میدانم که عدهای خواهند گفت که ایگو رنج میکشد اما این درست نیست. ایگو چیست؟ ایگو من-فکر است. این من فقط یک فکر است. این من وجود ندارد. بنابراین ایگو وجود ندارد. پس چه کسی رنج میکشد؟
ماهیت اصلی شما حقیقت مطلق است، آگاهی است. پس چه کسی باقی میماند تا رنج بکشد؟ آگاهی همهچیز را فراگرفته است. اینطور نیست که آگاهی باشد و چیز دیگری نیز وجود داشته باشد. فقط آگاهی وجود دارد.
بنابراین شما چطور رنج میکشید؟
منظور شما از رنج این است که دنیا به آنسو که شما میخواهید نچرخیده است و چیزها بهدلخواه شما حرکت نکردهاند.
آیا یک حیوان رنج میکشد؟
حتی هنگامیکه یک حیوان بیمار است یا میمیرد آن تجربهای در آگاهی است. بنابراین کسی رنج نمیکشد.
همه ما از سنین پایین شستشوی مغزی شدهایم تا باور کنیم که چیزهای خاصی ما را خوشحال خواهند کرد و سایر چیزها باعث رنجش و بدبختی هستند. این باور، مانند هیپنوتیزم، باعث میشود فکر کنید که قرار است رنج بکشید. اگر فکر میکنید که مرگ باعث رنج است، این یک اشتباه است. هیچکس نمیمیرد.
چیزی بهعنوان مرگ وجود ندارد.
فقط زندگی جاودان وجود دارد و شما همان هستید. بنابراین رنجی وجود ندارد. هرگز نبوده و نمیتواند باشد. اگر در لحظه حال زندگی کنید و خودجوش باشید و به شرایط واکنش نشان ندهید چطور میتوانید رنج بکشید؟ فقط زمانی که شما به شرایطی که در مسیرتان میایند واکنش نشان دهید رنج خواهید برد.
تا زمانی که معتقد باشید که شما این بدن هستید باید با شرایط سروکار داشته باشید. هنگامیکه درک کنید شما فاعل نیستید، این بدن نیستید، ذهن نیستید آنگاه دیگر کسی باقی نمیماند تا ناراحت شود. درنتیجه شما باید خودتان را بهعنوان آن حقیقت بشناسید و بعد هویتتان را در آن حقیقت مطلق از دست بدهید. آنگاه دیگر هرگز رنج نخواهید کشید.
تا زمانی که معتقد باشید که شما این بدن هستید آنگاه این دنیا نیز واقعی میشود، کائنات هم واقعی میشود و خدا نیز واقعی میشود.
آنگاه باید برای چیره شدن بر رنجهایتان دعا کنید. اگر بهدرستی نیایش کنید ممکن است لطف خدا شامل حالتان شده و درد و رنج برطرف شود. اما آن دیگر چه خدایی است؟ اگر خدا میتواند که رنج را برطرف کند او همچنین میتواند شما را برنجاند. چنین خدایی اصلاً وجود ندارد.
خدا، استاد و خود یکچیز هستند. خودِ تو هم همانی. اگر این را نمیپذیری پس باید با دنیا سروکار داشته باشی و سروکار داشتن با دنیا نیز همیشه منجر به رنج خواهد شد. آن اینگونه ظاهر میشود.
من-فکر شما را مجبور میکند تا باور کنید که ایگو، ذهن، بدن، دنیا، جهان هستی و خدا وجود دارد. ازآنجاکه شما من-فکر را تا مرکزش دنبال نکردید مجبورید همه این چیزها را تحمل کنید. متوجه هستید؟ شما این من-فکر را تا مرکز قلبتان دنبال نمیکنید. اگر رد این من را دنبال نکنید همیشه در رنج خواهید بود. این من با پدیدههای دنیوی هم هویت شده است.
وقتی رنج میکشید در جستجوی کسی هستید تا شما را از این درد و رنج رها کند. بنابراین به دنبال یک استاد معنوی یک شفادهنده یا کسی که این بدبختی را از بین ببرد میگردید. اما اگر چنین رویکردی داشته باشید زمانی که یک بدبختی از بین برود پسازآن یکی دیگر خواهد آمد. پایانی برای آنها نخواهد بود. سمسکارا (تمایلات نهفته) از زندگیهای قبل به شما حمله خواهند کرد. هر چیزی از هر طرف به شما حمله خواهد کرد. شما هرگز نمیدانید که اتفاق بعدی چه خواهد بود. اگر سعی کنید تا درد و رنج را کاهش دهید این کار اشتباه است زیرا شما سعی میکنید تا چیزی که هرگز وجود ندارد را کاهش دهید! شما در حال ایجاد شرایط مشکل هستید.
مثل این است که یک تومور روی بازویتان داشته باشید و دکتر بهجای اینکه به دنبال علت آن بگردد تومور را جدا کند. ماه بعد آن تومور دوباره روی آن یکی بازوی شما رشد میکند. دکتر میآید و بازوی شما را قطع میکند دفعه بعد روی پایتان در میآید دکتر پای شما را قطع میکند، این بار روی سر شما درمیآید و شما دیگر نیستید اینجا دکتر لطف بزرگی در حقتان کرده.(سر شما را قطع میکند)
این ماجرای کم کردن مشکلات هم دقیقاً همینطور است. شما دارید بازی میکنید. همه اینها بخشی از آن لیلا یا توهم بزرگ است. شما گرفتار مایا شدهاید و مشغول بازی کردن با خودتان هستید. چطور باید در این خصوص عمل کنیم؟ باید درد و رنج و مشکلات را نادیده بگیریم. با آنها مستقیماً برخورد نکنید در عوض به جستجوی خویش بپردازید آن خویشی که حقیقت شماست. هنگامیکه خویش آشکار شود این به بهاصطلاح مشکلات و درد و رنج نیز دیگر در آنجا نخواهند بود. شما نمیتوانید هم مشکلات را داشته باشید و هم آن خویشِ همه فراگیر را. جایی برای هردوی آنها نیست. یا باید این باشد یا آن دیگری.
شما یا با درد و رنج و توهم هم هویت شده و سعی میکنید تا چیزها را از طریق مجراهای بیرونی کنترل کنید و یا همهی آن چیزها را فراموش کرده و به درون میچرخید و عمیقاً به مرکز درون خودتان جایی که در آن صلح و آرامش است غوطهور میشوید.
انتخاب با شماست. همیشه انتخاب با شماست.
رابرت آدامز
کانال تلگرام تفحص خویش
Who suffers?
I know some will say the ego suffers. But that is not true. What is the ego? The ego is the I-thought. This I is only a thought. The I does not exist. Therefore the ego does not exist. So who suffers?
Your real nature is absolute reality, consciousness. Who is left over to suffer? Consciousness pervades all. There is not consciousness and something else. There is only consciousness.
Therefore how can you suffer?
What you mean by suffering is that the world is not turning the way you want. Things are not going your way.
Does an animal suffer?
Even when an animal is sick or dies it is just an experience in consciousness. So no one suffers.
We have all been brainwashed from an early age to believe that certain things make us happy, and other things make us suffer. It is the belief, like hypnosis, that makes you think you are going to suffer.
If you think you are suffering because you are dying, that is a mistake. Nobody dies.
There is no such thing as death.
There is only eternal life, and you are that. Therefore, suffering does not exist. It never existed and it cannot exist. If you live in the now, and you are spontaneous, and you do not react to conditions, how can you suffer? It is only when you react to conditions that come your way that you suffer.
As long as you believe you are the body you will have to deal with conditions. When you realize you are not the doer, you are not the body, you are not the mind, there is no one left to suffer, there is no one left to be unhappy. Consequently, you have to identify with reality, and then lose your identity in reality. Then you will never suffer.
As long as you believe you are the body, then the world is also real, the universe is also real, and God is also real.
Then you have to pray to overcome your suffering. If you pray correctly, God may have mercy upon you and take away your suffering. But what kind of God is that? If God can take suffering away, he can give suffering. A God like that does not exist.
God, guru and self are one. You are that yourself. If you cannot accept this you have to deal with the world. Dealing with the world always leads to so-called suffering. That is how it appears.
The I-thought has made you believe there is an ego, a mind, a body, a world, a universe and a God. You have to put up with all those things because you didn’t follow the I thought back to the heart. Do you see that? You won’t follow the I-thought back to your heart center. If you do not trace the I, you will always suffer. The I identifies with worldly phenomena.
When you are suffering, you will look for someone to relieve you of suffering. So you look for a guru, or a healer, or someone who will take away your misery. But if you take this approach, when one misery is taken away, another ensues. There is no end to it. Samskaras from past lives will attack you. All kinds of things will attack you from all
directions. You will never know what will happen next. If you try to alleviate suffering, you are doing the wrong thing, because you are trying to alleviate something that never existed! You are creating the problem situations.
It Is as if you had a tumor on you arm, and the doctor, instead of looking for the cause, cuts out the tumor. Next month it grows back on your other arm. Then the doctor cuts off your arm. It grows on your leg. The doctor cuts off your leg. It grows on your head. And you are no more. The doctor did you a favor.
That’s how it is when you look to alleviate your problems. You are playing games. It is all part of the great leela, the maya. You become entangled with maya, playing games with yourself. How should we go about it? We should ignore the pain, the suffering, the problems. Don’t deal with them directly. Rather, search for the self, which is what you really are. When the self is uncovered, so-called problems and suffering will no longer be there. You can’t have the self, which is all-pervading, and problems. There is no room for both. There is either one or the other.
You either identify with pain, suffering and illusion, trying to control things through external channels, or you forget about
those things and turn within, diving deep into your heart center where there is peace. The choice is yours. The choice is always yours.
☆ The Collected Works of Robert Adams.