تقریبا در هیچ کاری به اندازه گرفتن کار/پروژه تجربه ندارم. تا الان بیش از بیست بار اخراج شدم. گاهی ملایم، گاهی جدی بهم گفتن دیگه تشریف نیار.
اینجا نمیخوام به دلایلی که کار رو از دست دادم اشاره کنم. چون برای هر آدمی دلایلی وجود داره. ولی به چند تکنیک ساده که کمک میکنه با از دست دادن کار به هم نریزین اشاره میکنم.
اولین نکته اینه که بدونیم همکاری ابدی نیست. حتی اگر کمپانی مال خودمون باشه ممکنه تا ابد نتونیم همکاری کنیم. همه داستان اخراج شدن استیوجابز از اپل رو شنیدیم. چرخه حیات طبیعی یک همکاری چیزی شبیه به اینه:
مرحله اول و آخر برای هر کاری تضمینی پیش میان. مثلا اگر ژن خوب باشین مهم نیست دو مرحلهی میانی رو طی کنید (صادقانه میگم چیزی بد تر از ژن خوب بودن نیست. بهتره خودتون باشین. چطوری میتونید بفهمین زندگی چیه وقتی روی دیگری حساب میکنید؟). ولی قطعا یک روز شروع میکنید و روز دیگری همکاری به پایان میرسه.
اگر این سیکل طبیعی رو درک کنیم، میدونیم یکی از این روزا به مرحلهی بعد میریم و این طبیعیست.
برای گرفتن یک کار خوب چیزایی رو لازمه در خودمون توسعه داده باشیم.
نکته: این رو برای اهالی کامپیوتر نوشتم. ممکنه برای مشاغل دیگه اولویتهای متفاوتی وجود داشته باشه.
هنگامی که جستجو رو شروع میکنیم باید اینا رو داشته باشیم (بر اساس اولویت نوشتم):
۱- اشتیاق - اشتیاق زندگی، اشتیاق برای مفید بودن، اشتیاق برای همکاری با اون تیم خاص، پروژهی خاص، شرکت خاص یا حداقل زمینه کاریای که ادعا میکنیم بهش علاقمندیم. این اشتیاق از کجا میاد؟ توی بند ۵ بهش اشاره میکنم.
۲- اعتماد بنفس - باور کنید کار رو به اعتماد بنفس و اشتیاق شما میدن. بقیهش قصهست. برای اینکه اعتماد بنفستون رو ساخته باشین و توپ تکونتون نده، بند ۵ رو بخونید.
۳- رهایی - برخی فکر میکنن کار جدید گرفتن مث منتظر بودن توی صف پمپ بنزینه. با چند کمپانی شروع به مذاکره میکنن و در نهایت به سمت بهترین پیشنهاد میرن. به نظرم این روش جواب نمیده. کار جدید صف پمپ بنزین نیست. زرنگی جواب نمیده. شما روزی ۸ ساعت از بهترین ساعتهای زندگیت رو قراره با اون تیم بگذرونی. کار رو باید بر اساس پارامترهایی که معمولا نمیتونی حتی برای کسی توصیف کنی و در عمق قلب و احساست هستن انتخاب کنی. پس بهتره به وقت جستجوی کار، حسابی رها باشی. ذهنت روی شغل و ویژگیهای مورد نظرت متمرکز باشه. ممکنه بهت پیشنهادهای مالی بسیار بهتر بدن که با ارزشهات همخوانی نداره. همون ابتدا باید با قاطعیت ردشون کنی و رها و آزاد به دنبال گمگشتهت جستجو کنی. برای اینکه رها و آزاد فکر کنید و بتونید به درستی انتخاب کنید باید از خودتون شناخت داشته باشین. (مورد بعدی)
۴- شناخت عالی از خودتون - باید بدونید توی چه زمینههایی با استعداد هستین. نقاط ضعفتون رو بشناسید. اگر شروع به جستجو کردین و هنوز نمیدونید میخواین توی چه شغل و پروژهای مشغول بشین، مشکلی نیست ولی انتظار زیادی از نتیجهی جستجو نداشته باشین. برای اینکه خودتون رو خوب بشناسید باید تجربه کسب کرده باشین. فقط محک تجربه است که حد و مرز ما رو به خودمون و دیگران میشناسونه.
۵- نمونهی کار (تجربه) - نمونهی کار نشون میده شما تجربهی مرتبط دارین. جایی برای اما و اگر باقی نمیذاره. هر چی از تجربه بگم کم گفتم. تجربه شما رو متمایز میکنه. اینکه در زمینهای تجربهی خوبی به هم زده باشین بیانگر خیلی چیزاست. تجربهی طولانی نشون میده شما سرد و گرم چشیده هستین. فشارهای روزهای سخت رو تجربه کردین. میدونید چطور یک راهحل زیرکانه میتونه کار رو ماهها جلو بندازه. میدونید چطور با هم تیمیها و مدیرا تعامل کنید. از عواقب بداخلاقی آگاهین. به معجزهی اخلاق خوب اشراف دارین.
رزومهی پر از کلمات کلیدی ربطی به تجربه نداره. اتفاقا رزومهی آدمای با تجربه معمولا حول محورهای معین و مشخصی به سمت عمق حرکت میکنه. تکلیفشون با خودشون روشنه. علایقشون رو با پول عوض نکردن، پس حول محور علایقشون توانمند شدن.
داستان مرغ و تخم مرغ شد. اگر تا الان کار نکردین چطوری نمونهی کار و تجربه داشته باشین؟ کافیه خودتون برای خودتون (یا به کمک دوستان) وقت بذارین و پروژههایی رو در زمینه مورد علاقهتون اجرا کنید. باید این راه رو برین. نتیجه میده.
کسب تجربه کمک میکنه انگیزههای درونی خودتون رو شناخته باشین. بر اشتیاق شما دامن میزنه. کسی که بعد از ۱۰ سال تجربه در حوزهای همچنان مشتاق یادگیری و حل مسئله در اون حوزهست با کسی که یک کلیپ روی یوتوب دیده و علاقمند شده، تفاوتهای آشکار و پنهان بسیاری دارن. تجربه هستهی اعتماد بنفس شما رو شکل میده. وقتی تجربه دارین حافظهی شما پر از راهحل مسائلیست که قبلا از پسشون بر اومدین یا حداقل باهاشون آشنایین. پس میتونید مطمئن باشید که از پس مسائل پیش رو هم برمیاین و راهحلی مناسب پیدا میکنید. تجربه نتورک شما رو عمیق و گسترده میکنه. موقعی که کارفرما به دنبال رفرنسی برای ارزیابی شما باشه راحتتر شما رو میشناسه و زودتر به نتیجه میرسه.
۶- مدرک - مدرک مث تزئین روی غذاست. اگر غذا خوشمزه باشه، تزئینش حسابی به دل میشینه. مزه و کیفیت غذا همون تجربه و موارد قبلیست. اگر کننده باشیم، داشتن مدرک مرتبط میتونه بسیار راهگشا باشه.
واقعیت اینه که در رشتهی ما (کامپیوتر) مدرک زیاد مهم نیست. در تمام دنیا اینطوره. خوب یا بدش به من ربطی نداره. من ارشد نرمافزار رو تا قبل از دفاع خوندم. ولی باور کنید تا الان کسی ازم نپرسیده تحصیلاتم چیه. هر وقت این رو میگم بچههایی که تحصیلات نرمافزار دارن دلخور میشن و میگن نرمافزار فقط برنامهنویسی نیست... موافقم با حرفشون. ولی اونایی که معمولا خیلی خیلی خوبن اصلا به دنبال جستجوی کار نیستن و کار خودش در جستجوی اوناست. پس اینجا در مورد بچههایی که به خوبی و خفنی برخی نیستند صحبت میکنیم.
روز مصاحبه، روز داوریست. داوری برای ارزیابی ادعای شما. مصاحبه فرصت بزرگیست. فرصتی که میتونید با نیازهای بازار آشنا بشین. میتونید دوستان جدید پیدا کنید. خودتون رو محک بزنید. اصلا مهم نیست اگر نتونید از پس همهی سوالها بر بیاین. خود مصاحبهکنندهها هم جواب همهی سوالها رو نمیدونن.
معمولا کارفرما در حین مصاحبه به دنبال یافتن پاسخ سه پرسش زیره:
ولی خوب نمیتونن اینا رو مستقیم بپرسن. پس سوالهای دیگری میپرسن:
برای سوالهای گروه ۱ که کافیه برین به گوگل و کمی جستجو کنید. برای پاسخ دادن به سوالهای تیپ ۲ باید از خلاقیت، دانش و تجربهتون استفاده کنید.
بدترین اتفاق این نیست که کار رو نگیرین. بدترین اتفاق اینه که جذب تیمی اشتباه بشین و وقت خودتون و اونا رو تلف کنید. برای همین حتما نهایت صداقت خودتون رو به کار بگیرین. حقیقت رو بگین. ممکنه واقعا برای اون کار مناسب نباشین. اصرار نکنید که کار رو بگیرین.
اگر یقین دارین فرد مناسبی برای اون پوزیشن هستین و میتونید به حق برای اون تیم ارزش آفرین باشین، اینو در حین گفتگو با زبانی صریح بیان کنین. ولی فقط اینو باید وقتی بگین که یقین دارین. اگر سر سوزنی خالی ببندین در مصاحبه، بدون شک میفهمن. چون همه آدما میتونن دروغ بگن. همه آدما میدونن دروغ گفتن چه شکلیه. پس راستگو باشین. خود راستگویی امتیاز بسیار بزرگی براتون کسب میکنه. اونا معمولا از شما با تجربهتر هستن و درستکاری شما رو تشخیص میدن.
نهایت خوش شانسی اینه که جذب تیمهای اشتباه نشیم و از سوی دیگه تیمهای درست به موقع ما رو پیدا کنن. اگر نتونستین کار رو بگیرین به این سوالها در خلوت خودتون صادقانه جواب بدین:
صادقانه بگم از نگرفتن تمام کارهایی که بهم ندادن به وضعی مسرورم. نگرفتن کار اشتباه یا نگرفتن نیروی اشتباه برای هر دو طرف عین شانس و اقباله.
اگر کار رو گرفتین با اشتیاق و اعتماد شروع کنید. پولی که میگیرین رو صرف قر و فرتون نکنید. سریع نرین کامپیوترتون رو آپگرید کنید. زرتی پولتون رو به دوربین و تلوزیون و این چیزا ندین. کمی صبور باشین. کمی به خودتون فرصت بدین. تا وقتی به اندازه گذران شش ماه الی یکسال پسانداز ندارین، پولتون رو دور نریزین.
طوری کار کنید که انگار کمپانی مال خودتونه. با عشق کار کنید. این فرصتیست که به دست آوردین تا تواناییهای خودتون رو توسعه بدین. با وقت تلف کردن عمرتون رو از دست میدین.
متوسط روزی یکساعت مطالعه کنید روی چیزایی که برای پروژه/تیم/شغل بعدی لازم دارین. همیشه یادتون باشه که این کار آخرین کار شما نیست. حتی اگر در اون کمپانی و تیم بمونید خوبه خودتون و محیطتون رو ارتقا بدین. بهترین رابطهی ممکن رو با همتیمیها و کارفرما بسازین. برای خودتون اعتبار به هم بزنید. در حالی که با جون و دل در اختیار کمپانی هستین همیشه یادتون باشه این کمپانی پایان دنیا نیست.
نشونهی خوبیه. من بیش از بیست بار اخراج شدم. یکی از کارفرماهایی که ۴ بار اخراجم کرده الان رفیق صمیمیه. اخراج شدن آخر دنیا نیست. اخراج شدن طبیعیست. پیش میاد. میتونه ناشی از یک سوتفاهم باشه یا میتونه ناشی از فشارهای گوناگون اقتصادی و کاری باشه. خلاصه قهر نکنید با خودتون و دنیا. پیش میاد.
وقتی اخراج میشین اگر کمی پس انداز کرده باشین میتونید به یک سفر بدون نقشه برین. در طول زندگی زیاد این فرصت پیش نمیاد برامون که به سفری بریم که ندونیم چه موقع تموم میشه. میتونه یک پیادهروی طولانی در مناطقی زیبا از ایران باشه. پیشنهاد نمیکنم ترکیه و تایلند برین و با جیب خالی برگردین.
در زمانی که برای دیگران کار میکنید باید بعد از طی مدت مرخصی به سر کارتون برگردین. ولی در فاصله از دست دادن کار و مشغول شدن به کار بعدی فرصت دارین کمی ماجراجویی کنید. پا در سفری بذارین که از فرداش خبر ندارین. وقتی برمیگردین خونه خوب میدونید که از پس جستجوی کار هم برمیاین.
این سفر کمک میکنه روحیهتون رو تقویت کنید. از محله و شهر خودتون که دور بشین میبینین که دنیا فقط اون شرکت و اون تیم نیست. واقعا خیلی هم مهم نبوده که اخراج شدین. دنیا خیلی خیلی بزرگه. به کسی یا جایی بر نمیخوره که شما با اون کمپانی به مشکل خوردین و استعفا دادین. فرصتها بیپایان منتظر آدمایی هستن که جسارت محک زدن تواناییهای خودشون رو دارن. حد خودتون رو پیدا کنید و هر بار کمی جلوتر برین. کسی نمیتونه جلوی پیشرفت شما رو بگیره یا شما رو به جایی برسونه. فقط خودتونید و خودتون و برای معماری کردن شخصیت حرفهایتون همه چیز رو در اختیار دارین.