلکه مخالف ورود به خاک عراق بودند و با ادامه جنگ مشکلی نداشتند. در کنار این اختلاف نظرها، فرماندهان نظامی و هاشمی رفسنجانی نیز در مورد ادامه جنگ و چگونگی پایان آن همدل نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، پیروزیهای اخیر باعث شده بودند تا فرماندهان نظامی ما در خصوص قدرت نظامی کشور مرتکب اشتباهات محاسباتی شده و امام (ره) را راضی کنند تا جنگ ادامه پیدا کند که باعث تبدیل موقعیت برتر استراتژیک ما به یک جنگ فرسایشی شد که تا سال ۶۷ ادامه داشت و خسارات جانی و مالی فراوانی برای طرفین به همراه داشت.
علاوه بر بحث فرصتسوزیها و اشتباه محاسبات، درس دیگری که تحولات جنگ تحمیلی به ما می آموزد، اهمیت بحث دیپلماسی و رابطه آن با قدرت سخت است. در این راستا، موضوع دیگری که پس از آزادسازی خرمشهر و بخصوص پس از پیروزی در عملیات محرم باید به آن توجه کنیم ضعف دیپلماتیک ما در مدیریت جنگ است. یکی از پژوهشگرانی که در کتاب خود به این موضوع پرداخت سردار حسین علایی، نویسنده کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق» است که مطمئنا بسیاری از مخاطبان ما با وی و نوشتههای او آشنا هستند. سردار علایی که خود از فرماندهان پیشین سپاه است و در آن سالها حضوری فعال در جبههها داشت، به خوبی جو نظامی و سیاسی آن زمان را توصیف میکند. این فرمانده پیشین سپاه ارومیه در مورد آن برهه زمانی میگوید: «به نظر من تجربه بزرگی جنگ داشت که باید الان از آن استفاده کنیم و آن اینکه بازوی عملیاتی با بازوی دیپلماسی با هم جلو نرفته است. یعنی ما به عملیات اهمیت خیلی بیشتری میدادیم تا اقدامات دیپلماتیک و عملیات سیاسی.»
انشاالله مرور تحولات جنگ تحمیلی درسی باشد برای تصمیمگیریهای کنونی ما. در مقاطع حساس تاریخی، ما با واقعگرایی از پیروزیهایمان استفاده نکردیم و عملیات محرم هم یکی از این نمونهها بود. در شرایط کنونی هم باید ضمن حفظ عزت و اعتماد نفس ملی، از پیروزیهایمان غره نشویم و از واقعیت فاصله نگیریم.