سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

آزادی بیان، مناظره، و سرکوب مخالفان


یکی از خصوصیات اجتناب ناپذیر انسانها این است که بخش اعظم باورها و عقاید خود را نه از طریق تفکر و استنتاجات مستقیم عقلی و منطقی، بلکه به سادگی از طریق پذیرش باور عمومی و از اجتماعی که در آن زندگی می کنند دریافت می کنند. این پدیده، برخلاف تصور بسیاری از روشنفکران، ناشی از کم تحرکی فکری یا کوتاهی در آموزش توده های مردم نیست. بلکه ناشی از دو واقعیت اجتناب ناپذیر است:

1- جهان پیرامون و پدیده هایی که هر انسانی با آن سر و کار دارد بی نهایت پیچیده اند.

2- هر انسانی جهان را از زاویه دید خود می بیند. بنابراین تنها می تواند در زمینه هایی که مستقیما در حوزه دید وی هستند عمیق و دقیق شود.

نتیجه این می شود که هیچ انسانی به تنهایی نمی تواند حجم بی نهایت انبوه داده ها و اطلاعاتی که در دسترس هستند را پردازش کند. بنابراین، پذیرش باورهای عمومی یکی از مکانیزمهای قدرتمندی است که توانایی دسترسی انسان به ماحصل پردازش این اطلاعات را فراهم می کند، بدون اینکه لازم باشد شخصا آنها را پردازش کند. در فناوری اطلاعات و کامپیوتر، مشابه همین پدیده را بصورت شبکه کامپیوترهایی داریم که هر کدام بخش کوچکی از اطلاعات را پردازش می کنند، اما همگی به خروجی حاصل از پردازش در سایر کامپیوترهای شبکه دسترسی داشته و از آن به عنوان ورودی خود استفاده می کنند.

این قابلیت، یعنی پذیرش باورهای اجتماعی، یکی از عوامل اصلی بود که امکان شکل گیری تمدنها را فراهم کرد. کلیه تمدنهای قدیمی، بدون استثنا، بر پایه نوعی مذهب و باور عمومی استوار بودند که اعضای جوامع ایشان را همگرا میکرد. هر گاه مطلبی در اذهان عمومی پذیرفته می شد، افراد جامعه در مورد صحت آن ایمان می آوردند، بی آنکه در مورد دلایل یا ریشه های آن مطلب و باور سوالی مطرح کنند. چنانچه شخصی این باورها را به چالش می کشید، با مقاومت عمومی مواجه می شد. از آنجا که این باورها جنبه اجتماعی پیدا کرده و در هویت و حس ناخودآگاه افراد رسوب می کردند، استدلالات عقلی در مورد آنها تاثیر چندانی نداشتند. زیرا از ابتدا هم این باورها از طریق استدلال عقلی پذیرفته نشده بودند.

تمدن ها همواره از باورهای خود در مقابل افرادی که آنها را به چالش می کشیدند محافظت می کردند. در مقابل، یکی از راه های مخالفان برای به چالش کشیدن این باورها همان شیوه مناظره بوده است که این روزها هم بسیار رایج شده است. مناظره، بخصوص در صورت تکرار مکرر، به تدریج پایه های ایمان عمومی را در مورد باورهای پذیرفته شده اجتماعی سست کرده راه را برای جا افتادن باورهای جدید هموار می نماید.

این دقیقا همان پدیده ای است که پیغمبر اسلام (ص) هم در آغاز نبوت خود با آن مواجه شد. درباره همین موضوع، نصرالله منشی در مقدمه کلیله و دمنه چنین آورده:

«… و به معجزات ظاهر و دلایل واضح مخصوص گردانید، و از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود، و به اظهار آیات مثال داد، تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، و خردمندان دنیا را معلوم گشت که به دلالات عقلی و معجزات حسی التفات نمی نمایند، آنگاه آیات جهاد بیامد و فرضیت مجاهدت، هم از وجه شرع و هم از طریق خرد، ثابت شد.»

«خردمندان دنیا» که نصرالله منشی اشاره کرده همانهایی هستند که در مرحله اول به دین اسلام گرویدند. پس مرحله اول ترویج از طریق نرم است که پیغمبر با کفار مناظره می کرد و آنها را به اسلام دعوت می کرد (آیات مکی). مرحله دوم ترویج از طریق سخت (آیات مدنی). یعنی زمانی که تعداد مسلمانان و پیروان پیغمبر به اندازه ای رسید که امکان جهاد و برخورد فیزیکی با کفار میسر شد.

دقیقا همین رویه را در مورد مدرنیته و پست مدرنیسم هم مشاهده می کنیم. اگر حدود سی چهل سال به عقب برگردیم، مسایلی مانند «قدرت دادن به زنان» و «برابری جنسی» و "ازدواج همجنس بازان" از طریق بحث و جدل منطقی، داستانها و قصه های احساسی، و بطور کلی شیوه های نرم رواج داده می شدند. اما امروز اگر کسی در جوامع غربی جرات کند مثلا علیه «ازدواج همجنس بازان» مطلبی بگوید از هست و نیست ساقطش می کنند. زیرا در گذشته اکثریت جامعه غرب مردسالار و پایبند به ارزش های سنتی بودند، اما امروز اکثریت همین باورهای جدید را پذیرفته اند. بنابراین طبیعی است که در این جوامع در مورد این موضوعات دیگر از اهمیت آزادی بیان و مناظره صحبت نمی شود، بلکه این این باورها به شکل اصول اخلاقی در آمده اند که به چالش کشیدن آنها گناهی نابخشودنی است.

ماهیت انسان تغییر نکرده، اما ابزارها تغییر کرده اند. در دوران های گذشته از طریق قصه، شعر و وعظ روی منابر آحاد جامعه همسو و همگرا می شدند. اما امروز فیلم های سینمایی، سریال های تلویزیونی، شبکه های خبری و غیره این کارویژه را بعهده دارند. طبیعی است که هیچ رسانه ای نمی تواند حقایق جهان را با تمام پیچیدگی هایش به مخاطبان خود ارائه دهد. پس هر رسانه ای جهان را از زاویه دید صاحبان آن رسانه به مخاطبان نشان می دهد. نتیجتا، در اثر تکرار و تلقین مکرر، پس از مدتی مخاطبان رسانه جهان را از همان زاویه ای خواهند نگریست که رسانه محبوب ایشان بدانها ارائه کرده، و به این ترتیب با جهت دهی مورد نظر آن رسانه همسو و همگرا می شوند.

مشهور است و بارها شنیده ایم که آزادی بیان از ارکان دموکراسی و تمدن غربی است. این مطلب تنها در مقطعی بخصوص درست بود. یعنی زمانی که تمدن غربی در حال گذار از بافت سنتی به بافت مدرن بود، و نیاز داشت تا ایمان اعضای جامعه خود به باورهای سنتی را به چالش بکشد. اما در مواردی که ایمان عمومی با ارزشهای جدید (یعنی ارزشهای جامعه سرمایه داری غربی) همسو شده اند، دیگر تاریخ مصرف آزادی بیان به پایان رسیده و روز به روز این آزادی محدودتر می شود. البته خصلت نامتقارن سرمایه داری در جهان امروز پیچیدگی هایی را ایجاد کرده که امکان گذار از آزادی بیان به سیاست سرکوب مخالفان را محدود می کند. زیرا در حالی که بخشی از جهان ارزش های جدید را پذیرفته اند، بخش های دیگر هنوز باورهای سنتی را حفظ کرده اند، و لذا حربه آزادی بیان و مناظره نمی تواند بطور کامل دور انداخته شود.


آزادی بیاندموکراسیدیکتاتوریآزادیآزادی اندیشه
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید