دکترای علوم شناختی، تحلیلگر کسب و کار و مدیریت پروژه انسان محور
معنویت از دیدگاه علومشناختی
چالش امروز بشر دوری از خویشتن خویش و عدم درک از تاریکیهای ناخودآگاه است. هر چند برخی متفکران علوم مدرن مخالف بعد معنوی انسان هستند و آنرا تا پایه فیزیک و غریزه تنزل میدهند و حتی پرستش را غریزهای در وجود بشر بدوی میدانند، اما بسیاری از متفکرین و پژوهشگران حوزه علوم اعصاب، شناخت و هر آنچه به حوزه شناخت انسان و مغز و کارکردهای شناختی همچنان در تلاشند که با دستیابی به فناوریهای مدرن علوم همگرا پرده از این بزرگترین راز سینرژی تعامل پیچیده سلولهای مغزی که قادر به حل پیچیدهترین مسایل ریاضیات تا ارایه تئوریهای انسان شناختی است هستند. از جمله این مسایل میل ذات بشری به تقرب و پرستش نیرویی برتر از خود است که در تمامی اقوام بشری قابل رویت است و چه دیندار و غیر دیندار در آن سهیم هستند. این مسئله جهان شمول در میان نوع بشر با جمله ساده «این یک غریزه ساده در انسان بدوی است و ربطی به انسان مدرن ندارد» قابل چشم پوشی نیست. گرچه نمیتوان منکر آن که مطابق علم نوین اپی ژنتیک رفتار انسان میتواند به ژن منتقل شده و در نسلهای بعدی بروز نماید ولی این میل جهانشمول که در نقاط مختلف جهان از بدو پیدایش بشر وجود داشته است و در اسناد تاریخی قابل مشاهده است از این مقوله خارج است. در بازهای از زمان متفکرین علوم انسان شناختی احساسات انسان را با همین عینک غریزی به سخره گرفته و آنرا بخش زائد و نویز سیستم مغز و اعصاب بشمار میآوردند، اما اگر شاید به این متفکران گفته میشد روزی در آینده دانش مدرن تحت علوم همگرا احساسات را از مهمترین کارکردهای مغز بحساب خواهد آورد بطوریکه بصورت علمی ثابت خواهند کرد که بخش عمده تصمیمات بشر از حوزه تصمیمات شخصی تا تصمیمات کلان اجتماعی منشأ احساسی داشته و الزاما بر اساس منطق نیست.به نظر میرسد تمایل انسان به معنویت نیز از چنین الگویی پیروی میکند. تمایلی که به نظر بدوی میآید اما در تمام تصمیمات و دغدغهها پناهگاه همین بشر مدرن است که در خلوت خود به آن پناه میبرد.شاید بهتر باشد بگوییم چه بسا این چشمهای ابزاری و بدوی علم ناقص بشری است که توان در خود جای دادن این مفهوم عظیم را ندارد. چشمها را باید شست.
از جمله این مسایل میل ذات بشری به تقرب و پرستش نیرویی برتر از خود است که در تمامی اقوام بشری قابل رویت است و چه دیندار و غیر دیندار در آن سهیم هستند.
این مسئله جهان شمول در میان نوع بشر با جمله ساده «این یک غریزه ساده در انسان بدوی است و ربطی به انسان مدرن ندارد» قابل چشم پوشی نیست.
گرچه نمیتوان منکر آن که مطابق علم نوین اپی ژنتیک رفتار انسان میتواند به ژن منتقل شده و در نسلهای بعدی بروز نماید ولی این میل جهانشمول که در نقاط مختلف جهان از بدو پیدایش بشر وجود داشته است و در اسناد تاریخی قابل مشاهده است از این مقوله خارج است.
در بازهای از زمان متفکرین علوم انسان شناختی احساسات انسان را با همین عینک غریزی به سخره گرفته و آنرا بخش زائد و نویز سیستم مغز و اعصاب بشمار میآوردند، اما اگر شاید به این متفکران گفته میشد روزی در آینده دانش مدرن تحت علوم همگرا احساسات را از مهمترین کارکردهای مغز بحساب خواهد آورد بطوریکه بصورت علمی ثابت خواهند کرد که بخش عمده تصمیمات بشر از حوزه تصمیمات شخصی تا تصمیمات کلان اجتماعی منشأ احساسی داشته و الزاما بر اساس منطق نیست.
به نظر میرسد تمایل انسان به معنویت نیز از چنین الگویی پیروی میکند. تمایلی که به نظر بدوی میآید اما در تمام تصمیمات و دغدغهها پناهگاه همین بشر مدرن است که در خلوت خود به آن پناه میبرد.
شاید بهتر باشد بگوییم چه بسا این چشمهای ابزاری و بدوی علم ناقص بشری است که توان در خود جای دادن این مفهوم عظیم را ندارد.
چشمها را باید شست. به امید روزی که بشر نور درونش را لمس کند

مطلبی دیگر در همین موضوع
بهترین روش ترک سیگار
مطلبی دیگر در همین موضوع
چرا ترک سیگار مشکل است
بر اساس علایق شما
رکورد فروش NFT را بشکنید