ماهها پیش وقتی جو ارکستر سمفونیک تهران با خروج علی رهبری، در حالتی مشوش و سردرگم به سر میبرد، مطلبی با عنوان”ارکستر بی رهبر [1]” چاپ شد که این مقاله در مورد ارکستری صحبت میکرد که بدون رهبر کار میکند و در سطح مطلوبی به فعالیت میپردازد.
در این مطلب یادآوری شده بود که میشود ارکستر هیچ رهبری نداشته باشد و با موفقیت به فعالیت بپردازد البته نویسنده در قسمتی میگوید: “قصد از ترجمه این مقاله ارائه کلیشه نیست، بلکه معرفى یک طرز فکر ممکن است.”
هرچند این گفته برای ایرانیان چندان عجیب نیست؛ چراکه بعضی از ارکسترهایی که در ایران فعالیت کرده اند یا هنوز هم فعالند، رهبرانشان به قدری ناوارد هستند که غیر از اینکه هیچ کمکی به ارکستر نمیکنند، با حرکات غلط و نابجای دستشان، نوازندگان را نیز دچار سردرگمی میکنند! نتیجتا ،بسیاری از نوازندگان ایرانی غیر از اینکه از ارکستری با رهبر حرفه ای و کاردان بی بهره اند، مشکل مضاعفی هم با حرکات اشتباه به اصطلاح رهبرانشان دارند.
ارکستری که در مقاله روزنامه شرق به آن اشاره شده، به جای رهبر توسط خود نوازندگان هماهنگ میشود، به این صورت که در مدت تمرین به نوبت نوازندگان با تجربه روبروی ارکستر به اجرا گوش میدهند و تغییرات و نوانسهای مورد نظرشان را یاد داشت کرده و به شور میگذارند. اگر این تغییرات مورد پسند دیگر نوازندگان قرار گرفت، در ادیت آن قطعه به کار میرود.
اگرچه این ارکستر و ارکسترهایی که احتمالا با همین ایده به فعالیت میپردازند، شعارهای زیبایی همراه با ایده های قابل توجهی (مانند اجرای دمکراسی در سیستم خشک ارکستر سمفونیک ها) به همراه دارند، ولی به دلایلی که در این نوشته به آن اشاره خواهد شد، این ارکسترها بیشتر نتیجه همان عقده هایی هستند که در مقاله “شرق” به آنها اشاره شده است. این ارکسترها در واقع بدون رهبر نیستند و چند رهبر آماتور سرپرستی آنها را بر عهده دارند و به بیانی دیگر، فقط روی سن کسی دستش را تکان نمیدهد!
البته نباید فراموش کرد، در صورت پائین آمدن روحیه نوازندگان (به خاطر کم بودن انگیزه)، تاثیرات بدی را روی صدای ارکستر ها شاهدیم و با استفاده از آرای نوازندگان، میتوان موجب شادابی ارکستر شد و نباید برخوردی متعصبانه با موضوع انتخاب قطعه توسط رهبر داشت (همانطور که در فوتبال شاهد بودیم که، پیشنهاد ورود “دو داور” به زمین،_ که توسط یکی از فوتبالیستهای مشهور داده شد_ با تندی و خشم رد شد.) این نظرات حتی برای رهبران با تجربه هم میتواند مفید باشد و کافیست رهبر نظرات دیگر اعضای ارکستر را دریافت و مورد بررسی قرار دهد.
شاید پس از خواندن چنین مقاله ای (مطلب “شرق”) اولین سوالی که به ذهن خواننده میرسد این باشد: وقتی ارکستر میتواند بدون رهبر به اجرا بپردازد، چرا هزینه های هنگفتی برای استخدام رهبران در نظر گرفته میشود؟
برای پاسخ به این سؤال باید اول نگاهی به تاریخچه و دلیل پیدایش این فن بیاندازیم و سپس وظایف اصلی یک رهبر ارکستر را مرور کنیم و از این منظر به موضوع نگاه می کنیم.
پیشتر در این سایت خوانده اید که اولین بار، افرادی در ارکستر و بعدها خارج از ارکستر با حرکات خود (چه با آرشه چه کاغذ لوله شده که بعدها به چوب رهبری تبدیل شد) به هماهنگ شدن نوازندگان ارکستر از نظر ریتم و آغاز ها و پایانها کمک میکردند. این وظیفه هنوز در رهبران کنونی اهمیت بالایی دارد، یعنی یکی از مهمترین مشخصه های یک رهبر خوب، نشان دادن ریتم و آغاز و پایان ها و ورود سازها به قطعه است، که برای یک نوازنده (که مخصوصا بخوبی صدای تمام ارکستر را نمی شنود) یاری رسان است.
مسلما وقتی یک رهبر به خوبی ورودها و تمپو را به نوازنده نشان میدهد، نوازنده با راحتی بیشتری قطعه را مینوازد. پس این اولین اشکال بزرگیست که میتوان به این نوع ارکسترها(ارکسترهای بدون رهبر) وارد کرد. (البته بیشتر این نوع ارکسترها زمان تمرین کسی را برای نگهداشتن ریتم و نشان دادن آن، روبروی ارکستر قرار میدهند و فقط زمان کنسرت بدون رهبر هستند، که این هم نمیتواند دلیل خاصی داشته باشد مگر ادعای واهی این نوازندگان، به عدم نیاز به رهبر!)
لازم است اینجا گفته شود که بسیاری از آثار آهنگسازان (مخصوصا قبل از بتهوون) از نظر ریتم و شروع ها مشخص است و نیازی به رهبر ندارد، ولی پر واضح است که اولا وجود رهبر همانطور که گفته شد، به نوازنده در راحت اجرا کردن قطعه کمک میکند و دیگر اینکه او از نظر نوانس و ادیت هم میتواند، برای ارکستر مفید باشد و در کل اجرایی که بدون رهبر است -حتی اگر قطعات بسیار ساده باشد- از اجرا با رهبر سخت تر است و اصولا دلیلی ندارد که رهبر را حذف کنیم. اولین اشکالی که نبود رهبر دارد، زیاد شدن مدت تمرینات و اضطراب نوازنده هنگام اجرا است.
رهبری ارکستر فنی است تقریبا نوپا، در تاریخ موسیقی کلاسیک خوانده ایم که بعد از اینکه ارکسترها به اندازه های امروزی رسیدند، از موسیقیدانان و آهنگسازان بزرگ برای رهبری آنها دعوت میشده است، به بیانی دیگر، رهبری ارکستر مانند امروز روشی علمی و با استفاده از تکنیک های روان شناسی نبوده و در واقع، مقامی بوده که به نشان قدرت و کاردانی موسیقیدانی به او اعطا میشده است.
در ایران هم که در بیشتر رشته های هنر موسیقی، سالها با روند جهانی فاصله دارد، امروز هم چنین جایگاهی را برای رهبر قائل هستند و می بینیم هنوز افرادی که تخصصی در رهبری ندارند، بر سکوی رهبری ایستاده اند.
امروز حرکت چوب رهبری برای یک رهبر حرفه ای، دوره خاصی دارد که او در این مدت فرا می گیرد که حرکاتش گویا و بدون اضافات باشد. اگر به اجراهای رهبران سالهای دور، نگاهی بیندازیم میبینیم که تا حد زیادی حرکات آنها جنبه نمایشی داشته و کمتر به ارکستر در اجرای قطعه کمک میکند. اینجا اجرایی از رهبر فقید فورت ونگلر ببینید و آن را با اجرایی از زوبین مهتا مقایسه کنید. در اجرای زوبین مهتا، حرکات رهبر گویاتر و واضح تر شده است.
همچنین شنیدن موسیقی سمفونیک و گذراندن دوره های رهبری، یک هنرجوی رهبری را با قطعات مختلف آشنا میکند. پس کسی که رهبری خوانده بسیار کارکشته تر از نوازنده ایست که هیچ گاه به رهبری فکر نمیکرده و اصولا دغدغه ای به جز نوازندگی سازش نداشته و ایستادن یک رهبر زبده بسیار مفید تر از این نوازنده است. البته میدانید که رهبران بیشماری داشته ایم که نوازندگان ماهری نیز بوده اند ولی این افراد در دو رشته تلاش کرده اند و از نوازندگی مستقیم به رهبری نرسیده اند.
برگرفته از کانال تلگرامی پیانو و پیانیست