ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

الحاق رسمی شرق اوکراین به خاک روسیه و پیامدهای آن

روز گذشته طی مراسمی، ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری فدراتیو روسیه فرمان الحاق مناقع لوهانسک، دونتسک، خِرسون و زاپاروژیا را امضا نمود.

اولین معنای این تحول این است که اگر تا دیروز روسیه در بخشهایی از خاک اوکراین و جمهوری های دونتسک و لوهانسک با ارتش اوکراین درگیر بود، از این به بعد درگیری در زمینهایی که رسما بخشی از خاک روسیه محسوب می شوند خواهد بود. تا همینجا مشخص می شود که سطح و جدیت درگیری به شدت افزایش یافته و روسیه می تواند بطور رسمی علیه رژیم اوکراین اعلام جنگ نماید. یعنی «عملیات ویژه نظامی» روسیه در اوکراین به «جنگ روسیه و اوکراین» تبدیل می شود.

بعلاوه، پوتین و دیگر مقامات روسیه رسما اعلام کرده اند که حمایت غرب از اوکراین به این معنی است که روسیه به تنهایی با اوکراین نمی جنگد. بلکه در واقع جنگ میان روسیه و ائتلاف کشورهای غربی است. این تفسیر اهمیت بسیار زیادی دارد که در ادامه مجددا به آن خواهیم پرداخت.

نکته پر اهمیت بعدی مساله استفاده از سلاح های هسته ای است.

پوتین در هر دو سخنرانی اخیر خود اعلام کرد که روسیه برای دفاع از خاک خود از تمامی ابزارهای خود استفاده خواهد کرد. با تاکید بر اینکه «من بلوف نمی زنم». کاملا واضح است که «تمامی ابزارها» در اشاره به زرادخانه تسلیحات هسته ای روسیه بوده و منظور پوتین این است که در صورت درگیر شدن ناتو در جنگ، روسیه از سلاح های هسته ای خود استفاده خواهد کرد.

مقامات و رسانه های غربی بصورت یکپارچه، این اظهارات پوتین را اینطور معنا کرده اند که روسیه قصد دارد «در اوکراین از سلاح های هسته ای تاکتیکی استفاده کند».

مشکل اینجاست که پوتین به هیچ وجه چنین چیزی اظهار نکرد!

اولا، هیچ کجای اظهارات پوتین کوچکترین اشاره ای به سلاح های هسته ای «تاکتیکی» نشده بود. برعکس، وقتی رئیس جمهور روسیه می گوید «تمامی ابزارها» این تمامی ابزارها قطعا شامل سلاح های هسته ای استراتژیک هم می شود. بنابراین احمقانه است اگر تصور کنیم روسیه در برابر تهدید ناتو خود را به استفاده از کلاهک های 5 یا 10 کیلوتنی محدود خواهد کرد. روسیه صاحب بزرگترین زرادخانه هسته ای در جهان بوده و مجموع کلاهک ها و موشک های هسته ای روسیه از مجموع موشک ها و تسلیحات هسته ای کل کشورهای دیگر جهان (منجمله آمریکا) بیشتر است.

ثانیا، پوتین هرگز نگفت پاسخ هسته ای روسیه محدود به جغرافیای اوکراین خواهد بود. برعکس، وقتی بلافاصله بعد از این ادعا که طرف درگیری روسیه تنها اوکراین نبوده و در واقع روسیه با کل ائتلاف کشورهای غربی درگیر شده است، به توان هسته ای روسیه اشاره می شود، معنایش این است که همان کشورهای غربی می توانند هدف تسلیحات هسته ای روسیه باشند. این دقیقا مطلبی است که مِدوِدِف، رئیس جمهور سابق و عضو فعلی شورای امنیت ملی روسیه، به شکل صریح تری به آن اشاره کرده بود که اگر کشورهای غربی بیش از حد به روسیه فشار بیاورند به زودی همه چیز در اطراف آنها خواهد سوخت!

چیزی که این تفسیر مقامات و رسانه های غربی را بیشتر بی اعتبار می کند، این واقعیت است که در دکترین بازدارندگی هسته ای روسیه که بطور رسمی و علنی منتشر شده، هیچ کجا اشاره ای به استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی نشده. بلکه دکترین هسته ای روسیه تنها اجازه استفاده از سلاح های هسته ای را در دو حالت می دهد:

1- در صورتی که دشمن علیه روسیه از سلاح های هسته ای استفاده نماید (چه سلاح هسته ای تاکتیکی و چه استراتژیک)

2- در صورتی که موجودیت دولت روسیه به خطر بیافتد.

از طرف دیگر، اتفاقا دکترین بازدارندگی هسته ای آمریکا اجازه استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی را در جنگ متعارف و غیر هسته ای می دهد. یعنی اینجا آمریکاییها سیاست رسمی و قوانین روسیه را نادیده گرفته و فرض می کنند اقدامات روسیه در راستای سیاست ها و قوانین آمریکا خواهد بود!!

https://consortiumnews.com/2022/09/30/scott-ritter-the-onus-is-on-biden-putin/

بنابراین، می توان اینطور برداشت کرد که مقامات و رسانه های غربی با تقلیل دادن و عامدانه غلط تفسیر کردن تهدید پوتین، تلاش می کنند افکار عمومی در جوامع غربی را به سمت همراهی با سیاست تداوم تقابل با روسیه هدایت نموده و از پدیدار شدن جو رعب و وحشت و نتیجتا عدم تمایل به تقابل و جنگ در جوامع غربی جلوگیری نمایند.

طردا للباب این مطلب دقیقا مشابه همان کاری است که رسانه های معاند این روزها برای فریب افکار عمومی ایرانیان و تشویق مردم به درگیر شدن با نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی می کنند. یعنی وانمود می کنند نظام در آستانه سقوط است و توان سرکوب شورش را ندارد تا از این طریق افراد ساده لوح را گوشت دم توپ جریان براندازی کنند. قدرت رسانه اینجاست که گوسفند و بره و میش را به جنگ با شیر و ببر و خرس می فرستند!

اینطرف دایم به گوش مخاطبانشان می خوانند «رژیم در حال سقوط است، رهبر رژیم مرده، مقامات رژیم چمدانها را بسته اند، چند وزیر با هواپیما فرار کردند...» و آنطرف هم دایم به گوش مخاطبان غربی می خوانند «روسیه ضعیف شده، ارتش روسیه ده ها هزار تلفات داده، تسلیحات روسیه ته کشیده، پوتین مریض شده و در حال مرگ است، رژیم پوتین در حال سقوط است...» و از این قبیل اباطیل و اراجیف که لااقل ما ایرانیان 44 سال است مشابهش را شنیده ایم!

به قول یک صاحب ذوقی، این رژیم هر شب سقوط می کند، ولی براندازان فراموش میکنند بازی را Save کنند، به همین دلیل فردا صبح دوباره بر می گردد از اول!




اکنون با توجه به این مطلب، سوال بعدی این است که عواقب این افزایش سطح تنش میان روسیه و غرب چه خواهد بود؟

الحاق مناطق شرقی اوکراین به خاک روسیه همزمان با فرمان بسیج جزئی و افزایش استعداد و نفرات نظامی ارتش روسیه بوده است. مشخص است که روسیه سیاستی چند مرحله ای را تعریف کرده:

1- مرحله اول، الحاق شرق اوکراین به خاک روسیه و افزایش استعداد نظامی و افزایش سطح تهدیدات جهت ایجاد بازدارندگی در برابر غرب.

2- روسیه امیدوار است با جدی تر شدن تهدیدات و افزایش سطح آمادگی نظامی خود، غرب و اوکراین را به میز مذاکره باز گردانده و وادار به پذیرش مطالبات خود نماید. پوتین در سخنرانی اخیر خود هم از اوکراین خواست تا به میز مذاکره باز گردند.

3- در صورت باز نگشتن اوکراین و غرب به میز مذاکره، ارتش روسیه وارد عملیات اشغال کامل اوکراین و تغییر رژیم در کیف خواهد شد. یعنی بمباران استراتژیک کلیه زیرساخت های حیاتی اوکراین، منهدم کردن مراکز فرماندهی و کنترل از جمله ساختمان های دولتی و محل استقرار زلنسکی و دیگر سران دولتی اوکراین، پیشروی واحدهای زمینی در تمامی محورها با استفاده از دکترین رزمی ارتش روسیه با استفاده از برتری توپخانه، استفاده گسترده و وسیع از واحدهای زرهی، و پشتیبانی هوایی. یعنی چیزی مشابه عملیات اشغال عراق توسط آمریکا در زمان صدام حسین. پیش بینی می شود این عملیات طی مدت 3 تا 6 هفته از زمان آغاز به اشغال کامل خاک اوکراین بیانجامد.

4- روسیه امیدوار است پس از تغییر رژیم در کیف بتواند غرب را وادار به پذیرش وضعیت دیتانت Detente گردانده و به درگیری نظامی پایان بخشد.

5- در صورت اصرار غرب بر درگیری مستقیم با روسیه، مرحله آخر ورود روسیه به جنگ با ناتو خواهد بود.



مرحله پنجم دقیقا همان سناریویی است که مقامات و رسانه های غربی تلاش می کنند در افکار عمومی مطرح نشود. به همین دلیل وانمود می کنند روسیه قصد دارد «در اوکراین» از سلاح هسته ای استفاده کند. یعنی بطور پیش فرض تصور می کنند در صورت ورود مستقیم ناتو به جنگ اوکراین، جبهه جنگ همچنان محدود به خاک اوکراین باقی خواهد ماند.

اما در واقعیت، روسیه گزینه های متعددی در پیش روی خود خواهد داشت.

رسانه های غربی تبلیغات وسیعی علیه فرمان بسیج جزئی در روسیه براه انداخته اند و ادعا می کنند سربازانی که از این طریق به خدمت زیر پرچم روسیه فراخوانده می شوند انگیزه ای برای جنگیدن ندارند. لذا مدعیند ورود ناتو به درگیری با روسیه موجب فرو ریزی سریع خطوط نظامی روسیه شده و پیروزی سریعی برای غرب رقم خواهد زد.

اما باید پرسید مگر خود ناتو چه تعداد نیروی با انگیزه در اختیار دارد؟!

یکی از دغدغه های بزرگی که بارهای توسط امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، مطرح شده این است که هیچکدام از کشورهای اروپایی توان دفاعی قابل توجهی ندارند. یعنی به استثناء فرانسه، سایر کشورهای اروپایی ارتش های بسیار کوچک، ضعیف، بی انگیزه، و فاقد هر گونه آمادگی جهت ورود به یک جنگ تمام عیار را دارند.

اگر ادعا می شود سربازان وظیفه ای که در روسیه بسیج می شوند برای جنگیدن انگیزه ای ندارند، این سوال مطرح می شود که در اروپایی که مدتهاست کسری جمعیتش را از مهاجرین تامین کرده و بزرگترین عید و جشن سالانه اش را رژه همجنسبازان و امارده و اجانده تشکیل می دهند، آیا اصلا می شود به چیزی به اسم بسیج نیروها فکر کرد؟!!

کل پیمان نظامی ناتو بجز آمریکا هیچ عضو موثر دیگری ندارد. قدرت ارتش آمریکا هم به دلیل سلحشوری سربازان و نیروهایش نیست، بلکه متکی به تسلیحات و بودجه نظامی 800 میلیارد دلاری آن است. البته اگر با انصاف نگاه کنیم، یک ارتش با انگیزه دیگر در پیمان ناتو هست: ارتش ترکیه. لیکن در حال حاضر شکاف بسیار چشمگیر و پررنگی میان ترکیه و سایر اعضای ناتو مشاهده می شود. از مخالفت ترکیه با عضویت سوئد و فنلاند به پیمان ناتو گرفته تا افزایش تنش نظامی میان ترکیه و یونان که هر دو عضو ناتو هستند، بخصوص که در این فقره هم آمریکا از یونان حمایت می کند و نه ترکیه.

بنابراین ورود مستقیم ناتو به درگیری با روسیه به این کشکی ها هم نیست!

روسیه می تواند بلافاصله پس از ورود ناتو به تصاعد تنش و درگیری مستقیم، جبهه های جدیدی باز کرده و به سرعت در خاک اروپا پیشروی نمیاد. اشغال کشورهای کم جمعیت و کوچکی مانند سوئد و فنلاند، یا بازپس گیری قلمروهای از دست رفته مانند لیتونی و استونی در منطقه اسکاندیناوی می تواند در یک چشم بهم زدن اتفاق بیافتد. ارتش یک و نیم میلیون نفری روسیه تنها 200 هزار نفر از نیروهای خود را در جبهه اوکراین به کار گرفته و برای افزایش نیروهای مستقر در اوکراین متوسل به بسیج 300 هزار نفر از نیروهای ذخیره شد. پس یک میلیون و سیصد هزار نفر دیگر از نظامیان روسیه کجا هستند؟ اینها نیروهایی هستند که دقیقا برای چنین سناریوهایی تخصیص یافته و در مناطق درگیری های احتمالی مستقر و آماده اند. بعلاوه، توان بسیج عمومی نیروهای ذخیره روسیه 25 میلیون نفر است که یک پنجم آن برای اشغال کامل خاک اروپا کافیست.

همچنین، در صورت درگیری مستقیم میان روسیه و آمریکا، روسیه می تواند ماهواره های نظامی آمریکا را در فضا منهدم کرده و بخش قابل توجهی از توان عملیاتی نیروهای آمریکایی را فلج نماید.

همچنین روسیه می تواند از استعداد سایر همپیمانان نظامی خود مانند بلاروس و قزاقستان استفاده کرده و از غرب وارد خاک لهستان شده و حتی تا عمق خاک آلمان پیشروی نماید.

در این مرحله، دکترین نظامی آمریکا اجازه استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی را می دهد و می توان انتظار داشت واکنش آمریکا ممکن است تصاعد تنش به استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی باشد.

طبیعتا در اینصورت پاسخ روسیه هم هسته ای خواهد بود، اما نه بصورت تاکتیکی، بلکه روسیه از سلاح هسته ای استراتژیک استفاده خواهد کرد.

با توجه به اینکه شعاع انفجار و تخریب سلاح های هسته ای تاکتیکی مورد استفاده آمریکا بسیار محدود است، لذا بعید است روسیه در این مرحله تصمیم به حمله مستقیم به خاک آمریکا را بگیرد. به احتمال بسیار زیاد، روسیه یکی از متحدین آمریکا را با استفاده از کلاهک های هیدروژنی نابود خواهد کرد. چنین هدفی می تواند انگلستان یا فرانسه باشد. اما با توجه به اینکه هر دو کشور انگلستان و فرانسه خود مسلح به موشک های هسته ای هستند، بیشتر احتمال می رود هدف روسیه متحدان غیر هسته ای آمریکا باشند. مثلا آلمان یا کانادا یا استرالیا.

پس از این مرحله تنها دو حالت وجود دارد. یا آمریکا به آتش بس با روسیه تن خواهد داد و آرایش امنیتی مورد نظر روسیه در اروپا برقرار خواهد شد. یا در غیر اینصورت آمریکا تصمیم خواهد گرفت علیه روسیه از سلاح های هسته ای استراتژیک استفاده نماید که طبیعتا پاسخ روسیه ورود به جنگ تمام عیار هسته ای و نابودی کامل آمریکا خواهد بود.

با توجه به برتری فنی روسیه در برابر آمریکا، هم از نظر کمیت و کیفیت موشک های هسته ای (از جمله موشک های فراصوت با 20 برابر سرعت صوت) و هم از نظر توان پدافندی و قابلیت انهدام موشک های بالستیک، خیلی بعید است آمریکا گزینه دوم را انتخاب نماید. بسیاری از تحلیلگران نظامی آمریکایی معتقدند گرفتار شدن آمریکا در باتلاق جنگ های خاورمیانه موجب عقب افتادن آمریکا در حوزه رقابت تسلیحاتی با روسیه شده و در حال حاضر روسیه قادر است در جنگ هسته ای با آمریکا به پیروزی برسد.



اگر این سناریو را رو به عقب بررسی کنیم، متوجه می شویم اعتماد به نفس روسیه در تقابل مستقیم با غرب از کجا حاصل می شود.

از سوی دیگر چرا آمریکا و غرب همچنان بر این درگیری اصرار می ورزند؟

1- آمریکا امیدوار است بدون ورود مستقیم ناتو به جنگ اوکراین و تنها از طریق فراهم کردن تسلیحات، اطلاعات نظامی، و آموزش نیروهای اوکراینی بتوانند روسیه را به زانو در آورد.

2- آمریکاییها امیدوارند در صورت ورود مستقیم ناتو به جنگ با روسیه، بدون استفاده از سلاح های هسته ای موفق شوند روسیه را به عقب برانند.

3- از همه مهمتر، آمریکاییها ترجیح می دهند در صورت پیروزی روسیه در جنگ، اروپا بطور کامل ویران شده و یک زمین سوخته به روسیه تحویل داده شود.

بنابراین تمامی داستان هایی که درباره استفاده از سلاح های هسته ای گفته می شود از اساس بی پایه بوده و آمریکا هرگز وارد جنگی که در انتهایش نابودی خودش باشد نخواهد شد.

بزرگترین نگرانی آمریکا این است که در فرایند تغییر و تحول و انتقال مرکزیت قدرت در سطح جهانی از غرب به شرق، مبادا اروپا به دامن روسیه غلتیده و ائتلاف اروپا و روسیه به رقیبی بسیار قدرتمند در برابر آمریکا بدل گردد. لذا تا جای ممکن تلاش خواهند کرد روسیه را محاصره، تضعیف، و محدود نمایند. اما اگر زورشان به روسیه نرسد، اروپا باید نابود شود. در چنین شرایطی آمریکاییها بسیار خوشحال می شوند اگر روسیه کشور آلمان را با سلاح هسته ای نابود کند! اگر روسیه تصمیم بگیرد در آن مرحله، به جای آلمان، کشور کانادا یا استرالیا را نابود کند، می توان انتظار داشت آمریکاییها در پاسخ به اقدام روسیه، خودشان آلمان را با کلاهک هیدروژنی نابود کرده و ادعا نمایند این کار برای جلوگیری از پیشروی روس ها لازم بود!! طبیعتا روسیه به چنین حمله ای توسط آمریکا علیه یکی از متحدین آمریکا، پاسخ نخواهد داد و جنگ پایان خواهد یافت.

دقیقا به همین دلیل بود که پوتین در سخنرانی اخیر خود، رهبران اروپا را پیروان مازوخیست آمریکا نامیده وگفت:

آمریکا با متحدین مازوخیست خود هم مانند دشمنان خود رفتار می کند.

اقدام خرابکارانه اخیر آمریکا در سوراخ کردن خطوط لوله انتقال گاز نُورد استریم 1 و 2 دقیقا در همین راستا بود. چون آمریکاییها پیش بینی می کردند با افزایش فشار بر اروپا، به تدریج جو سیاسی در اروپا تغییر کرده و احتمال تقویت تمایلات به چرخش اروپا به سمت روسیه افزایش خواهد یافت. لذا باید خطوط لوله های انتقال گاز از روسیه به اروپا از بین می رفت تا امکان چنین چرخشی از اساس وجود نداشته باشد. همانطور که آمریکا تا آخرین قطره خون اوکراینی ها با روسیه جنگید، اینجا هم آمریکا تا آخرین قطره خون اروپاییها با روسیه خواهد جنگید!

بار دیگر به یاد گفته معروف هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا، می افتیم که گفت: دشمنی با آمریکا خطرناک است. اما دوستی با آمریکا کشنده است!

https://www.rt.com/russia/563842-putin-us-enemies-masochist-allies/

روسیه پس از فروپاشی شوروی به مرتبه یک کشور جهان سوم تنزل یافت و حالا در تلاش برای صعود مجدد به مرتبه ابرقدرتی جهانی است. همانطور که بار قبلی این اتفاق از طریق پیروزی نظامی در برابر بزرگترین قدرت نظامی اروپایی آن زمان (یعنی آلمان) در جنگ جهانی دوم برای روسیه رخ داد، این بار هم صعود مجدد روسیه از مسیر جنگ تمام عیار نظامی امکانپذیر است. رهبران روسیه این مطلب را به خوبی می دانند، هر چند از نظر سیاسی بیان علنی این مطلب امکانپذیر نبوده و مقامات کرملین با پیگیری یک استراتژی حساب شده و مرحله به مرحله، ملت روسیه را از این مرحله حساس تاریخی عبور می دهند.

جنگ روسیه و اکراینجنگ هسته ایافول غربانتقال قدرت به شرقبحران نولیبرالیسم
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید