ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۵ دقیقه·۴ ماه پیش

آیا کاهش مشارکت یعنی از دست رفتن مشروعیت؟

افزایش مشارکت یعنی تایید مشروعیت نظام!

این دروغی است که از بس تکرار شده همه آن را باور کرده اند.

اخیرا احمد زید آبادی مصاحبه ای با دیدار نیوز داشت که در آن به درستی اذعان داشت میزان مشارکت هیچ ارتباطی به مشروعیت نظام سیاسی ندارد. مشخص است اصلاح طلبان در مدت کمتر از یک هفته باقی مانده به مرحله دوم انتخابات تلاش می کنند بدنه اجتماعی که همچنان این دروغ شاخدار را باور کرده اند مجاب نمایند که رای ندادن آنها به هیچ وجه موجب مشروعیت زدایی از نظام یا تغییر نظام سیاسی نخواهد شد. بلکه تنها خاصیت آن رها کردن میدان برای طرفداران جریانات سیاسی تندرو و همسو با ساز و کارهای ناکارآمد کنونی است.

واقعیت این است که اصلاح طلبان از جریان سیاسی رقیب رکب بزرگی خورده اند و با دست خود، خودشان را براندازی کردند! و اکنون زمان کافی برای تغییر ذهنیتی که خودشان در جامعه ایجاد کردند در اختیار ندارند.

احمد زید آبادی یکی از سخنگوهای تیزهوش و حواس جمع جریان سیاسی اصلاح طلبان است. اگر همین زید آبادی سه سال پیش مواضعی تند و رادیکال می گرفت، به دلیل همسو نشان دادن خود با جریان سیاسی متبوعش بوده و خودش خوب می دانسته کدام صحبت ها منطقی و کدام حرف مفت است. شاهدش اینکه وقتی ورق برگشته بلافاصله این هوشمندی را داشته که رنگ عوض کند و در جهت دعوت به مشارکت سخن بگوید.

لیکن عده کثیری از سخنگویان و روشنفکران اصلاح طلب، از اساتید دانشگاه گرفته تا چهره های فرهنگی و هنری، هنوز همان دروغ قبلی که قبلا به نظر می رسید در راستای منافع اصلاح طلبان است را تکرار می کنند. اینها ابله هایی هستند که خودشان هم واقعا این دروغ را باور داشته اند!



منشاء این دروغ بزرگ کجاست؟ چه کسانی اولین بار این دروغ را در اذهان عمومی جا انداختند؟

پس از رحلت امام، جریان سیاسی نزدیک به آیت الله هاشمی بر کشور مسلط شده بود. این جریان سیاسی هوادارانی در بدنه اجتماعی داشت که تحت هر شرایطی با آنها رای می دادند. مشابه هواداران امروز سعید جلیلی. طبیعتا آیت الله هاشمی و جریان سیاسی وی علاقه ای به افزایش مشارکت در انتخابات نداشت.

آیت الله هاشمی قصد داشت ریاست جمهوری خود را مادام العمر کرده و جایگاه رهبری را به یک مقام تشریفاتی و بی قدرت و بی خاصیت تقلیل دهد.

لیکن مخالفت مقام معظم رهبری با تغییر قانون اساسی و مادام العمر شدن ریاست جمهوری، و سپس ظهور جریان سیاسی اصلاح طلبان و انتخاب سید محمد خاتمی با بیش از 19 میلیون رای موجب شد تا برنامه های آیت الله هاشمی ناکام بماند.

در آن مقطع افزایش مشارکت دو کارکرد مشخص داشت:

1- از طرفی موجب شد آیت الله خامنه ای بتواند قدرت مطلق آیت الله هاشمی را محدود نماید. این کارکرد به نفع رهبری بود.

2- ابزاری سیاسی بود در اختیار جریان سیاسی اصلاح طلب تا وزن خود را در دعوای سیاسی افزایش داده و به سوی قبضه کردن قدرت حرکت نمایند.

بنابراین، اصرار آیت الله خامنه ای بر افزایش مشارکت در آن زمان به طور مستقیم موجب افزایش قدرت رهبری در برابر جریان سیاسی مسلط می شد.

لیکن سیاست ورزی رهبری به این شکل نبود که اجازه دهد یک جریان سیاسی (آیت الله هاشمی) به کلی از صحنه حذف و جریان دیگر (اصلاح طلبان) تمام ارکان قدرت را قبضه نمایند. مطلوب رهبری این بود که جریانات سیاسی در توازن با هم قرار بگیرند و هیچکدام بر دیگری غالب مطلق نشود. این توازن موجب استقلال عمل شخص رهبری شده و امکان مهار همه نیروها و هدایت تدریجی کشور به سمت و سوی مورد نظر رهبری می شود.

اما از طرف دیگر اصلاح طلبان از این فرصت استفاده کرده و با توجه به میزان بالای مشارکت و تعداد زیاد رای سید محمد خاتمی، سعی داشتند این دروغ را جا بیاندازند که منشاء مشروعیت نظام فقط همین میزان مشارکت و اکثریت مطلق آراء است.

این یک دروغ بود که با توجه به کشمکش های سیاسی تبدیل به مصلحت شده بود.

جالب اینجاست که در سال 84 با پیروزی قاطعانه محمود احمدی نژاد با مشارکت بسیار بالا، اردوگاه اصلاح طلبان دیگر این دروغ را به مصلحت خود نمی دید و لذا برای اولین بار کلمه «پوپولیست» یا عوامگرا در ادبیات سیاسی اصلاح طلبان ظاهر گشت!

در سال 88 بیشترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری رقم زده شد. ولی جالب اینجاست که اصلاح طلبان که در انتخابات شکست خورده بودند، مدعی شدند مشروعیت نظام به کلی از دست رفته!

اینجا بود که جریان سیاسی رقیب اصرار داشت میزان بالای مشارکت اثبات کننده مشروعیت نظام است!

در سال 92 و همچنین 96 باز مشارکت بالا رقم زده شد. این بار نوبت اصلاح طلبان بود که در انتخابات پیروز شده و ادعا کنند مشارکت بالا نشان دهنده مشروعیت نظام است!! اما در مقابل جریان رقیب بود که از اصطلاح «عوام فریبی» استفاده می کرد.

در سال 1400 اصلاح طلبان می دانستند که هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارند. لذا ترجیح دادند شکست خود را با تحریم انتخابات توجیه نموده و وانمود کنند هر کس رای ندهد لابد طرفدار اصلاح طلبان بوده!!

جناح سیاسی مقابل هم از این تصمیم اصلاح طلبان استقبال کرده و به این کاهش مشارکت کمک نمود. چون واقعیت این است که میزان مشارکت هیچ ارتباطی به مشروعیت نظام نداشته و فقط در تغییر نتیجه انتخابات موثر است.



اکنون شرایطی پیش آمده که پزشکیان کاندیدای اصلاح طلبان در مقابل جلیلی کاندیدای ارزشی قرار گرفته.

کاهش مشارکت می تواند موجب پیروزی جلیلی شود و اصلاح طلبان تازه فهمیده اند با گره زدن میزان مشارکت و رای دادن به مشروعیت نظام چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اند.

از سوی دیگر، ارزشی ها با هیجان این دروغ را تکرار می کنند که:

هر رای که به صندوق انداخته می شود یک کف گرگی در دهان مخالفان نظام است.

باور کردن این دروغ موجب بازدارندگی از مشارکت بخش اعظم سبد رای اصلاح طلبان و پزشکیان می شود.



تنها شانس بزرگی که اصلاح طلبان آورده اند این است که به جای آیت الله رئیسی که چهره ای تقریبا بی آزار و دوست داشتنی داشت، سعید جلیلی در مقابل پزشکیان قرار گرفته. لذا شکل گیری دو قطبی پزشکیان در برابر جلیلی خود به خود موجب افزایش مشارکت و پیروزی پزشکیان خواهد شد.

اما خوب است از این وضعیت درس بگیرند و دیگر این دروغ احمقانه و بی اساس را تکرار نکنند که «کاهش مشارکت موجب از بین رفتن مشروعیت نظام می شود»!

باید دید آیا مسعود پزشکیان موفق خواهد شد در جایگاه ریاست جمهوری سازماندهی درستی به جریان سیاسی اصلاح طلبان داده و آنها را از بحران مهلکی که در کادر رهبران آن شکل گرفته خلاص نماید؟

اصلاح طلبانانتخاباتمشارکت حداکثریمشروعیتتحریم انتخابات
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید