مرد جوانی برای تفریح و سرگرمی در حدود 3 لیتر نوشابه الکلی دست ساز مصرف کرده، و به اندازه مقدار بسیار کم و ناچیزی هم شیشه (متامفتامین) مصرف می کند. سپس پشت فرمان خودروی پراید سفید رنگ خود نشسته و به قصد یکی از مراکز تفریحی اطراف شهر، حرکت می کند. برای هیجان بیشتر، گاز داده و به سرعت 170 کیلومتر در ساعت می رسد. در حالی که مشغول لایی کشیدن از بین خودروهای دیگر است، ناگهان موبایلش زنگ می زند و با دست چپ گوشی را دم گوش خود نگه داشته و با نامزدش مشغول صحبت می شود. در حالی که مشغول رانندگی و مکالمه است، ناگهان تماس دیگری دریافت کرده و به نفر اول می گوید که پشت خطی دارم، یک دقیقه صبر کن ببینم کیه؟! سپس گوشی را پایین آورده و به صفحه آن نگاه می کند و متوجه می شود کسی که پشت خط است دختر دیگری است که جدیدا به او شماره داده. اما در همین لحظه که چشمش روی گوشی است، خودروی پژو 405 جلویی از خط سرعت به خط سمت راست که این شخص در آن است تغییر مسیر داده و ناگهان دو خودرو با هم تصادف کرده و همه راکبین در جا کشته می شوند.
به نظر شما علت اصلی این تلفات جانی چه چیزی است؟ مقصر اصلی چه کسی است؟
.
.
.
احسنت! درست حدس زدید!
علت اصلی این حادثه هیچ چیزی نیست مگر کیفیت پایین خودروهای ساخت داخل.
مقصر اصلی هم دولت است که اجازه واردات خودروهای با کیفیت خارجی را نمی دهد.
یک رستوران چلوکبابی نبش یکی از خیابان های پر تردد تهران قرار گرفته. منوی رستوران شامل کباب کوبیده، گوجه کبابی، جوجه بی استخوان، جوجه با استخوان، چلوکره، و نوشابه کوکاکولا است. سبک دکوراسیون داخلی و نحوه سرویس دهی به مشتریان هم به سبک چلوکبابی های دهه 60 است. درب چلوکبابی باز و صدای همهمه ترافیک و بوق ماشین ها همراه با صدای قار قار هواکش صنعتی نصب شده بالای اجاق موجب شده تا دو نفر که پشت یک میز نشسته اند به زحمت بتوانند با هم حرف بزنند.
کار و بار این رستوران بسیار کساد است و به ندرت برای آن مشتری پیدا می شود. گهگداری هم که کسی وارد می شود از سر و وضعش پیداست جزو اقشار بسیار کم بضاعت جامعه بوده و معمولا موقع پرداخت با صندوقدار دعوایشان می شود.
به نظر شما چرا کسب و کار در این رستوران رونق ندارد؟
.
.
.
احسنت! درست حدس زدید!
به دلیل اینکه مردم پول ندارند رستوران بروند و اقتصاد کشور اوضاعش خراب است.
دقیقا کنار رستوران چلوکبابی قبلی، یک رستوران دیگر قرار دارد. منوی غذای آن بسیار متنوع و شامل انواع غذاهای هیجان انگیز ایرانی و جهانی است. فضای داخلی آن بسیار با سلیقه طراحی شده و با ذائقه زیبایی شناسی روز سازگار است. همچنین در طراحی داخلی تدابیری اتخاذ شده که صدا و هیاهوی بیرون به داخل راه پیدا نکرده و مشتریان به محض ورود به رستوران، احساس می کنند از یک فضای بسیار شلوغ به فضایی مملو از آرامش وارد شده اند. نحوه برخورد کارکنان رستوران با مشتریان بسیار حرفه ای و دوستانه است و نهایت تلاش خود را می کنند تا مشتری لحظات دلپذیری را تجربه کند.
با اینکه قیمت غذاهای این رستوران بسیار بیشتر از رستوران قبلی است، اما کار و باری بسیار پر رونق دارد و از اقصی نقاط شهر و حتی گاهی شهرستان های دیگر افرادی برای صرف غذا به این رستوران مراجعه می کنند. طوری که معمولا تا یک هفته بعد تمام میزها رزرو شده اند و مشتری های جدید باید برای هفته بعد وقت بگیرند.
صاحب رستوران هم درآمد بسیار زیادی دارد و از محل درآمد همین رستوران چندین ملک و بهترین خودروها و بهترین لباس ها و بهترین امکانات را برای خود و خانواده اش تامین نموده است.
به نظر شما چرا صاحب این رستوران اینطور ثروتمند شده؟
.
.
.
احسنت! درست حدس زدید!
چون صاحب این رستوران دزد است و جیب مردم را می زند! او با درست کردن یک دکوراسیون مسخره و چند ادا و اطوار احمقانه دیگر، غذاهای خود را چند برابر قیمت تمام شده به مردم می فروشد. به علاوه، این فرد سودجو و زالو صفت هیچ اهمیتی به مردم بیچاره و مستضعفی که پول ندارند نمی دهد.
آقا یا خانم کارمند در 22 سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده و از طریق یک آشنا موفق می شود در گزینش استخدام یک اداره قبول شود. روزی که شروع به کار کرد، کار ساده ای انجام می داد که خیلی ارتباطی به تحصیلات دانشگاهی وی هم نداشت. این کارمند 30 سال در همان اداره و در همان پست و پشت همان میز به کار خود ادامه می دهد. با وجود تغییرات و تحولات عظیمی که در حوزه تکنولوژی و فرایندهای مدیریتی و خروجی منابع انسانی در کشور و جهان رخ داده، بهره وری کاری این کارمند و اداره ای که او در آن کار می کند هیچ تحول چشمگیری نداشته.
این کارمند متوجه می شود که افزایش حقوق سالانه او کمتر از میزان رشد سالانه تورم بوده و سال به سال میزان درآمد واقعی وی کاهش پیدا کرده.
البته کسی این کارمند را مجبور به باقی ماندن در همان شغل و همان اداره و پشت همان میز نکرده. این کارمند می توانست در هر زمانی اراده کند تا از آن شغل استعفا داده و سراغ کار دیگری برود. اما از آنجا که تغییر شغل مستلزم کسب مهارت های جدید است، این کارمند ترجیح داده همان کار قبلی را دو دستی بچسبد تا برای کسب مهارت به زحمت نیافتد.
به نظر شما چه کسی مقصر کوچک شدن سفره این کارمند است؟
.
.
.
احسنت! درست حدس زدید!
دولت مقصر کوچک شدن سفره این کارمند است، چون «حداقل دستمزد» و قانون افزایش دستمزد را کمتر از تورم سالانه تعیین کرده. به علاوه، مسئولین همه دزد هستند و همه منابع را غارت می کنند و هیچ رانتی برای این کارمند بی نوا باقی نمی گذارند!
در ادبیات رانتی همیشه یک الگوی ثابت دیده می شود: