سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۷ روز پیش

«ابرقدرت منطقه ای» و انفعال در سیاست خارجی

اخیرا دونالد ترامپ نامه ای خطاب به مقام معظم رهبری نوشته و از ایشان دعوت به مذاکره و توافق نموده است.

و دیروز رهبری در بیانات خود در حضور مقامات ارشد نظام، پاسخ این نامه را دادند.

فرازهای مهم سخنان رهبری عبارت بود از:

اصرار برخی از دولت‌های قلدر برای مذاکره، به منظور حل مسائل نیست، بلکه برای تحکّم و تحمیل توقعات خودشان است. جمهوری اسلامی ایران قطعاً توقعات آنها را نخواهد پذیرفت.

این یعنی رد آشکار و صریح درخواست ترامپ.

بالاخره بی‌چشم‌ورویی هم حدی دارد! آدم خودش عمل نکند به تعهد، بعد به طرف بگوید چرا به تعهد عمل نمیکنی! دولت، دولت وقت یک سال تحمل کرد بعد مجلس شورای اسلامی وارد میدان شد، خب، دید مصوبه‌ای گذراندند، جز این راهی وجود ندارد. الان هم همینجور است، الان هم در مقابل حرف زور، در مقابل زورگویی راهی وجود ندارد.

این یعنی ادامه وضع موجود.

و از همه مهمتر این فراز:

یکی از موضوعات مهم مربوط به اقتصاد، اصلاح نظام ارزی کشور است، در درجه اول تقویت پول ملی است. حالا سیاستش، برنامه‌اش، کیفیت کار را متخصصین باید انتخاب کنند. پول ملی باید تقویت بشود، این هم در واقعیت زندگی مردم اثر دارد، هم در آبروی کشور اثر دارد. حتی اگر چنانچه مثلاً میگویند یک فرمولی وجود دارد که اگر عمل کنیم، تورم می‌آید پایین حتی تک‌رقمی ممکن است بشود؛ اما قیمت ارز می‌رود فلان قدر می‌شود، این درست نیست. برای خاطر اینکه اگر پول ملی با بالا رفتن قیمت ارز، ارزشش کاسته شد، تورم هر چه هم پایین باشد، این پول، قیمتی ندارد، قدرت خرید برای مردم فقیر و ضعیف به وجود نمی‌آید. اگر می‌خواهید قدرت خرید برای مردم بالا برود، به پول ملی باید اهتمام ورزیده بشود. یکی از اساسی‌ترین کارها این است.

این یعنی حمایت آشکار و صریح از رانت واردکنندگان کاسب تحریم.

جمع بندی بیانات رهبری به طور خلاصه این است که ایران برای اصلاحات هیچ عجله ای ندارد و تا زمانی که آمریکا موضع خود در قبال ایران را اصلاح نکرده، ایران حاضر است به همین وضعیت ادامه دهد.

یعنی اقتصاد سیاسی ایران به توازن میان رانت های کاسب تحریم و طرفداران توافق با غرب ادامه خواهد داد، تا روزی که آمریکاییها دست فرمان جدیدی در خصوص ایران اتخاذ کنند.

یک نکته بسیار ظریف اینجا هست.

دروغی که هم در نامه ترامپ آمده بود و هم توسط تندروهای اسرائیلی تکرار می شود و هم توسط سوپرانقلابی های ایرانی تکرار می شود و هم توسط اصلاح طلبان و غربگرایان ایران تکرار می شود، این است که ایران و آمریکا دو گزینه دارند:

1- توافق

2- جنگ

لیکن در واقعیت گزینه دوم به هیچ وجه مطرح نیست. نه آمریکا و ترامپ و حتی اسرائیل به دنبال جنگ با ایران هستند و نه حتی اگر به دنبال آن بودند توان جنگ با ایران را دارند.

لذا موضع رهبری دروغ این گزینه دوم را آشکار خواهد کرد و از این نظر می توان گفت بلوف طرف مقابل را آشکار می کند.

بنابراین وضعیت فعلی مورد رضایت تندروهای دو طرف خواهد بود!

1- رانت های کاسب تحریم و سوپر انقلابی ها از فردا در فضای مجازی و رسانه ای ساز و دهل دست خواهند گرفت که «دیدید محل سگ هم به آمریکا و ترامپ نگذاشتیم و جنگ هم نشد؟!»

2- تندروهای اسرائیلی و نتانیاهو هم از فردا در رسانه های صهیونیستی بوق و کرنا به دست خواهند گرفت که «دیدید نگذاشتیم تحریم های ایران لغو شود و تحریم ها را بیشتر هم کردیم؟!»

اما واقعیت این است که دو گزینه پیش رو نه توافق و جنگ، بلکه توافق و عدم توافق است.

یعنی اتفاقا تهدید به جنگ با فشار لابی صهیونیستی و با شناخت دقیقی که از اقتصاد سیاسی معتاد به تحریم در ایران داشته اند در دهان ترامپ گذاشته شده تا امکان هرگونه توافق میان ایران و آمریکا را ببندد.

ترامپ ابتدا در مقابل این فشار صهیونیست ها مقاومت می کرد و در اظهاراتش صحبتی از حمله نظامی به ایران نمی کرد و بیشتر از مذاکره و توافق به شرط صرفنظر کردن ایران از بمب هسته ای صحبت می کرد.

لیکن به هر ترتیب در نامه اخیر خود در دام صهیونیست ها افتاده و موضعی گرفت که واکنش قابل پیش بینی رهبری را در پی داشت.

عدم توافق میان ایران و آمریکا یعنی تداوم وضع موجود و رونق بازار رانت های کاسب تحریم از یکسو، و تداوم رانت های شرکت های نظامی و تسلیحاتی اسرائیلی از سوی دیگر.

یعنی فعلا به نظر می رسد این دو رانت در دو طرف به ظاهر متخاصم به توافق رسیده اند. و توافق این دو موجب پیشگیری از توافق ایران و آمریکا شده است.

و البته ریشه اصلی این مشکل آنجاست که سیاست خارجی ایران انفعالی است، در حالی که سیاست خارجی اسرائیل کاملا فعال است. یعنی ایران با سیاست انفعالی خود ابتکار عمل را در اختیار اسرائیل قرار داده، و اسرائیل هم حمایت از رانت های کاسب تحریم در ایران را در راستای منافع خود تشخیص داده است.

همین وضعیت تخاصم بدون درگیری با ایران مطلوب ترین حالت برای اسرائیل است. اتفاقا حمله به ایران به هیچ وجه مطلوب اسرائیل نیست، چون می تواند به سرعت این وضعیت را پایان داده و آمریکا و اسرائیل و ایران را وادار به مذاکره و توافق نماید.

تداوم این وضعیت به نفع رانت های کاسب تحریم است، اما به نفع ایران نیست. چون در سال های آینده موجب توقف ایران در وضعیت کنونی خواهد شد، در حالی که سایر کشورهای منطقه وارد دوران توسعه بسیار سریع خواهند شد. توسعه بسیار سریعی که نتیجه ورود آمریکا به دوران ملی گرایی نوین و قطع رانت های نولیبرال و افزایش بهره وری با استفاده از زیرساخت های هوش مصنوعی خواهد بود.

اگر این وضعیت انفعالی ادامه پیدا کند، که احتمال آن فعلا بسیار زیاد است، دولت پزشکیان در پایان دوره چهار ساله با چالش بزرگی مواجه خواهد شد و اصلاح طلبان دوباره از صحنه سیاسی حذف خواهند شد. چون دوباره دوگانه «برانداز» و «سوپرانقلابی» با قدرت فعال خواهد شد و مشارکت در انتخابات را به حداقل خواهد رساند و احتمال زیادی هست که دوره بعدی شاهد انتخاب شخصی مانند سعید جلیلی باشیم.

چنین چیزی موجب قدرت گرفتن بیش از حد سوپرانقلابی ها خواهد شد و مشخص نیست رهبری برای مهار این جریان سیاسی و رانت های متصل به آن چه تمهیداتی در نظر خواهند گرفت.

اگر پزشکیان مانند حسن روحانی و محمود احمدی نژاد سیاست تقابل با رهبری را در پیش بگیرد، پاس گل بسیار بزرگی به سوپرانقلابی ها و رانت های کاسب تحریم داده.

و اگر دست روی دست بگذارد و کاری انجام ندهد، باز هم نتیجه این وضعیت انفعال به قدرت گرفتن سوپرانقلابی ها منتهی خواهد شد.

ای کاش پزشکیان از عملکرد برق آسای ترامپ که در مدت فقط یک ماه چهره آمریکا و جهان را تغییر داده درس می گرفت و از این حالت انفعال خارج می شد. لیکن نباید فراموش کرد که ترامپ با بیشترین میزان رای و محبوبیت روی کار آمده و عملا یک رهبر کاریزماتیک و بسیار مقتدر است، در حالی که پزشکیان از ابتدا هم رئیس جمهوری کم رمق بود و با حداقل آراء انتخاب شد و به هیچ وجه اقتدار و برش ترامپ را ندارد.

نکته دیگر اینجاست که رانت های کاسب تحریم و تندروهای اسرائیلی هر دو این را فهمیده اند که تصاعد تنش میان ایران و اسرائیل به نفع آنها نیست! چون با یکسره شدن کار نه دیگر کاسبان تحریم در ایران می توانند رانت بگیرند و نه تندروهای اسرائیلی می توانند روی کار باقی بمانند. پس هر دو به این تفاهم رسیده اند که از دور برای هم واق واق و پارس کنند.

بنابراین بعید به نظر می رسد در پس موضع اخیر رهبری، برنامه ای برای افزایش فشار بر اسرائیل و وادار کردن ترامپ به تغییر موضع موجود باشد.

نکته مهم دیگر هم این که تمام صحبت هایی که در خصوص «خیزش مردمی» و «سقوط رژیم» و «تغییر نظام» و «فروپاشی حکومت» و غیره در ایران مطرح می شود همگی بی اساس و کشک و خالی بندی است. این تبلیغات تماما در راستای تقویت موضع سوپرانقلابی ها و کاسبان تحریم بوده و هیچ کابردی غیر از این ندارد.

ایران به سمت تبدیل شدن به یک پاکستان دوم در منطقه می رود.

تنها در دو حالت این مسیر ممکن است اصلاح شود:

1- ابتکار عمل یک رهبری قدرتمند در آمریکا. به نظر می رسید ترامپ به این سمت حرکت می کند. لیکن الان به نظر می رسد از مسیر درست خود با هنرمندی صهیونیست ها منحرف شده.

2- ظهور یک رهبری مقتدر و زورگو و ستمگر و ظالم و دیکتاتور و مستبد و خودکامه و خشن و ضد مردمی در ایران که با استفاده از زور عریان کشور را به مسیر توسعه باز گرداند. شخصی مانند رضاشاه یا نادرشاه یا استالین یا هیتلر یا ناپلئون بناپارت.

فعلا مورد دوم هم فراهم نیست.

اصلاح طلباناقتصاد سیاسیجنگ ایرانقیمت ارز
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید