«چشمانم به در خشک شد. اول گفتند احتمالا اسیر شده است. چند سال بعد گفتند شاید مفقودالاثر باشد. بعد از چند سال آمدند و گفتند شهید جاویدالاثر... و من تمام این سالها منتظر بودم تا همسرم برگردد.»
اینها برای چندین هزار خانواده که همچنان چشم به راه شهدای مفقودالاثری دارند که بعد از ۳۱ سال از پایان جنگ هنوز تفحص نشدهاند و در بسیاری از موارد هیچ اطلاعاتی در مورد آنها نیست، جملات آشنایی هستند. متاسفانه همین بیخبریهای جانگداز در مورد بسیاری از خانوادههای مدافعان حرم هم وجود دارد. «مفقود شدن حین خدمت» پدیدهای اجتناب ناپذیر در بیشتر جنگها بود ول پس از دهه هفتاد میلادی، کشورهای جهان کمتر شاهد این پدیده بودهاند و از این زاویه، جنگ ایران و عراق و جنگ سوریه استثنا محسوب میشود. هشت سال جنگ تحمیلی برای ایران دهها هزار مفقودالاثر باقی گذاشت که در طول سالها، پیکر مطهر کمتر از نیمی از آنها به کشور بازگردانده شده است. اما چرا با گذشت سه دهه همچنان بسیاری از خانوادههای این دلاوران هیچ اطلاعاتی در مورد جگرگوشههایشان ندارند؟ چه تلاشهایی برای آرام کردن دل هزاران نفر که پدران و برادران و فرزندانشان مفقودالاثرند، انجام شده؟.
طبق تعریف منتشر شده در وبسایت کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، واژه «مفقود» در ادبیات دفاع مقدس به شهدایی تعلق میگیرد که پیکرهای مطهرشان در مناطق عملیاتی جنگ باقی مانده و به مواضع نیروهای خودی بازگردانده نشدند. در طول جنگ بدلیل نامساعد بودن وضعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی و حجم آتش دشمن امکان جابجایی و انتقال تعداد زیادی از شهدا فراهم نشد و نتیجتا پیکرهای پاک هزاران رزمنده پشت خطوط جنگی و در عراق باقی ماند.
پس از پایان جنگ اما، امکان تفحص و جستجو برای کشف و شناسایی شهدای مفقود در غرب و جنوب کشور بوجود آمد. در این میان برخی از شهدای مفقودالاثری که در جریان تبادل شهدا و تفحص میان دو کشور پیکر آنها در مناطق جنگی پیدا شده بودند اما از علائم هویت یاب مانند پلاک برخوردار نبودند، نام و هویت شان مشخص نشد که آن عزیزان مفتخر به «شهید گمنام» شدند.
وقتی پای درد و دل خانوادههای شهدایی می نشینیم که پیکر فرزندان و همسران و برادرانشان بازگردانده نشده، میگویند هر بار که شهید گمنام میآورند، ما فکر میکنیم شاید جگرگوشه ما نیز میان این شهدا باشد. متاسفانه هزاران پدر و مادر در سالهای گذشته بدون اینکه پیکر فرزندانشان را تحویل بگیرند و یا حتی در مورد چگونگی شهادت و محل شهادت فرزندانشان چیزی بدانند، فوت شدهاند. برادر یکی از شهدای مفقودالاثر به همکار ما گفت :مادر خدا بیامرزم از بیخبری و انتظار ماندن آخرش هم دق کرد و در شصت و پنج سالگی فوت شد و هر بار جایی نامی از شهدای گمنام می آوردند، دلش ار حسرت آب میشد و آخر هم موفق نشد پیکر برادرم را ببیند.
یک از مشکلاتی که پیشتر هم به آن پرداخته بودیم این است که متاسفانه نه تنها آمار دقیقی از تعداد شهدای دفاع مقدس وجود ندارد، بلکه تعداد مفقودالاثرها هم به طور دقیق مشخص نیست. نهادهای مختلف آمارهای ضدونقیض را در طول سالهای پس از جنگ منتشر کردهاند و رسانهها نیز با توجه به اینکه به کدام نهاد دولتی یا نظامی نزدیکتر هستند، آمار دلخواه خود را منتشر میکنند.
همانطور که سال گذشته، مهدی پورمظفری، نماینده کمیته مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، تاکید کرد، باید به صورت جغرافیایی یعنی استان به استان و هم به صورت یگانی از سپاه، ناجا، بسیج و جهاد مشخص شود که تعداد مفقودین چند نفر هستند، اما همچنان طرح جامعای برای رسیدن به این هدف ارائه نشده است. طی سالهای اخیر البته در زمینه شناسایی شهدای مفقودالاثر البته تلاشهای صورت گرفته که یکی از آنها گرفتن آزمایش دی. ان. ای. از خانوادههاست.
هزاران مفقودالاثر جنگ تحمیلی و جنگ سوریه یادآور بهایی است که ملت ایران برای آرمانهای اسلام و انقلاب پرداخته است. هر روز که پیکر مطهر شهیدی پس از دهها سال کشف می شود، باید به ما یادآوری کند که جنگ هنوز برای بسیاری از خانوادها به پایان نرسیده است. هر زمان که جنگ طلبان داخلی و خارجی، بیمهابا سخن از جنگ و تقابل می آورند، باید به آنها یادآوری کرد که شاید جنگ برای آنها صادر کردن دستور از ستادها باشد، ولی برای بسیاری از خانوادهها، به معنی مایه گذاشتن از عزیزترین داراییها و انتظاری جان کاه برای سالها و بلکه دههها خواهد بود.