پس از انتشار خبر تحقیر ناوهای عظیم الجثه آمریکایی توسط تعداد کمی از قایق های تندرو نیروی دریایی سپاه، چهره های سیاسی وابسته به اردوگاه تسلیم طلبان غربگرا مدتی در شوک و بهت بودند و حرفی نمی زدند.
اما اخیرا توئیتی توسط استاد مسلّم علوم سیاسی تسلیم طلبانه و غربگرایانه، جناب آقای دکتر صادق زیباکلام منتشر شد.
قسمت اول که به زبان طعنه حکایت از میزان شوک و بهت ایشان از شنیدن این خبر است. اولا، خود آمریکاییها خوب می دانستند که ناو اینترپرایز با پنج هزار تفنگدار مخنث و ریدک و صورت تراشیده آنچنان هدف آسانی برای موشکها و اژدرهای همان قایق و صدها موشک بالستیک و کروز ساحل به دریا و پهبادهای رادارگریز و موشک انداز و انتحاری سپاه است که به همین دلیل جرات دست زدن به هیچ اقدام قاطعی را نداشتند. ثانیا، اگر منظور حضرت استاد این است که خبر کلا خالی بنده بوده و آمریکاییها همانطور که خودشان ادعا می کنند اساسا قصد هیچ مداخله ای نداشتند و فقط برای نظارت، ناوهای به آن بزرگی را به منطقه گسیل کرده بودند، باید به عقل فرماندهان نظامی آمریکایی شک کنیم که با وجود برخورداری از ده ها پهباد و هلیکوپتر و هواپیمای جاسوسی و انواع و اقسام تجهیزات پیشرفته ماهواره ای و فضایی و غیره، به سبک قرن هجدهم میلادی تصمیم گرفته اند یک ناو با پنج هزار پرسنل را به موقعیت اعزام نمایند تا صحنه را تماشا کنند! و گویا یک ناو و دو ناو هم برای تماشا کردن کافی نبوده، لذا پس از مدتی چندین ناوچه و هلیکوپتر نظامی دیگر هم بعنوان نیروی کمکی اعزام می کنند تا با قوت و قدرت و توان بیشتری صحنه را تماشا کنند! و انصافا اگر یکبار مطلبی درست و صادقانه از زبان مقامات آمریکایی بیان شده باشد همین مورد بوده که اعتراف کردند ناوهایشان کلا برای تماشا کردنند و انتظار درگیری و جنگیدن از این ناوها داشتن بسیار بیجا و نابخردانه است.
اما بهترین قسمت صحبت استاد دکتر صادق خان زیباکلام آن بخش دوم است که فرموده اند گیریم که واقعا آمریکاییها که قصد دزدیدن نفت ایران را داشتند شکست خوردند. خب چنین چیزی چه اهمیتی دارد؟! به قول خود دکتر: «سئوالم این است که این پیروزی افتخار آفرین چه کمکی به ایجاد اشتغال،مهار تورم،پایین امدن قیمت دلار،ارزان شدن گوشت،نان و آب میکند؟»
باز گردیم به توئیتی که مدتی پیش همین جناب صادق خان در واکنش به پیروزی تکواندوکار وطن فروش سابقا ایرانی در مسابقات المپیک منتشر فرموده بودند:
ما باور می کنیم که علت خوشحالی دکتر زیباکلام و دخترشان از مشاهده شکست تکواندوکار ایرانی و پیروزی تکواندوکار بی وطن، به دلیل اهمیتی بوده که برای شخصیت و حریت یک زن در جامعه مردسالار ایران قائل بوده اند! اما همان سوال خودشان را از خودشان می پرسیم: «سئوالم این است که این پیروزی افتخار آفرین چه کمکی به ایجاد اشتغال،مهار تورم،پایین امدن قیمت دلار،ارزان شدن گوشت،نان و آب میکند؟»
فرض کنیم روزی دختر آقای دکتر زیباکلام، خانم سارا زیباکلام که در روزگار نوجوانی اش مسئول بسیج خواهران دانشگاهش (دهه هشتاد) بوده در خیابان توسط گروهی از اراذل و اوباش شهر تهران ربوده شده و این اراذل قصد تجاوز جنسی به دختر آقای دکتر را داشته باشند.
در این میان نیروی انتظامی سر بزنگاه از راه رسیده و جلوی بی عصمت شدن دختر آقای زیباکلام را می گیرد. اما وقتی خبر این موضوع به آقای دکتر می رسد اینطور پاسخ می دهند که: «سئوالم این است که این پیروزی افتخار آفرین (نجات سارا زیباکلام از دست متعرضین) چه کمکی به ایجاد اشتغال،مهار تورم،پایین امدن قیمت دلار،ارزان شدن گوشت،نان و آب میکند؟»
و آنجاست که پرسنل نیروی انتظامی باید خیلی دقت کنند که قاطعیت و اعمال اقتدار و قانون همیشه هم چیز خوبی نیست. گاهی مواقع بهتر است سعی کنند خلوت متجاوز و قربانی را برهم نزنند!
مانند ملا نصرالدین که روزی سوار بر خرش مشغول رفتن بود و ناگهان یکی از اشرار محل راهش را سد کرده و کاسه ای شراب به دست ملا داده و می گوید: یا این کاسه شراب را سر می کشی یا سر از تنت جدا می کنم. ملا هم رو به آسمان کرده و می گوید: خدایا شاهد باش که من بالاجبار و علیرغم میل باطنی این شراب را می نوشم. اما در همان لحظه که کاسه را بر لب می نهد تا جرعه اول را پایین بدهد، ناگهان خرش جفتکی انداخته و کاسه شراب را شکسته و محتویاتش هم به زمین می ریزد. اینجاست که ملا با عصبانیت شلاق را برداشته و به جان خر زبان بسته می افتد و می گوید: یک بار در عمرم فرصت پیش آمده بود شراب حلال بخورم، آن را هم تو خراب کردی!
مصداق همان ضرب المثل عامیانه که می گفتند «پیرزن را از تاکسی خالی می ترسانی»، کسی هم نباید توقع داشته باشد تسلیم طلبان غربگرا از دزدیده شدن نفت ایران ناراحت شده یا از اقتدار نیروهای نظامی ایران و جلوگیری از دزدی نفت کشورمان احساس خوشحالی کنند.
