هجدهم آذر مصادف بود با سالگرد روزی که سازمان ملل با انتشار بیانیهای به صورت رسمی صدام را آغازگر جنگ هشت ساله علیه ایران معرفی کرد. در آن روز در سال ۱۳۷۰، خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، در جریان یک گزارش رسمی به شورای امنیت اعلام کرد که عراق در سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرده و تجاوزگر است. در پی این گزارش، عراق محکوم به پرداخت غرامت به ایران شد که متاسفانه پرداخت آن هیچگاه عملی نشد. با گذشت نزدیک ۳۰ سال از آن زمان برخی همچنان بر سر دلایل حمله صدام به ایران اختلاف نظر دارند و همچنان یکی از سوالات بی پاسخ مربوط به جنگ تحمیلی موضوع عدم پرداخت غرامت عراق به ایران است که اگر نسل کنونی برای دریافت حق کشور قدمی برندارد، قطعا در دهههای آینده عملی نخواهد شد.
همانطور که علاقهمندان به تاریخ جنگ و بسیاری از ایثارگران و مخاطبان سایت صدای مدافعان مستحضرند، سازمان ملل با هدف اجرای بند هفتم قطعنامه ۵۹۸، در سال ۱۳۷۰ هیاتی را برای ارزیابی خسارت جنگ به ایران اعزام کرد. در گزارش نهایی این هیات، خسارات مستقیم وارد شده به ایران در جریان جنگ ۸ ساله ۹۷ میلیارد دلار برآورد شد. قطعنامه ۵۹۸ در ۱۰ بند تنظیم شده بود که در بند هفتم آن آمده بود «ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بینالمللی پس از خاتمه درگیری تصدیق میشود و در این خصوص از دبیرکل درخواست میکند که هیات کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت تعیین کنند.»
نتیجتا بند هفتم قطعنامه بر پرداخت خسارت از سوی عراق به ایران دلالت نمیکند بلکه مطابق این بند برای پرداخت غرامت دو طرف که توسط سازمان ملل ارزیابی شده، باید یک صندوق مالی با مشارکت بینالمللی تاسیس میشد. با وجود اینکه ایجاد صندوق تامین مالی نوسازی و غرامت دو کشور که قرار بود تشکیل شود پس از گذشت سه دهه همچنان رخ نداده است، با این حال ایران همچنان میتواند برای دریافت غرامت ادعایی حقوقی مطرح کند. اینکه چرا ما همچنان از انجام این کار سر باز میزنیم سوالیست که هیچ شخص و نهادی حاضر به پاسخ آن نیست.
بحث دیگری که در بیشتر ارزش تاریخنگارانه دارد، موضوع ریشهها و عوامل آغاز جنگ تحمیلی است. بحثی نیست که رژیم بعثی آغازگر جنگ بود و این موضوع باید مبنای حقوقی ایران برای دریافت غرامت از عراق باشد. ولی در یک بحث کارشناسی، باید دید که ایران چه اقداماتی میتوانست انجام دهد (یا خوب بود که انجام می داد) تا مانع از سوءاستفاده رژیم صدام از وضعیت پساانقلاب در ایران باشد. به هر حال نمیتوان از یاد برد که گذشته آئینه آینده است و اگر ما بتوانیم نقش منفی خود در حوادث گذشته را موشکافی و بازتعریف کنیم، خواهیم توانست از اشتباهات خود در زمان حاضر جلوگیری نماییم. اکنون تعاملها و تنشهای منطقهای ما می تواند سناریوهای مشابهی با جنگ تحمیلی ایجاد کند و بازخوانی اتفاقات سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ میتواند برایمان آموزنده باشد.
یکی از اتهامات عراقیها به ما این بود که بعد از پیروزی انقلاب در ایران، تلاشهایی از سوی ایران برای صدور انقلاب به کشورهای همسایه، باعث آغاز درگیریهای مرزی شد و آن درگیریها به تدریج به آغاز جنگ منجر گردید. همچنین عراقیها مدعی بودند ایران در ترور نافرجام طارق عزیز، عضو شورای فرماندهی عراق و معاون نخستوزیر عراق دست داشتهاست.
از جمله مستنداتی که برای ادعاهای فوق آورده میشود، سخنرانی امام خمینی (ره) در فروردین ماه سال ۵۹ بوده که در آن، امام راحل از ارتش و مردم عراق دعوت فرمودند تا علیه صدام قیام کنند. البته همانطور که حجتالاسلام حمید روحانی اشاره کرده، یک سخنرانی نمیتواند عامل شروع جنگ باشد و دولت عراق آنقدر سست نبود که یک سخنرانی بتواند نظام بعثی را ساقط کند. واقعیت اینست که صدام قبل از این اظهارات امام، مواضع خصمانهای داشت و البته آنطور که مرحوم محسن کنگرلو گفته، در سال ۵۸ و برای پیشگیری از حمله صدام به ایران، ما حدود هزار بمب به عوامل متعهد به ایران منتقل کردیم و حملاتی در مناطق مختلف عراق صورت گرفت.
البته صدام یک رهبر دیوانهای بود که تحرکات خصمانهاش چندان قابل پیشبینی نبود و از همین رو شاید نتوان تقابل با بعثیها و تحولاتی که به جنگ تحمیلی ختم شد را با وضعیت کنونی کشور و منطقهای قیاس کرد. ولی به هر حال، وجوه تشابه قابل توجهی هم میان آن زمان و وضعیت کنونی وجود دارد که مرور آنها، مهر تاییدی بر لزوم تنشزدایی و دستکم نگرفتن اختلافات منطقه ای است، تا انشاالله ضمن حفظ اقتدار ملی و تمامیت ارضی، بهانهای هم به دست دشمنان ندهیم.