سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۸ ماه پیش

ارتقای فناوری، افزایش بهره وری، و دغدغه «معیشت مردم»!

اقتصاد دانی به اسم گرگوری وُیرُل در کتابی با عنوان «The Technological Unemployment and Structural Unemployment Debates» می گوید که به احتمال زیاد پدیده بیکار شدن کارگران به دلیل پیشرفت تکنولوژی از زمان اختراع چرخ وجود داشته است.

به نظر می رسد ارسطو اولین اندیشمندی بود که پدیده بیکاری کارگران بر اثر پیشرفت تکنولوژی را مطرح کرد. ارسطو در کتاب اول از مجموعه «سیاست» خود پیش بینی نمود که اگر ماشین ها به اندازه کافی پیشرفته شوند، دیگر نیازی به کار انسان ها وجود نخواهد داشت.

در قرن پانزدهم میلادی، به دلیل شیوع بیکاری گسترده در قاره اروپا، حاکمان و دولت های اروپایی توسعه و استفاده از فناوری های نو را ممنوع کرده بودند و حتی گاهی اوقات افرادی را که سعی می کردند ماشین ها یا فناوری های جدیدی را تبلیغ کرده یا به فروش برسانند را اعدام می کردند.

در قرن هجدهم میلادی، موارد متعددی در تاریخ ثبت شده است که کارگران به کارگاه ها هجوم برده و ماشین ها را که رقیب کار خود می دانستند شکسته و نابود کرده اند. اینها معمولا کارگرانی بودند که مشغول به کار بودند، اما از ترس اینکه ماشین و فناوری جدید موجب بیکار شدن آنها شود اقدام به شکستن و تخریب ماشین ها می کردند.

بنابراین، دغدغه «معیشت مردم» همواره در جهان غرب یکی از موانع بازدارنده بسیار جدی بر سر راه پیشرفت فناوری بود.

تا اینکه بالاخره این مانع تا حدود زیادی برداشته شد و انقلاب صنعتی در جوامع اروپایی آغاز شد.



تحول و پیشرفت فناوری به طور کلی در راستای افزایش بهره وری معنا پیدا می کند. به این معنا که اگر مثلا در یک کارخانه با یک فناوری تمام اتوماتیک و بسیار پیشرفته بتوان یک خروجی تولید را با صرف A تومان بدست آورد، و در کارخانه دیگری با استفاده از کار دستی کارگران بتوان همان خروجی را با صرف B تومان بدست آورد، در اینصورت فناوری کارخانه اول تنها در صورتی توجیه اقتصادی پیدا می کند که مقدار A از B کوچکتر باشد.

پس همیشه با استقرار فناوری جدید، بهره وری تولید بالا می رود. این مطلب منحصر به تولید نیست و در عرصه تجارت و چرخه فروش هم صادق است.

به عنوان مثال، زمانی در کشور ما تعداد بسیار زیادی مغازه «موبایل فروشی» وجود داشت. به اینصورت که فروشندگان با اجاره کردن یک مغازه، کالای خود را که انواع گوشی های موبایل بود به مشتریان و مصرف کنندگان عرضه می کردند. به این ترتیب قیمت گوشی موبایلی که در اختیار مصرف کننده قرار می گرفت متشکل از سه قسمت بود: اول هزینه اولیه واردات یا تولید گوشی موبایل، دوم هزینه اجاره مغازه، و سوم سود فروشنده.

لیکن امروز با گسترش فروشگاه های اینترنتی هزینه سربار اجاره مغازه از این چرخه حذف شده است. لذا فروشندگان اینترنتی می توانند یا این بخش از قیمت را به سود خود اضافه نمایند، یا در صورت نیاز آن را از قیمت کل کسر کرده و جنس خود را با قیمت پایین تری به دست مصرف کننده برسانند.

مضافا اینکه خرید اینترنتی دردسرهای مراجعه حضوری خریدار به مغازه را هم نداشته و در عین حال امکان دسترسی به تنوع بیشتر و انتخاب فروشندگان در سراسر کشور را هم فراهم می کند که قطعا بهتر از محدود ماندن به مغازه های یک یا دو پاساژ یا مرکز موبایل فروشی سنتی است.

بنابراین کاملا طبیعی است که شاهد تعطیل شدن تعداد زیادی از مغازه های موبایل فروشی هستیم که به دلیل افت فروش و ناتوانی از پرداخت اجاره مغازه و کاهش سود و نتیجتا «کوچک شدن سفره» و «به مخاطره افتادن معیشت» ناچارند واقعیت جدید را پذیرفته و کسب و کار قبلی را تعطیل کرده و به دنبال شغل آبرومندی بگردند.

و البته این عزیزان موبایل فروش دو دسته هستند. یک دسته آنهایی که از بهره هوشی بالاتری برخوردار بوده و متوجه تغییرات محیطی هستند و آن را به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر و در مجموع مثبت پذیرفته و خود را با محیط جدید سازگار می کنند.

و دسته دوم آنهایی که بهره هوشی پایینتری داشته و یا خود را فریب می دهند و یا فریب شعارهای صد من یک غاز رندهای سیاسی را می خورند و تصور می کنند کسادی کسب و کار آنها به دلیل «وضع خراب اقتصادی» و بدبخت و بیچاره شدن مردم است باعث می شود کسی نتواند گوشی موبایل بخرد!!



ظهور فناوری های جدید با بهره وری بالاتر موجب کاهش ارزش یا بی ارزش شدن فناوری های قبلی با بهره وری پایینتر می شود. این قانون منحصر به قیمت ماشین آلات و ابزارها نیست. بلکه شامل انسان ها و کارگران و کنشگران اقتصادی هم می شود.

فردی که هنوز با ساز و کارهای نسل پیشین کار می کند، کاملا طبیعی است که ارزش کارش کمتر از زمانی است که نسل جدید فناوری هنوز پیدا نشده بود.

کسی که در دوران ظهور Generative AI هنوز استفاده از موتورهای جستجوی اینترنتی را هم هضم نکرده و برای رفع یک مشکل ساده فنی، گوشی موبایل یا تبلت یا لپتاپ خود را به مغازه ای با فاصله زیاد از منزل خود می برد، یا برای پیدا کردن دستور پخت فلان غذا با فلان فامیل یا آشنا تماس می گیرد و یک ساعت مکالمه کرده و وقت خود و آن شخص را می گیرد، یا برای پیدا کردن مسیر فلان مقصد مورد نظر از چند نفر سوال می کند و دست آخر هم در ترافیک گیر می کند، یا برای ترجمه یک مقاله یا کتاب ساعت ها یا روزها و هفته ها و ماه ها وقت گذاشته یا آن را به یک نفر مترجم می دهد تا در عوض ترجمه مزد بگیرد، طبیعی است که نمی تواند در بازار کسب و کار امروز موفقیتی حاصل کند و به سرعت و با بی رحمی از بازار اخراج خواهد شد.

همینطور کسی که تصور می کند با تکیه به مهارت های نسل قبلی فناوری، از قبیل تسلط بر زبان های برنامه نویسی مانند PHP و Python و #C و Java و غیره می تواند امرار معاش نماید، طبیعی است که باید بسیار قناعت پیشه کرده و از هزینه های زندگی بکاهد! چون اینها دیگر مانند گذشته مهارت های خاص محسوب نمی شوند و انواع سرویس های هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی قادر به تولید و خوانش و تجزیه و تحلیل و بهبود و توسعه و نگهداری این کدها هستند، با کیفیتی به مراتب بهتر از چیزی که یک برنامه نویس حرفه ای ارائه می کند.

جالب اینجاست که معمولا و علی الخصوص نسل های جدید، خر و خرما را با هم می خواهند! یعنی از یک سو نگاه توسعه طلب داشته و از پیشرفت فناوری حمایت بی قید و شرط می کنند. اما از سوی دیگر وقتی همان توسعه موجب بی ارزش شدن مهارت های کنونی آنان می شود، قادر نیستند مهارت های خود را بروز نمایند و در عوض انگشت اتهام به سوی «بانیان وضع موجود» دراز می کنند!



سیاست های اقتصادی در ایران هزاران ایراد و اشکال دارد. اما صرفا به این دلیل که می دانیم این سیاست ها و وضعیت ناشی از آنها مشکل دارد، دلیل نمی شود هر انتقاد پرت و پلایی را بپذیریم!

مشکل اصلی در سیاست های اقتصادی ایران، پدیده رانت پاشی و سیاست های ضد توسعه ای است که به اسم «عدالت اجتماعی» و «حمایت از معیشت مردم» اجرا می شوند. راه حل این مشکل هم کاهش میزان رانت پاشی و اصلاح محل استفاده از رانت ها است به گونه ای که موجب افزایش بهره وری شود. نه افزایش رانت پاشی یا توزیع برابر رانت میان همه مردم!

لذا انتقاد از وضعیت اقتصادی کنونی تا جایی که در راستای افزایش بهره وری و توسعه زیرساخت ها باشد کاملا منطقی و پذیرفته است. لیکن هر جا شنیدیم کسی از «کوچک شدن سفره مردم» یا «دغدغه معیشت مردم» یا «عدالت اجتماعی» صحبت کرد، لااقل اینقدر هوش و حواس داشته باشیم که بفهمیم همه این صحبت ها در راستای تداوم سیاست های رانت پاشی و ضد توسعه ای است که مسبب اصلی وضع موجودند.

انتقاد واقعی نمی تواند در راستای تداوم یا بدتر شدن وضع موجود باشد. اما حرف یامفت و شعار معمولا چنین خاصیتی دارد.



بهره وریرانتمعیشتتوسعه
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید