حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده سابق مجلس: تجربه نشان داد این دست از قطعنامه ها نه تنها کاغذپاره نیستند که می تواند ایران را به سمت انزوا سوق دهد . همه کسانی که تحریم ها را کاغذپاره نامیدند، بعدها اقرار کردند مواضع شان بسیار شعاری بوده است. اکنون هم پرونده ایران در درگاه یا لبه پرتگاه بازگشت به فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفته است و اگر زمانی شورای حکام تصمیم بگیرد ، قطعنامه ای با ضمانت اجرا صادر کند، این می تواند پرونده ایران را دوباره در شورای امنیت سازمان ملل متحد باز کند، مشابه سال ۲۰۰۶ میلادی، که بعد از آن قطعنامه های تحریمی علیه ایران شکل گرفت. اگر چنین تحولی رخ دهد، ایران به نقطه اول بازمی گردد و بسیاری از دستاوردهایی که با برجام به دست آمده بود، از میان می رود و در نهایت اجماع جدیدی علیه ایران شکل می گیرد./خبرآنلاین
مملکتی که اجازه می دهد نوابغی مانند حشمت الله فلاحت پیشه در دستگاه مقننه اش منشاء اثر شوند دیگر نیازی به قطعنامه و تحریم ندارد. تازه عده ای ادعا می کنند در ایران آزادی بیان نیست! اگر آزادی بیان نیست، پس چطوری اسرائیل و عربستان سعودی چنین تریبونهای داخلی در اختیار دارند؟!
اولا، در سال 2006 آمریکاییها تازه افغانستان و عراق را اشغال کرده و سرمست از قدرت در دنیا جولان داده و فریاد «هَل مِن مُبارز» سر می دادند. اما تا سال 2022 هم از عراق و هم از افغانستان وادار به عقب نشینی و فرار شده و از موضع قدرت به موضع ضعف غلتیده اند.
ثانیا، در سال 2006 روسیه و چین هیچ کدام جسارت و جرات تقابل و مخالفت با رای آمریکا را در مجامع بین المللی مانند شورای امنیت نداشتند. اما از آن زمان تا امروز (سال 2022) شاهد تغییر تدریجی این رویه بوده ایم. بطوری که برای اولین بار در فقره سوریه شاهد وتوی همزمان روسیه و چین در تقابل با آمریکا و دیگر کشورهای غربی و همسو با غرب بودیم. از آن به بعد تا همین امروز، بارها روسیه و چین مصوبات آمریکا و قدرتهای اروپایی را وتو کرده اند. از جمله در همین مصوبه اخیر شورای حکام علیه ایران، روسیه و چین دو کشوری بودند که علیه این مصوبه رای دادند.
ثالثا، در سال 2006 نه چیزی به اسم بحران اوکراین وجود داشت که روسیه و آمریکا را به تقابل و چالش جدی بکشاند، و نه بحران تایوان و سیاست «مهار چین» اینطور علنی شده بود. طبیعتا در آن زمان امکان همگرایی و اجماع جهانی علیه ایران وجود داشت. اما امروز می بینیم که آمریکاییها در نتیجه سرشاخ شدن با روسیه حاضر به باج دادن به ونزوئلا شده، و روسیه و چین برای مقابله با آمریکا خواستار شکل گیری اتحادی فراگیر و جهانی بالاخص با حضور و عضویت ایران هستند.
رابعا، در سال 2006 ما نه با جمهوری خلق چین پیمان همکاری 25 ساله داشتیم و نه با روسیه سند همکاری 20 ساله تنظیم کرده بودیم. نه عضو پیمان شانگهای بودیم و نه هنوز بحران سوریه و یمن شروع شده بود تا بتوانیم وزن و قدرت و نفوذمان در منطقه غرب آسیا را به نمایش بگذاریم. نه ناوهای آمریکایی را در خلیج فارس و دریای عمان تحقیر کرده بودیم و نه نیروهای حزب الله لبنان و جنبش حماس فلسطین را به قدرت های موشکی بیخ گوش اسرائیل تبدیل کرده بودیم. لذا طبیعی بود که در نظر بسیاری وزن و اندازه ایران چیزی در همان حدود عراق صدام حسین باشد.
و خامسا، در سال 2006 نظم نولیبرال جهانی در اوج اقتدار و عظمت و شکوه و ثبات خود بود. هنوز نه بحران کرونا و تورم افسار گسیخته پس از آن در جوامع غربی پیش آمده بود، و نه حتی بحران مالی بزرگ سال 2008 که مقدمه شکست آمریکا در عراق و عقب نشینی نیروهای آمریکایی (2011) شد. هنوز نه آمریکا هفت تریلیون دلار ثروتش را در باتلاق غرب آسیا از دست داده بود و نه چین از این فرصت برای صعود به جایگاه بزرگترین قدرت صنعتی و اقتصادی جهان استفاده کرده بود.
نبوغ مثال زدنی همفکران حشمت الله فلاحت پیشه اینجاست که همه موارد فوق را نادیده گرفته و فقط نمایش ناشیانه قدرتی که آمریکاییها و صهیونیست ها جهت فشار به ایران ترتیب داده اند را می بینند. جو گیر می شوند و از شکل گیری «اجماعی جهانی» علیه ایران می گویند.
و خوشمزه ترین قسمتش اینجاست که می گوید:
اگر چنین تحولی رخ دهد، ایران به نقطه اول بازمی گردد و بسیاری از دستاوردهایی که با برجام به دست آمده بود، از میان می رود
توجه کردید؟! دستاوردهای برجام از میان می رود!
کدام دستاوردها؟... دلار که از 3 هزار تومان به 30 هزار تومان رسید؟ یا راه اندازی «قرارگاه مرغ» بعنوان یکی از نمادهای تنعم و رونق اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم؟!
احتمالا راهکار حشمت الله فلاحت پیشه هم این است که هر چه زودتر شرایط آمریکا را بپذیریم و با ورود مجدد آمریکا به برجام موافقت کنیم. بعد مجددا در رآکتورهای هسته ای کشور بتن بریزیم و تمام ذخایر اورانیوم غنی سازی شده را هم اکسید کنیم. بعد دروبین های جاسوسی آژانس بین المللی را در کلیه مراکز علمی و صنعتی و اداری و نظامی کشور نصب کنیم. و بعد هم یک دعوت نامه برای جوخه های ترور صهیونیستی بفرستیم که تشریف بیاورید نخبگان علمی و نظامی و کشوری و لشکری ما را ترور کنید.
و البته فراموش نشود، حیف نیست امروز در آمریکا و اروپا بنزین لیتری 60 هزار تومان است و ما در ایران هنوز این کالای ارزشمند را مفت به قیمت 3000 تومان به دست مردم قدر نشناس خود می دهیم؟! باید در اسرع وقت (یعنی مثلا تا فردا صبح، ترجیحا قبل از اینکه رئیس جمهوری از خواب بیدار شود) قیمت بنزین را از 3000 تومان به همان 60 هزار تومان افزایش دهیم.
هزینه برق و گاز هم در کشور ما بیش از حد ارزان است. نشان به آن نشان که مردم قدرش را نمی دانند و از یک طرف کولر روشن کرده و از طرف دیگر یک پتو روی خودشان می اندازند تا سرما نخورند! یا در زمستان شوفاژ و بخاری روی آخرین درجه است و پنجره را باز می کنند تا هوا دم نکند و کمی خنک شوند...
برای اصلاح این مشکلات باید قیمت برق و گاز طوری افزایش پیدا کند تا در ایران هم مثل کشورهای پیشرفته ای از قبیل آلمان و سوئد، مردم برای گرم شدن در زمستان سگ و حیوانات خانگی بغل کنند و به دنبال هیزم و چوب برای سوزاندن بگردند...
دولت تدبیر و امید روحانی هم اگر معاهده پاریس را پذیرفته بود به همین دلیل بود که مبادا اجماعی جهانی علیه ایران شکل بگیرد. واقعا چقدر حیف شد این دوره رئیسی رای آورد و کشور ما از برکات مدیریت نوابغی مانند حشمتالله فلاحتپیشه بی نصیب ماند!
روزی جوانکی ماجراجو از پیری سالخورده پرسید:
ای پیر! به من پندی بده تا یک شبه بتوانم ره صد ساله را پیموده و طی مدت کوتاهی میلیاردر شوم.
پیر نگاهی به او کرد و پاسخ داد:
هرگاه دیدی مردم در آرامش و آسایشند تو با تمام توانت سکه و دلار بخر. و هر زمان دیدی ملت جو گیر شده و سکه و دلار می خرند تو سکه ها و دلارهایت را بفروش و در کسب و کارهای عادی سرمایه گذاری کن.
جوان تا این سخن بشنید نعره ای بزد و سر به بیابان گذارد...
چون سماع آمد ز اول تا کران
مطرب آغازید یک ضرب گران
خر برفت و خر برفت آغاز کرد
زین حرارت جمله را انباز کرد
زین حرارت پایکوبان تا سحر
کفزنان خر رفت و خر رفت ای پسر
از ره تقلید آن صوفی همین
خر برفت آغاز کرد اندر حنین
چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع
روز گشت و جمله گفتند الوداع
خانقه خالی شد و صوفی بماند
گرد از رخت آن مسافر میفشاند
رخت از حجره برون آورد او
تا بخر بر بندد آن همراهجو
تا رسد در همرهان او میشتافت
رفت در آخر خر خود را نیافت
گفت والله آمدم من بارها
تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همیگفتی که خر رفت ای پسر
از همه گویندگان با ذوقتر
باز میگشتم که او خود واقفست
زین قضا راضیست مردی عارفست
گفت آن را جمله میگفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتنش
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
که دو صد لعنت بر آن تقلید باد