قضیه اعدامهای سال 67 از مباحثی است که هر از چندی پررنگ می شود تا به ما یادآوری کنند نظام جمهوری اسلامی چه جنایات و فجایعی را مرتکب شده است. این اعدامها عمدتا مربوط به پاکسازی زندانیان سیاسی است که هوادار یا عضو سازمان مجاهدین خلق بودند. در آن زمان، بخش اعظم هواداران و اعضای مجاهدین تحت رهبری مسعود رجوی به عراق منتقل شده و یک "ارتش آزادی بخش" تشکیل داده بودند. ارتش آزادی بخشی که دوش به دوش ارتش صدام با قوای ایران می جنگید تا ایران را آزاد کند!
اما ایرادی که به اعدامهای سال 67 می گیرند معمولا دو جنبه دارد:
1- اینکه چرا زندانیان را اعدام کردند و با آنها مدارا نکردند.
2- اینکه اساسا مجاهدین خلق را جمهوری اسلامی به آغوش صدام فرستاد و اگر اجازه می دادند آنها آزادانه در ایران فعالیت سیاسی کنند هرگز دست به اسلحه نمی بردند.
با توجه به اینکه سازمان مجاهدین خلق در هدف خود که همان بدست گرفتن قدرت در ایران بود ناکام ماند، مجاهدین در موضع مظلوم و نظام جمهوری اسلامی در موضع ظالم قرار می گیرد. بنابراین طبیعی است که چنین بحث هایی برای بسیاری از ما موجه می نماید. اما می توان با مراجعه به تاریخ دیگر کشورهای جهان تصویری از دنیایی که در آن جمهوری اسلامی شکست خورده و مجاهدین به قدرت می رسیدند بدست آورد.
بطور کلی سازمان مجاهدین خلق (تحت رهبری رجوی) در ایران و خمرهای سرخ در کامبوج شباهت های زیادی به هم دارند. هر دو از ایدئولوژی چپ مارکسیستی انقلابی تاثیر پذیرفته بودند. هر دو شعار مبارزه با امپریالیسم می دادند. هر دو مبارزه را بالاترین اولویت می دانستند. هر دو دارای ساختاری سلسله مراتبی و مطیع تام خواسته های رهبری خود بودند. و بسیاری شباهتهای دیگر. اما یک تفاوت اساسی هم با هم داشتند. و آن هم این بود که مجاهدین هرگز به قدرت نرسیدند، اما خمرهای سرخ رسیدند. لذا مطالعه اقدامات و عملکرد خمرهای سرخ می تواند ما را یاری کند تا بفهمیم اگر جمهوری اسلامی با قاطعیت مقابل مجاهدین نمی ایستاد و آنها قدرت را قبضه می کردند چه اتفاقاتی در ایران رخ میداد.
خمرهای سرخ هم مانند مجاهدین به دنبال ایجاد یک "جامعه بدون طبقه" بودند. از مهمترین اقداماتی که انجام دادند تخلیه شهرها و انتقال جمعیت به روستاها بود. یعنی کل جمعیت شهر را وادار به ترک خانه و زندگی و کوچ به روستاهایی می کردند که از قبل برایشان در نظر گرفته شده بود. البته در ظاهر به افراد می گفتند که قرار است برای حفاظت جانشان در برابر بمباران احتمالی آمریکاییها، دو یا سه کیلومتر از شهر دور شوند و بعد از مدت کوتاهی باز گردند. اگر کسی مخالفت می کرد در جا کشته می شد، مشابه اعدامهای انقلابی و خیابانی مجاهدین که شهروندان غیر مسلح را به رگبار می بستند. همچنین خانه های این افراد را آتش می زدند.
اما وقتی این جمعیت از شهر خارج می شدند، آنها را مجبور به راهپیمایی طولانی به سمت روستاها می کردند. طی این راهپیماییها تعداد بسیار زیادی از کودکان و افراد مسن بر اثر ضعف جان باختند. هنگامی که جمعیت به روستاها می رسیدند موظف بودند بلافاصله به کار کشاورزی مشغول شوند. اما از آنجا که اینها مردمانی شهرنشین بودند از فنون کشاورزی چیزی نمی دانستند، لذا توان تولید محصول به میزان برنامه ریزی شده توسط دولت خمرهای سرخ را نداشتند. به همین دلیل بسیاری از آنان به جرم "خرابکاری اقتصادی" اعدام می شدند.
اگر کسی میوه های وحشی را از درختی می چید، یا تمشک وحشی از بوته می چید، این کار به عنوان "کسب و کار خصوصی" قلمداد شده و فرد خطاکار اعدام می شد.
درست مانند ازدواج های سازمانی مجاهدین، خمرهای سرخ هم با همان سیاق تعیین می کردند چه کسانی باید با هم ازدواج کنند. زوج ها را طوری می چیدند که وابستگی افراد به تشکیلات خمرهای سرخ بیشتر شده و از طریق پیوندهای خانوادگی توان حمایت یکدیگر را نداشته باشند.
در نظام آموزشی تمام میراث فرهنگی کامبوج حذف شده و فقط مطالبی آموزش داده میشد که در راستای سیاستهای خمرهای سرخ باشد. افراد تحصیل کرده بسیار مورد سوء ظن بودند و بسیاری از آنان اعدام شدند. همچنین هر کس با حکومتهای گذشته نسبتی داشت اعدام می شد.
بسیاری از اقلیتهای قومیتی و مذهبی هم اعدام می شدند. بطور کلی تخمین زده می شود که خمرهای سرخ از جمعیت 8 میلیون نفری کامبوج، چیزی حدود یک و نیم تا دو میلیون نفر را اعدام کرده باشند.
همچنین علاوه بر این فجایع داخلی، خمرهای سرخ تمایل زیادی هم به تجاوز به خاک ویتنام داشتند. هر از گاهی به درون خاک ویتنام یورش می بردند، چند دهکده و روستا را اشغال کرده و تمام ساکنین را قتل عام می کردند. همین اقدامات نهایتا باعث شد ارتش ویتنام کشور کامبوج را اشغال کرده و حکومت خمرهای سرخ را سرنگون سازد.
جالب اینجاست که در تمام مدتی که ویتنام کامبوج را اشغال کرده بود، آمریکا همچنان خمرهای سرخ را به عنوان دولت قانونی کامبوج به رسمیت می شناخت و تمام قد از دولت در تبعید آنها حمایت می نمود. مشابه حمایتی که امروز از مجاهدین خلق هم می کند، با این تفاوت که مجاهدین هرگز به قدرت نرسیدند، به همین دلیل آمریکاییها نمی توانند ادعا کنند حکومت قانونی ایران متعلق به مجاهدین است!
از آنجا که ما امروز دنیایی را می بینیم که مجاهدین در آن شکست خورده اند، لذا به سادگی انگشت اتهام را به سمت امام خمینی، آیت الله خلخالی، و دیگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی دراز می کنیم که اینها علیه مجاهدین چه جنایاتی کردند!
اما کافیست نگاهی به تاریخچه حکومت خمرهای سرخ بیاندازیم تا بفهمیم آن برخورد قاطع و خشن در برابر مجاهدین جنایت نبود، بلکه جلوگیری از جنایات و فجایعی بود که خوشبختانه امروز حتی در تصور اکثر مردم ما هم نمی گنجد.