طبق برنامه از پیش تعیین شده قرار بود دوم و سوم اردیبهشت به گیلان و رستمآباد سفر کنیم. اما بخاطر خطرات بیماری کرونا و محدودیتهای سفر بین شهری تصمیم گرفتیم برنامه اصلی را لغو و برنامه سبک و نیم روزهای با تعداد نفرات محدود را در یکی از کوههای اطراف تهران اجرا کنیم. بنابراین قله واریش و لیز و لیچه در روستای واریش انتخاب شد.
محل قرار ایست بازرسی ابتدای جاده وردیج بود. اما وقتی به محل قرار رسیدیم با انبوه کوهنوردانی روبرو شدیم که همگی آهنگ واریش و وردیج کرده بودند و بخاطر همین ایست بازرسی هم جاده را بسته بود. یادش بخیر تا همین چند سال پیش زمانی که اتوبانهای همت و خرازی به این قسمت از شهر نرسیده بودند کسی واریش و وردیج را نمی شناخت. آن موقع ها کوهنوردی در طبیعت بکر و خلوت منطقه لذت دیگری داشت اما اکنون با گسترش شهرها و جادههایی که چهره طبیعت را خراشیدهاند دیگر طبیعت بکری باقی نمانده است. چارهای نبود باید یا به خانههایمان باز میگشتیم یا برنامه دیگری جایگزین می کردیم. ما که اهل خانه رفتن نبودیم، فرصت زیادی هم برای فکر کردن در مورد مسیر جدید نداشتیم بنابراین تصمیم گرفتیم برویم دره حصارک و قله بندعیش. آن منطقه هم در این موقع از سال بسیار زیبا بود و ارزش وقت گذاشتن و صعود را داشت. بلافاصله سوار ماشینهایمان شدیم و به راه افتادیم. این کنش ها و جابجایی برنامه و پارک ماشینها و بستن کوله و بند پوتینها یک ساعتی زمان برد ولی در نهایت با آماده شدن همه اعضای گروه ساعت 7 صبح از روستای حصارک شروع به پیادهروی کردیم. با توجه به محدودیتهای کوهنوردی در دیگر محورها و مسیرهای کوهنوردی در این منطقه نیز جمعیت زیادی دیده می شد. بنابراین تصمیم گرفتیم فاصله اجتماعی رو هم با دیگر گروهها و البته اعضای خود گروه حفظ کنیم. از میان باغ ها و کنار رودخانه پر آب گذشتیم. هوا بی نهایت خنک و روحافزا بود. با قدم های آرام در ساعت 9 به انتهای دره که به سان جنگلی کوچک درآمده بود رسیدیم و پای چشمه بساط صبحانه را چیدیم. استراحت و صبحانه نیم ساعت زمان برد. ساعت 9:30 از یکی از دوستان که قصد بازگشت داشت خداحافظی کرده و به سمت قله بندعیش به راه افتادیم. از اینجا به بعد دیگر از سایه دره خارج شده و وارد فضای باز و آفتابی شدیم. یال روبرو که در اثر رفت و آمد زیاد بصورت پاکوب درآمده بود در پیش گرفتیم. شیب مسیر هرچه به بالاتر می رفتیم تندتر و تندتر می شد. تا بالاخره به بالای یال و خطالراس منتهی به قله رسیدیم. این خط الراس از یک سو به قله بندعیش و در نهایت از آنطرف با شیب تند به روستای سولقان و جاده امازاده داوود میرسید واز سویی دیگر به یک قله چهارشاخ(کتل) و جاده سولدار به فرحزاد و روستای امامزاده داوود. وقتی به بالای یال رسیدیم مسیر سمت چپ را در پیش گرفتیم که به سمت قله بندعیش میرفت. پس از دو ساعت کوهنوردی از پای چشمه در ساعت 11:35 پای بر قله بندعیش نهادیم.
بیش از یک ساعت توقف ما در قله طول کشید. قله تا حدودی شلوغ بود و در این شلوغی متاسفانه برخی از کوهنوردان رعایت دیگران را نمی کردند و گویی قله و تابلو ارث پدرشان است به یکی دو عکس راضی نمیشدند و دوست داشتند از زوایای مختلف و ژستهای مسخره از خودشان عکس بگیرند گویی که به تالار عروسی یا آتلیه عکاسی آمدهاند. این خودخواهی برخی کوهنوردنما ها دیگران را که منتظر عکاسی با تابلو قله و بازگشت سریع به پایین بودند را نیز آزرده خاطر ساخته بود طوریکه حتی درگیری لفظی بینشان نیز رد وبدل شد. تابلو آبی رنگ قله به طرز رقت انگیزی مچاله و رنگ و رو رفته بود. معلوم بود که حوادث زیادی چه از سوی طبیعت خشن و چه از دست این جماعت عشق تابلو از سر گذرانده است. به هر روی ما هم توانستیم چند عکس با تابلو و قله بگیریم، کمی استراحت کنیم و برای دو نفر از دوستان که برای نخستین بار پای بر قله میگذاشتند مراسم قله اولی برگزار کنیم! در نهایت پس از جمع شدن اعضای گروه در ساعت 12:40 به پایین بازگشتیم. در بازگشت یال نزدیکتر و البته با شیب تندتر را انتخاب کردیم تا زودتر به پایین برسیم. پس از 1:30 ساعت به پای چشمهای که صبح پای آن صبحانه خورده بودیم رسیدیم. ناهار را هم همانجا خوردیم و پس از نیم ساعت به سمت روستای حصارک به راه افتادیم. هوا کاملا دگرگون شده بود و ابرهای تیره آسمان را پوشانده بودند. طوفان شروع شده بود و رعد و برق آسمان نگرانمان کرده بود. خوشبختانه پیش از باران به روستا رسیده بودیم هرچند که در روستا و البته تهران خبری از ابرهای تیره و طوفان نبود. بستنی انتهای برنامه که توسط دوستان قله اولی تهیه شد تا حدود زیادی خستگی از تنمان به در کرد و یک روز خوب و صعود خاطرهانگیز دیگری به پایان رسید.
نفرات شرکت کننده در برنامه:
خانم ها: سهیلا فلاح، مریم شیرجانی، راحله خوشحال، راحله دادرس، فاطمه اسماعیلی، نرگس علیاصغری، زهرا علیاصغری، بهار کوچکی، ندا سلیمان زاده.
آقایان: محمد امامیان(سرپرست)، کیخسرو حسن پور(سرپرست)، آقای داورپناه، عباس بختیاری،
مهدی مصلحتی، حمید آخوندزاده، علی شایسته.