Selena Gomez
Selena Gomez
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

صداقتی که مرا کُشت..

از کانال گاو

در آمریکا با یک دانشجوی مارکسیست دوست شده بودم. مرد جوانی بود جهان‌دیده و مطالعه کرده، و دل را کامل به مارکسیسم داده. از آنجایی که الان برای چپ مُد شده، ایشان یک #فمینیست نیز بود.


دفترمان پهلوی یکدیگر بود و کارمان این بود که وقت و بی‌وقت، در دفتر و در رستوران و کافه و جنگل با هم بحث کنیم، سربه‌سر هم بگذاریم، و عقاید همدیگر را ریشخند کنیم (کاملاً ریلکس، البته!).


یک روز، در بحثی که در مورد فمینیسم و شکایت‌های تاریخی‌اش داشتیم، مثالِ #شطرنج را پیش کشیدم، که می‌دانید در آن ینگه دنیا، به جای مهره وزیر، مهره ملکه دارد. گفتم: "در شطرنج، همه قدرت در دستِ #ملکه است و اوست که باید از #شاه، که ناتوان و کم‌تحرک است، محافظت کند. اگر برعکسِ این بود، یعنی اگر نقش ملکه و شاه جابه‌جا بود، شما حضراتِ فمینیست الان کلی ادعا داشتید که چگونه این مسئله ذهنیت دنیای قدیم را نشان می‌دهد، ذهنیتی که باور داشت زنان ضعیف‌اند و باید از سوی مردان قوی حمایت شوند! و خزعبلاتی از این دست."


منظورم این بود که خیلی از داستان‌سرایی‌های فمینیسم از همین قماش "ننه من غریبم بازی" است. انتظار داشتم حرفم را رد کند، ولی خیلی راحت و ریلکس لبخندی زد و گفت: "مسلماً همین کار را می‌کردیم! جنگِ ایدئولوریک است، و آن کسی برنده است که بلد باشد سر و صدای بیشتری کند!"


کلاً آچمز شدم! صداقت آن جوان مارکسیست-فمینیست مرا کُشت!

مردانزنانفمنیسممارکسیسمفمنیست
Telecom Engineer
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید