امیر صدیقی
امیر صدیقی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

در باب خودسانسوری

خودسانسوری گونه‌های متنوعی داره. الزاما ترس از حکومت نیست. چون حتی در سیستم‌های کاملا آزاد هم گاهی نمی‌تونی همه‌ی چیزی رو که دوست داری بیان کنی. چون آدما آدمن و می‌رنجن، گاهی حتی عصبانی و خشمگین می‌شن. آخه هر چیزی توی این دنیا ممکنه برای قومی و قبیله‌ای مقدس باشه. از چوب و سنگ ستاره بگیر تا مکان‌ها و زمان‌ها و اسامی و روایات و داستان‌ها. هر کسی به چیزی دخیل می‌بنده توی این دنیا. حتی ممکنه چیزی بگی که اونایی که به هیچ چیزی دخیل نمی‌بندن رو برنجونه. خلاصه بیان کردن هزینه داره. گاهی می‌پردازیم. گاهی دوست نداریم درگیرش بشیم. به هزار دلیل.

چند شب پیش فیلم روزی روزگاری هالیود رو دیدم. آخرین کار تارنتینو. اسپویل نمی‌کنم. ولی از یک جایی به بعد فقط به این فکر می‌کردم که چطور تونسته چندین شخصیت بزرگ و محبوب رو به شکلی به بازی بگیره که احتمالا طرفدارشون رو عصبی می‌کنه. بعد فکر کردم شاید همین جسارت کارگردانه که این فیلم رو متفاوت کرده.

اما در باب انواع خودسانسوری اینا برای خودم پیش اومده:

  1. ترس از دست دادن کار یا فرصت. رئیست یا مشتری‌ت توی توییتر فالوت می‌کنه. مجبوری مراعات کنی. ;)
  2. ترس از دست دادن محبوبیت و حمایت. ترس از در اقلیت قرار گرفتن. ظاهرا در طول تکامل یادگرفتیم که به اکثریت بچسبیم تا رسوا نشیم. این ترس مایه‌ی شرمساری‌ست. شاید یکی از دلایل عقب‌موندن جوامع توسعه نیافته اینه که به جای اینکه به فردیت و متفاوت بودن بها بدن، به همرنگ جماعت بودن و همشکل بودن و همرنگ شدن بها می‌دن. تنوع و تفاوت، موتور خلاقیت و پیشرفته.
  3. ترس‌های خاورمیانه‌ای (‌بازداشت، گونی، افترا، جریمه، تصویر شطرنجی ...)
  4. ترس شکستن دل رفقا ( ای کاش وقتی تغییر موضع می‌دن اعلام کنن. مطمئنم الان دیگه خیلیاشون مث ۲۰ سال پیش فکر نمی‌کنن. ولی تا اعلام نکنن آدم نمی‌دونه در عالم رفاقت می‌تونه با چیزایی که قبلا دوست داشتن، شوخی کنه یا نه. این ترس خیلی جدی‌ست و بهش احترام می‌ذارم و معمولا بزرگترین دلیل خودسانسوری‌های منه.
  5. ترس از سستی بنیان‌ها. گاهی شرایط مساعده ولی نمی‌دونی فردا باد چه کسی رو به کدام سو می‌بره. حتی نمی‌دونی خودت چقدر عوض خواهی شد. وقتی به ۴۵ می‌رسی بارها شاهد وقوع تغییرات عمیق اعتقادی و جهان‌بینی در خودت و پیرامون‌ات بودی. پس می‌ترسی در مورد خیلی چیزایی که امروز بهشون اعتقاد راسخ داری نظر قاطع بدی. چون الان دیگه با خیلی از چیزایی که قبلا به صحت و کارایی‌شون اعتقاد داشتی مخالفی! راستش دیگه می‌دونی اعتقاد راسخ داشتن، بیش از اینکه از روی دانش باشه، از روی نا‌آگاهی‌ست. پس تصمیم می‌گیری در پرده و آرام جلو بری. این به شکل یک نوع پیچیده از ایهام و خودسانسوری جلوه می‌کنه.
  6. ترس از تمسخر. این ترس مضحک ترین ترس‌هاست. پوچ و بی‌معناست. اصولا اگر کاری رو شروع کنیم، یا حرفی بزنیم که برای هیچکس مضحک نباشه، احتمالا حرفی خنثی زدیم. مزه نداشته توی یک فضای برداری بسیار بزرگ، نمی‌شه تمام ابعاد برداری با تمام ابعاد بردارهای متنوع دیگر همسو باشه. مگر اینکه اصلا سمت و سویی نداشته باشیم.
  7. ترس شنود در دنیای مجازی. این ترس واقعی‌ست. ولی نباید بهش بها داد.

شما هم انواع دیگری از ترس‌های منجر به خودسانسوری رو می‌شناسید؟ چقدر خودسانسوری می‌کنید؟ چقدر جنبه‌ی انتقاد دارین؟ آیا می‌تونید دیدگاه‌های شخصی همکارا و نزدیکانتون رو در روابط و زندگی رومزمره اثر ندین؟ می‌تونید با آدمی که اعتقادتش رو نمی‌پسندین کار کنید؟

آیا موافق هستین که نویز‌های امروز سیگنال‌های فردا خواهند بود؟ آیا احتمال می‌دین سیگنال‌های پر قدرت امروز، در آينده‌ی نزدیک پارازیت روی اعصابتون بشن؟ تا الان عوض شدین؟ فکر می‌کنید خودسانسوری سرعت تغییرتون رو کم می‌کنه؟‌ فکر می‌کنید می‌شه بدون تغییر کردن رشد کرد؟

اگر آدمی مث ۱۰ سال پیش شما بیاد و شروع کنه باهاتون گفتگو کنه، باهاش هم عقیده‌این؟ آیا این آدمی که الان هستین، مطلوب نظر آدمی که ۱۰ سال دیگه می‌شین هست؟

آیا این اختلاف‌های همیشگی باید مانع به اشتراک گذاری ایده‌ها بشه؟

فکر می‌کنید اگر ۳۰ یا ۴۰ سال پیش توییتر یا ویرگول داشتیم، الان اوضاعمون بهتر نبود؟ من فکر می‌کنم بسیار بهتر بودیم اگر می‌تونستیم به سادگی با هم صحبت کنیم.

من ترس‌های خودم رو می‌شناسم. گاهی پا میذارم و از روشون رد می‌شم. گاهی باهاشون مدارا می‌کنم. به اختلاف نظر‌ها احترام می‌ذارم. چون معمولا در زمانی دور یا نزدیک با آدمی که امروز مخالفم، موافق بودم یا خواهم بود. کلا سخت نمی‌گیرم. دارم یاد می‌گیرم خودم رو سانسور نکنم. البته همچنان سعی می‌کنم بلور دل کسی رو نشکنم. هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست...

اینجا صمیمی و بی‌پرده از خودم و زندگی روزمره می‌نویسم. مطالب فنی نیست. ولی احتمالا واژه‌ها برای برنامه‌نویس‌ها آشناست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید