ویرگول
ورودثبت نام
Selena Gomez
Selena Gomez
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

شجریان: مردم چه کاره هستند که نظر بدهند؟


خرداد ماه سال ۸۶ بود که شجریان در حاشیه تور اروپایی خود مصاحبه ای با BBC انجام داد با این عنوان : "همین که کنسرت می‌دهم کافی است"

محمدرضا شجریان در این مصاحبه دیدگاه های خود را در مورد موسیقی ایران بیان کرد که با انتقادات جلال ذوالفنون نوازنده ی شهیر سه تار مواجه شد.

آقای ذوالفنون در روزنامه اعتماد ۳۰ تیرماه ۸۶ در دوازده بند اظهارات شجریان را اینگونه نقد کرد:

۱- الف:«من زبان مردم ایران هستم»و در جای دیگر

ب:«از من توقع تغییر و تحول نداشته باشید» اتحاد دو مفهوم فوق مفهوم سومی را با خود به ذهن می آورد و آن اینکه از مردم ایران توقع تغییر و تحول نداشته باشیم که غیرمستقیم توهینی است به مردم ایران.

۲- «همین که کنسرت می دهم کافی است» همانند دکتری است که بگوید همین که مطب را باز می کنم کافی است یا معلمی بگوید همین که به کلاس درس می روم کافی است. ناگفته نماند که بیان این موضوع ممکن است تازگی داشته باشد ولی ذهنیت آن متاسفانه سال ها است که وجود دارد.

۳- «من نفهمیدم موسیقی عرفانی یعنی چه؟» نفهمیدن نیازی به اعلان کردن ندارد، باید رفت و برای فهمیدن تلاش کرد.

۴- «کسانی هستند که دف را کنار موسیقی می گذارند و موقع اجرا سر تکان می دهند و به خیال خود موسیقی عرفانی ارائه می دهند» این تصور ایشان است که حضور دف و حرکت سر را نشانه عرفان می دانند والاهیچ انسان عاقلی چنین تصوری ندارد.

۵- «عرفان یعنی شناخت» درست است ولی ایشان توضیح نداده اند که شناخت در چه زمینه یی؟

۶- «موسیقی شناخت می دهد» این جمله به هیچ وجه منطقی نیست چرا که موسیقی به خودی خود ترکیبی است از اصوات و ریتم های گوناگون که یک پدیده فیزیکی است و هیچ ربطی به هنر ندارد. زمانی جنبه هنری پیدا می کند که پیامی بر این امواج سوار شود، پیامی عاطفی، اجتماعی، عرفانی، اخلاقی، تاریخی و امثال اینها. در واقع باید گفته شود: موسیقی می تواند شناخت بدهد.

۷- «ما نمی توانیم شیوه کار خود را عوض کنیم»فکر نمی کنم چنین توقعی در کار باشد، اگر هم توقعی باشد در جهت تحول است که آن هم به عهده موسیقیدان است نه خواننده.

۸- «من در موسیقی ایران تحول ایجاد کرده ام» رجوع شود به شماره ۷

۹- «هدف ما از ایجاد کارگاه آواز سرگردانی جوانان است»البته بعید است که چنین باشد احتمالا اشتباه چاپی بوده است و درست آن جلوگیری از سرگردانی جوانان باید باشد که در این صورت آقای شجریان باید قبول زحمت کرده به کمک آمارگران آماری از طرفداران جوان این نوع موسیقی)که ایشان به آن شیوه کار می کنند و توان تغییر آن را هم ندارند» به دست بیاورند و ببینند به چه میزان است.

۱۰- «آواز با ما تمام می شود» یا «ممکن است که تمام شود»اگر هم چنین شود غیرمنتظره نیست کما اینکه خیلی از پدیده های فرهنگی را می شناسیم که زمانی مرسوم بوده ولی امروز رایج نیست که به احتمال زیاد تلاش های بی حاصلی هم توسط دوستداران آن صورت گرفته.

۱۱- «می خواهیم آواز از این که هست عقب تر نرود»پس با همه تفاسیر و تفاصیل معلوم شد که آواز عقب رفته است، که ضمنا با شماره ۸ هم مغایرت دارد.

۱۲- شکوه و شکایت از نارسایی های داخل کشور و به رخ کشیدن امکانات دنیای خارج یکی از شعارهای همیشگی ایشان است که در این مقاله هم اشاره به آن شده است.

شکوه کار عاشق نیست، چون عاشق اصلا خود را نمی بیند که بخواهد شکوه یی داشته باشد و کسی که عاشق نیست هنرمند نمی تواند باشد.

منبع :1448072/www.magiran.com/article

شجریاننقد شجریانیسمشجریانیزمحزب تودهسرودهای انقلابی شجریان
Telecom Engineer
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید