قطار، زندگی همچنان میرود مسیر را در دل کوه
و دره ها در تونل های تاریک
مسافران ناگزیر راه
مجبور به تحمل شده اند
چه ایستگاه پر مسافری! چه کوپه های شلوغی
چه ازدحام محشری!
مسافران دستپاچه از قطار میرسند و در قطار دیگری سوار میشوند
در انتهای کوپه یک نفر
هنوز غرق خاطرات یک سفر.هنوز با خیال عشقی پاک ایستاده در کنار کوپه ای خالی مسافرم
من از مسافران عجول دلم گرفته و فقط یه تو فکر میکنم بیا و ایستگاه بهتری برای من ردیف کن
مسافردیگری
من آن مسافرم
که انتهای کوپه در مسیر ایستگاه آخرم..
چشم به راهت کجایی، که تحمل قطار بی تو برایم دشوار شده است،