برای همهی ما پیش اومده که تلاش کردیم مثبت باشیم و این حال خوش رو هر روز حفظ کنیم- بماند که اگر انتظار داشته باشیم این اتفاق بدون وقفه بیافته، نشان از تفکر خام ماست- و به هرحال یکی از راههای حفظ و تداوم بخشیدن به این حال خوب و انرژی مثبت، اینه که از محرکات منفی دوری کنیم.
معمولا رواندرمانگرها برای افرادی که مشکلشون وابسته به روابط بین فردی هست پیشنهاد میکنن که اول از همه در ارتباطاتشون تجدید نظر کنن و از آدمهای منفی فاصله بگیرن. البته درست هم هست و این اصل موضوعِ مطلب پیشروتون نیست.
از اینجا به بعد صرفا یافتهی خودم هست و بر اساس تجربههای شخصی و البته بر پایهی مدل ذهنی خودم به دست اومده؛ پس نیاز به چالش و چکشکاری داره
به نظرم دوری کردن از افراد منفی، یک راهکار موقته تا زمانیکه ما در حالت مطلوب و تعادل قرار بگیریم و بعد از اون در مرحله جدیدی تلاش کنیم شخصیت و مهارتهای فردیمون رو رشد و توسعه بدیم. حالا اگر این راهکار تبدیل بشه به یک عادت و باور ثابت و سختگیرانه شاید برامون خطرناک هم باشه.
❓ چرا فرار از افراد منفی یک راهکار دائمی نیست؟
فرض کنید کسی که مجبورید وقت زیادی در کنارش باشین (مثل شریک زندگی، فرزند، خواهر یا برادر و حتا همکار) برای مدتی روحیه خوبی نداشته باشه و به قولی منفی باشه. اونوقت هم این راهکار جوابگو هست؟ ما برای اینکه به هر نحوی شده حال خودمون رو خوب نگه داریم، باید قید این افراد رو بزنیم؟ مسلما جواب کمتر کسی منفیه.
ما برای اینکه حال خودمون رو همیشه خوب نگه داریم، باید قید همهی افراد منفی رو بزنیم؟ حتا اگر عضو مهم خانواده باشه؟
? در مواجهه با این افراد منفینگر و افسرده، باید چی کار کرد؟
مشخصه که فردی بدون تمرین و البته فاقد عزت نفس، نمیتونه در این مواقع به خودش و شریک زندگی یا افراد نامبرده، کمکی کنه. اگر در وضعیت روحی مثبت و باثباتی قرار داریم و به عزتنفس کافی رسیدیم، به نظرم اینجا راه حل فرق داره.
اینجاست که باید به جای دوری کردن از شخص منفی، تلاش کرد تا اول روحیهی مثبت و حال خوب خودمون رو حفظ کنیم. باید اینقدری زیر پامون محکم باشه که با دستگیری از شخص مقابل خودمون هم سقوط نکنیم!
معتقدم آدمها از هم انرژی میگیرن و اون انرژی که مستدام و قویتر باشه به طرف مقابل منتقل میشه. شاید اگه ما انرژی مثبتمون رو حفظ و تقویت کنیم، شانس بیشتری داشته باشیم تا طرف مقابل به وضعیت بهتری برسه.
حالا اگه قراره دیر یا زود در چنین موقعیتی قرار بگیریم، بهتره زودتر براش آماده باشیم و اون راهکار موقتی رو با یک قانون اساسی و تغییر نیافتنی اشتباه نگیریم.
? پینوشت:
میخواستم بنویسم میدونم این جنبه و اون زاویه و فلان روشم وجود داره! ولی ننوشتم :)) چون هدف اصلی به چالش کشیدن این مدل فکری و تکاملش هست، در نتیجه با گفتن "خودم میدونمها" راه ورودِ دیدگاهای متفاوت و پختهتر رو مسدود نمیکنم. لطفا هرچه میخواهد دل تنگت بگو. ?