ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعیعلوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۸ دقیقه·۱۰ ماه پیش

آغاز دوران پسانولیبرالیسم

آقای جِی دی ونس، معاون اول رییس جمهور دونالد ترامپ، دیروز در کنفرانس امنیتی مونیخ سخنرانی کرد و مطالبی گفت که موجب حیرت همگان شد. معاون اول رییس جمهور آمریکا مدعی شد بزرگترین تهدید علیه اروپا نه از ناحیه روسیه است و نه چین و نه هیچ تهدید خارجی دیگری. بلکه بزرگترین تهدید علیه اروپا خود اروپا است.

در این سخنرانی که کمتر از نیم ساعت به طول انجامید، معاون اول رییس جمهور آمریکا تمام ارکان نولیبرالیسم را که این نویسنده از مدتها قبل شناسایی کرده بود مورد حمله قرار داد. از فمینیسم و سقط جنین تا مهاجرت انبوه.

در سال 1400 مقاله ای نوشته بودم که در «همایش بین المللی جهان پسا آمریکا» منتشر و به عنوان مقاله برتر برگزیده شد.


در قسمت نتیجه گیری آن مقاله نوشته بودم:

با رشد و گسترش حيطه جوامعي كه از مدارهاي نظم نوليبرال خارج مي شوند، روند افول آمريكا تسريع شده و نتيجتا صعود قدرت هاي نوظهور تسهيل خواهد شد. از آنجا كه نوليبراليسم ذاتا برونگرا بوده و امكان تداوم آن در يك جامعه بسته وجود ندارد، روند كاهش وسعت قلمرو نظم نوليبرال جهاني در نقطه اي بخصوص موجب بروز تحولي كيفي شده و شاهد اتفاقاتي غير منتظره خواهيم بود. اين تحول كيفي مي تواند فروپاشي ايالات متحده، يا دگرديسي آن به ماهيتي غير از ماهيت فعلي آن در نظم نوليبرال باشد.

امروز شاهد آن تحول کیفی هستیم و به وضوح می بینیم که ایالات متحده آمریکا گزینه «دگردیسی به ماهیتی غیر از» آن ماهیتی که در نظم نولیبرال داشت را بر گزینه «فروپاشی ایالات متحده» ترجیح داده است.

دوران نولیبرالیسم رسما با ظهور ترامپ دوم و حمایت هیئت حاکمه آمریکا از وی به پایان رسیده و دوران جدیدی در تاریخ آمریکا و جهان آغاز شده است.

اروپاییها هنوز تاخیر فاز دارند و بهت زده تماشا کننده این تحول کیفی هستند. لیکن نهایتا اروپا بدون آمریکا هرگز قادر به حفظ نظم نولیبرال نبوده و ناچار است به شرایط جدید تن بدهد.

به زودی شاهد سقوط احزاب نولیبرال و چپ و ترقی خواه و سبز و بنفش و نارنجی و صورتی خواهیم بود. و همچنین ظهور و قدرت گرفتن احزاب راست و محافظه کار و ملی گرا.

کسانی که تا امروز بدون پول و مهارت به کشورهای غربی مهاجرت می کردند دیگر قادر نخواهند بود به این طریق زندگی خود و فرزندانشان را نابود کنند. و البته آنهایی که قبلا وارد این مسیر شده بودند از این به بعد شرایطی حتی سخت تر از گذشته خواهند داشت.

رانت هایی که به برکت فرار سرمایه و تسلط کمپانی های غربی بر بازارهای جهان سوم در راستای تثبیت نظم نولیبرال مصروف تبلیغ فمینیسم و مخنث گرایی و نابود کرده خانواده ها و اخته کردن کودکان و استخدام نیروهای ارزشی و مکتبی نولیبرال در مناصب و مقام های دولتی و غیر دولتی در جهان غرب می شد، از این به بعد به دلیل وخامت رقابت فنی و تجاری و اقتصادی و نظامی با چین به کلی حذف می شوند.

اقدامات ایلان ماسک و دپارتمان بهره وری دولتی در راستای حذف رانت های نولیبرال دو هدف راهبردی را دنبال می کند:

1- پاکسازی بدنه دولتی و نان خور های غیر دولتی از عناصر وابسته به نظم قبلی. این راهبرد شباهت به پاکسازی هایی دارد که در همه انقلاب ها دیده شده اند. از جمله پاکسازی های پس از انقلاب در ایران، یا پس از انقلاب اکتبر در روسیه، یا موارد دیگر.

2- افزایش بهره وری در آمریکا و جبران عقب ماندگی از چین که به دلیل ولخرجی ها و انحرافات و فساد گسترده در نظم نولیبرال پدید آمده بود.



اما مهمتر از همه برای ما پاسخ به این سوال است که این تحولات جهانی چه بازتابی در ایران خواهد داشت؟

به نظر می رسد ایران همزمان با این تحول کیفی در سطح جهانی، خود را آماده می کند تا مجددا به همان رویه ها و ساز و کارهای پیش از انقلاب باز گردد.

با مشاهده روندهای موجود در ایران، موارد قابل تشخیص اند:

1- در بعد فرهنگی شاهد سیاست اسلام زدایی و بازگشت به سیاست فرهنگی باستانی گرایی و پارسی گرایی هستیم. به نظر می رسد این سیاست در راستای پذیرش جایگاه ژئوپلیتیک ایران در منطقه خاورمیانه قرار دارد. یعنی نه تنها جمهوری اسلامی ایران دیگر علاقه ای به گسترش نفوذ منطقه ای و آنچه گروهی «احیای امپراطوری ایرانی» تعبیر کرده اند ندارد، بلکه شاهد پررنگ شدن تضادها با کشورهای همسایه هستیم. از تضاد با ملت های عرب گرفته تا تضاد افغان ها و ترک ها و حتی تاجیکستان و غیره.

2- در بعد اقتصادی شاهد سیاست تلاش برای باز گرداندن ایران به اتحاد راهبردی با غرب و بخصوص آمریکا هستیم. هر چند این مورد به دلیل فشارهای آمریکا و لابی صهونیستی هنوز به نتیجه نرسیده، لیکن پیگیرانه و مصرانه از سوی سیاستگذاران نظام جمهوری اسلامی دنبال می شود و به زودی شاهد نقطه عطفی در این خصوص هم خواهیم بود.

3- در بعد نظامی شاهد رها کردن سیاست «دفاع پراکنده» هستیم که از طریق کشاندن درگیری با تهدیدات به خارج از مرزهای ایران، تلاش می کرد هزینه های دفاعی ایران را به حداقل برساند. این راهبرد اگر چه در دوران نولیبرالیسم و سیطره صهیونیست ها بر سیاست خارجی آمریکا بسیار کارآمد بود، لیکن این اواخر به دلیل ایجاد احساس خطر و تهدید از سوی ایران علیه کشورهای عربی منطقه، موجب رانده شدن کشورهای عربی به یک ائتلاف عملگرایانه با رژیم صهیونیستی شده بود که هدف از آن مهار ایران بود. مهار ایرانی که به نظر می رسید مشغول گسترش نفوذ منطقه ای خود و لذا خیز برای بلعیدن منافع کشورهای عربی در منطقه است. لیکن با عقب نشینی ایران از سوریه و لبنان و گذار به راهبرد «دفاع متمرکز»، این مساله از بین رفته و کشورهای عربی و خصوصا عربستان دیگر انگیزه سابق برای ائتلاف با رژیم صهیونیستی را نداشته و برعکس برای مهار اسرائیل متمایل به ائتلاف با ایران می شوند.



تحلیل های موجود درباره سرنوشت ایران در سال های پیش رو عمدتا در دو دسته است:

1- عده ای ادعا می کنند جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده و یا به زودی انقلاب می شود و یا آمریکا و اسرائیل و اروپا به زودی با یک حمله نظامی این رژیم را سرنگون می کنند و رضا پهلوی یا یکی دیگر از کاسبان اپوزیسیون را بر سر کار خواهند آورد.

2- عده ای دیگر ادعا می کنند در دوران ترامپ فشار حداکثری علیه ایران از سر گرفته خواهد شد، اما ایران اسلامی به مقاومت خود ادامه خواهد داد و از طریق ائتلاف با محور مقاومت و فرصت های حاصل از همکاری با روسیه و چین، جبهه «بلوک شرق» علیه غرب را تقویت خواهد کرد.

هر دو تحلیل و پیش بینی کاملا خلاف واقعند. چون هر دو از فهم ماهیت نظام جمهوری اسلامی عاجز بوده و مفروضاتی کاملا غلط را پذیرفته اند.

اولا، نظام جمهوری اسلامی به هیچ وجه یک نظام ایدئولوژیک بر پایه ارزش های ثابت و لایتغیر نیست. عبور از به اصطلاح «ارزش های انقلاب اسلامی» همین حالا هم شروع شده و به دلایل سیاسی ذیل دعواهای زرگری درون نظام مستتر گردیده است. از جمله به وضوح شاهد عبور نظام جمهوری اسلامی از ارزشهای اسلامی و ترویج روحیه اسلام ستیزی و اسلام هراسی هستیم که شدت آن در تمام جهان بی نظیر است. شاید تنها کشوری که به اندازه ایران اسلام ستیزی در آن مشاهده می شود رژیم اسرائیل است.

ثانیا، نظام جمهوری اسلامی هیچ تضادی با غرب و خصوصا «شیطان بزرگ» یعنی آمریکا ندارد. تنها دلیل کشمکش و تنش میان ایران و غرب، گره خوردن منافع برخی رانت های داخلی (ارزشیون و کاسبان تحریم و غیره) با منافع لابی صهیونیستی بوده. نظام جمهوری اسلامی فراگیرتر از این منافع رانتی است و با غالب شدن مجموعه دیگری از رانت ها با منافع متفاوت، ماهیت و جهت گیری و عملکرد نظام جمهوری اسلامی هم به کلی متفاوت خواهد شد.

ثالثا، افسانه «نفوذ روسیه و چین در ایران» کاملا غیر واقعی و خیالی است. نه تنها روسیه و چین هیچ نفوذی در ایران ندارند، بلکه نظام جمهوری اسلامی بزرگترین مزیت خود را در توانایی مساعدت و معاضدت رساندن به آمریکا برای مهار صعود و نفوذ این دو کشور در منطقه و جهان تعریف کرده است. کسانی که این افسانه را باور کرده اند، بد نیست تاملی در اطرافیان خود نمایند تا ببینند چند نفر در ایران به زبان چینی یا روسی صحبت می کنند. و در مقابل چند نفر به زبان انگلیسی یا دیگر زبان های اروپای غربی مسلطند.

رابعا، افول امپراطوری آمریکا به معنای صعود امپراطوری ایرانی یا شیعی یا اسلامی نیست. بلکه اساسا دوران امپراطوری ها به پایان آمده و دوران چند جانبه گرایی و تعادل ژئوپلیتیک میان قدرت های کوچکتر منطقه ای آغاز شده است.



ظهور ترامپ دوم در آمریکا همان تحول کیفی است که سالها قبل پیش بینی کرده بودیم. تحول کیفی یعنی چیزی شبیه به انقلاب. اما انقلاب آمریکا بر خلاف اکثر انقلاب ها فاقد عنصر هرج و مرج و خشونت و دردهای زایمان نظم جدید است. انقلاب آمریکا کاملا حساب شده و از بالا به پایین رخ می دهد. هر چند این تحولات بالا به پایین در پاسخ به فشارها و مطالبات پایین به بالا هم هست.

دقیقا همین الگو در خصوص ایران هم تکرار خواهد شد.

ایران به زودی دستخوش تحولات کیفی و عمیقی خواهد شد که دست کمی از انقلاب ندارد. لیکن این تحولات کیفی و عمیق به صورت حساب شده و از بالا به پایین خواهد بود. یعنی نه خبری از «فروپاشی» خواهد بود، نه «انقلاب و قیام مردم علیه رژیم»، و نه حمله خارجی و تغییر رژیم از طریق جنگ.

جمهوری اسلامی ایران به میل و اراده خود و با رهبری مسئولین و رجال و خواص آن به ریل ایران پیش از انقلاب باز خواهد گشت و ملی گرایی نوین آغاز خواهد شد. دقیقا همانطور که ایالات متحده آمریکا ناگهان به دوران ملی گرایی گذار کرده و انگار نه انگار که تا همین دیروز آمریکا بزرگترین حامی ارزش های نولیبرال در جهان بود.

نولیبرالیسمبرجام
۲۱
۳۶
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید