خوب امروز می خوام ببرمتون یزد. یزد چرا؟ این که دیگه سوال نداره! یه شهر پر از جاذبه های دیدنی و قدیمی که هر کدوم رازای جذابی رو تو دل خودشون جا دادن. شاید هیچ کدومتون باور نکنین که یه شهر کویری چطوری می تونه برای یه مسافر جذاب باشه؟ قطعا سوالای دیگه ای هم دارین که من توی این مقاله می خوام یکی از بهترین بناهای این شهرو براتون معرفی کنم. بله درست حدس زدین، آتشکده چک چک یزد جایی هستش که قراره اونو بیشتر بشناسید، پس باهام همراه باشین.
بزارید از اول براتون بگم. چند ماه پیش من و مامان و بابا از سفرای تکراری به شمال کشور خسته شده بودیم و دنبال یه جای جدید و خفن می گشتیم. لب تابو باز کردم و اسم چنتا شهرو سرچ کردم. یهو عکسای چک چک بدجور چشمو گرفت. راجع بهش یه ذره تو سایتای مختلف خوندم دیدم تو بهار بهترین فصل برای سفر به یزد. بعد از کلی مشورت تصمیم گرفتیم فردا صبح سفرمونو به یزد با ماشین خودمون شروع کنیم. ما چون دلمون می خواست تو مسیر شهرای دیگرو هم ببینیم از اولین و کوتاهترین مسیر شروع کردیم. مسیری که از قم، کاشان، اردستان و در آخر میبد رد می شد. اگر می خواستیم بدون توقف بریم حداکثر 7 ساعت طول می کشید اما چون توی هر شهری وایسادیم و یه گشتی زدیم، تقریبا 10، 11 ساعت تول کشید. ما از 6 صبح حرکت کردیم، حدودا 5 عصر بود که رسیدیم. از اونجایی که نمی خواستیم تو هتل بمونیم روز قبل از سفرمون از توی وب سایت لوکس ویلا، یه خونه ی خوشگل و تر تمیز کرایه کردیم، پرداختشم اینترنتی انجام دادیم. ما هر سفری که می خوایم بریم قبلش جامونو از این وب سایت انتخاب می کنیم، بعد با خیال راحت، راه میوفتیم.
تازه برای این که راننده خسته نشه، هر سه تاییمون به یه اندازه رانندگی کردیم. من که عاشق رانندگیم! اصلا فکرشو نمی کردم رانندگی تو جاده ی کویری اینقدر کیف بده!
طبق آدرسی که داشتیم سریع ویلارو پیدا کردیم، یه دو ساعتی استراحت کردیم بعدش رفتیم تو شهر. وای که نگم چقدر مردم خوب با لهجه ی شیرین یزدی باهمون خوب رفتار می کردن. اصلا هرچی تعداد سفرام بیشتر میشه می فهمم که همه جای ایران مردم صاف و پاک و مهمون نوازی داره. همین جوری که تو شهر می چرخیدیم و خوراکی های خوش مزه می خوردیم یه اطلاعات کوچیکم در مورد آتشکده چک چک یزد گرفتیم. جالبیش میدونی کجا بود؟ داستان و روایتایی که در مورد این زیارتگاه افسانه ای می گفتن. بزارید برای شمام تعریفش کنم.
زمانی که اعراب به کاخ مدائن تو زمان حکومت یزدگرد سوم حمله کردن، تمام تلاششونو برای کشتن زنها و دخترا کردن. تو این وسط یه شخصی به اسم پارس بانو تونست فرار کنه و به روستای اردکان یزد برسه، به محض ورودش به اردکان میره تو دل کوه و قایم میشه اما هیچوقت دیگه پیداش نمیشه. هر چقدر میگردن نه خودشو و نه حتی جنازشو پیدا نمیکنن. به خاطر همینم هست که به آتشکده می گن رمزآلود چون دلیل غیب شدن پارس بانو هیچوقت معلوم نشد. بعد از تموم شدن جنگ، این محل مقدسو آتشکده چک چک یزد نامیدن. علت نامگذاریشم صدای آبی هستش که از رد شدن صخره ها روی زمین میریزه.
ما فردا صبش حرکت کردیم به سمت اردکان یزد. شهری کویری با فاصله کم از مرکز شهر که زیبایی هاش از بدو ورودم معلوم بود. قبل از ورود به داخل این زیارتگاه کفشهامونو درآوردیم و از دمپایی هایی که گذاشته بودن استفاده کردیم. ما خوب موقعی به اونجا رسیده بودیم. درست زمانی بود که مردمان زرتشتی برای عبادت و راز و نیاز با خدا به اونجا اومده بودن. زرتشتیا درست از 24 خرداد تا 28 خرداد به مدت 5 روز اونجا میمونن و عبادت می کنن. همه چیز یه حال و هوای خوبی داشت که از راه رفتن تو اونجا خسته نمی شدیم. تقریبا 3 ساعتی اونجا بودیم. کلی کیف کردیم سه تایی. برگشتیم به ویلامونو خودمونو برای تماشای جاذبه های دیگه ی یزد آماده کردیم. هر کدوم از جاذبه های گردشگری یزدو جداگونه براتون تعریف می کنم. اگر دوست دارید اطلاعات دقیقی از این شهر داشته باشید بهتون پیشنهاد می کنم مقاله های منو دنبال کنید. ممنونم ازتون قشنگای من.