از میان همه تجربههای جستارخوانی جستارهای نشر اطراف، جستارهای آدام گاپنیک را بیشتر از دیگر جستارها دوست داشتم.حتی بیشتر از پرسهزنی در رلینگوهای والریا لوییزلی(مجموعه جستاری با نام اگر به خودم برگردم) و بیشتر از گم شدن در آبی دوردست ربکا سولنیت.(کتاب نقشههایی برای گم شدن)
گاپنیک زود سر اصل مطلب میرود و تکلیفش را با موضوع زود مشخص میکند. اینکه نسبت به موضوع یا موقعیت چه زاویهای دارد یا اینکه چگونه قرار است به موضوع وارد شود در همان خطهای ابتدایی هر جستار تکلیفش مشخص میشود و این یکی از حسنهای مهم قلم این نویسنده است.(به جز یک جستار درباره ذائقهها که از تبارشناسی تاریخی و اجتماعی شروع میکند و طولانیترین جستار کتاب است و از نظر رفرنسدهی و ارجاعات شاید حتی فراتر از یک جستار باشد)
تقریبا همه جستارها به تجربههایی برآمده از زندگی شهری مدرن یا اوضاع و احوال این روزهای جهان معاصر مرتبط است و از همه مهمتر اینکه سانتیمانتالیزمی که در متنهای ذکر شده بالا وجود داشت را نه تنها ندارد بلکه حتی در مواردی با نگاهی تحلیلی و برآمده از خاطرات شخصی یا تجربیات زیسته، موضوع مطرح شده را به شکلی متفاوت و هوشمندانه واسازی و حتی نقد میکند. موضوعاتی از قبیل عصر اطلاعات، سرشلوغیهای شهری پس از دوران مدرن، ذائقه و سبک زندگی، پیادهروی و قدم زدنهای شهری و تجربه یادگیری رانندگی نویسنده در سنین میانسالی.
تجربه خواندن این جستارها را از دست ندهید که بعد از خواندن آنها حتما چیزی در نوع نگاهتان به زندگی تغییر کرده است. چیزی که گاهی وقتها از فرط سادگی از نظر پنهان مانده یا فراموش شده بود.