اپیزود نهم پادکست کِنارش از بقیه اپیزودهای این پادکست شخصیتر است. رام اینبار ماجرای مهاجرتش را برایمان تعریف میکند و از رسیدن به مسئله آنچیزی که همیشه برایش کِنارش بوده را به اصل ماجرای زندگی خود تبدیل کرده میگوید. این شخصی بودن ماجرا البته به این معنا نیست که نتوانید این اپیزود را گوش کنید یا برایتان آوردهای نداشته باشد چرا که همانگونه که از عنوان آن یعنی "هر کَس به راهِ خود" مشخص است قرار نیست یک شیوه یا مسیر کلی برای همه تجویز شود و هر شنوندهای میتواند مسیر و تجربه شخصی خود را با توجه به تجربه زیستهای که داشته و دارد پیدا کند.
همانطور که در خود این اپیزود هم گفته شد،عنوان این قسمت از دیالوگی از فیلم باباعزیز گرفته شده است. باباعزیز را خیلی سال پیش دیده بودم و تقریبا هیچ چیز از آن یادم نبود. در قسمت هشتم که رام از موسیقی مقامی و قوالی صحبت کرد به ذهنم رسید که شاید پیشنهاد خوبی باشد که این فیلم را ببیند و از مخلفات آن فیلم در آن اپیزود هم استفاده کند اما آن قسمت آنقدر پرمایه شد که جایی برای باباعزیز در آن نبود اما بخشی از موسیقی متن آن فیلم که در کانال تلگرام کنارش هم موجود است(ترک شعر پروانهها با صدای سالار عقیلی) و بخشی از دیالوگ باباعزیز جانمایه اصلی اپیزود شد و طبیعی بود که تصویری از فیلم هم بخشی از کاور شود.
اما در مورد تصویر قسمت بالای کاور این قسمت، ایدههای متفاوتی داشتیم. از استفاده از عکسهای رام در معادن سراسر کشور(به خاطر اینکه دانجشوی مهندسی معدن بود) تا استفاده از عکسهایی از شهر لندن یا سردر دانشگاهی که هم اکنون مشغول تحصیل در آن است. در نهایت رام به این فکر افتاد که از تصویر سردر دانشگاه تهران که خودش عکس آن را گرفته بود و روز پایانی و فارغالتحصیلیش بوده را استفاده کند و اینجا بود که حس شیطنتآمیز بسیار درونی من که دوست دارد با همه چیزها شوخی کند یا به هر ساختار تثبیت شده یک ناخنکی بزند بیدار شد و پیشنهاد این مسئله که :" رام، بیا و این عکس سردر دانشگاه تهران را برعکس کنیم و تصویر برعکس آن را روی کاور بگذاریم" پیشنهادی شد که رام نتوانست آن را رد کند چرا که با محتوای این اپیزود هم بسیار همراه و همگام بود و پس شد آنچه که شد.
پادکست کِنارش را می توانید از طریق لینک زیر و یا اپلیکیشنهایی مانند اپل پادکست،کست باکس، اسپاتیفای گوش دهید.