سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

تحلیل حملات متقابل ایران و پاکستان به خاک یکدیگر

پس از حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مواضع تروریست ها در سوریه و سپس مقر موساد در اقلیم کردستان عراق، سومین حمله موشکی و پهپادی به یک پایگاه گروهک تروریستی جیش الظلم در پاکستان صورت گرفت.

این حملات در پاسخ به ترور سردار موسوی در سوریه توسط رژیم صهیونیستی، و سپس انفجارهای تروریستی در کرمان بود. مورد اول مستقیما توسط رژیم صهیونیستی صورت گرفت، و مورد دوم اگر چه توسط داعش گردن گرفته شد، اما همه می دانند که کارگردان و عامل اصلی پشت پرده جنایت کرمان، رژیم صهیونیستی و آمریکا بودند.

ترور سردار موسوی در خاک سوریه ابتدا با «صبر استراتژیک» از سوی ایران مواجه شد. لیکن انفجارهای تروریستی و کشتار بیش از صد غیر نظامی ایرانی موجب شد تا وعده «پاسخ سخت» از سوی مقامات ایران داده شود.

اما سوال اینجا بود که این «پاسخ سخت» به چه شکلی باید باشد.

چیزی که ایران در ادبیات سیاسی خود تعریف کرده، به این صورت است که «پاسخ سخت» یعنی حمله مستقیم موشکی از داخل خاک ایران به مواضع یا منافع یکی از دشمنان ایران که در خارج از خاک ایران قرار گرفته. پس قطعا باید یک حمله مستقیم موشکی به یک سری اهداف متخاصم برون مرزی صورت می گرفت.

اما این که این اهداف دقیقا کجا و چه کسانی باید باشند مشخص نبود و باید تصمیمی در مورد آن اتخاذ می شد.

با توجه به اینکه در نگاه کلان، درگیری اصلی میان ایران از یک سو و رژیم صهیونیستی و آمریکا از سوی دیگر است، عده ای درون نظام معتقد بودند باید حمله ای مستقیم به مواضع صهیونیست ها یا آمریکاییها صورت پذیرد.

اما بخش دیگری از نظام به شدت مخالف درگیری مستقیم ایران و آمریکا یا اسرائیل بوده و استدلال می کرد چنین حرکتی دقیقا در راستای اهداف و برنامه های رژیم صهیونیستی است که می خواهد تنگنای کنونی خود را برای ایران هم پر هزینه نماید. چون در حال حاضر ایران بدون اینکه مستقیما درگیر جنگ باشد از طریق نیروهای نیابتی خود موفق شده اسرائیل و آمریکا را در یک تنگنای بسیار پرهزینه و مخاطره آمیز گرفتار نماید.



برخلاف تصور عمومی، نه تنها ایران یک کشور دیکتاتوری نیست، بلکه حتی سپاه پاسداران هم یک سازمان نظامی معمولی و متعارف با سلسله مراتب مستحکم بالا به پایین نیست.

سپاه پاسداران یکی از موفق ترین نهادهایی است که از درون انقلاب اسلامی زاییده شد و دی ان ای و خصلت های انقلاب بهمن 1357 به خوبی درون آن قابل مشاهده است. به عبارتی شاید بتوان گفت سپاه همان ایده و ذهنیت انقلاب اسلامی است که ماهیت فیزیکی و بیرونی یافته است.

«انقلاب اسلامی» دقیقا چه بود؟

انقلاب اسلامی عبارت بود از عده ای بچه و جوان جوگیر و تندرو و کله خر که چند کتاب روشنفکری خوانده و پای چند سخنرانی نیم پز از وعاظی مانند دکتر شریعتی و مرتضی مطهری نشسته و با تجربیات خام خود از زندگی آمیخته بودند و در فضای فکری حاصل از جنگ سرد و تضادهای ناشی از هژمونی فرهنگی شوروی و میراث فرهنگی اسلامی و تجدد مآبی مدرن، به یک ملغمه آشفته فکری و فرهنگی رسیده بودند که یک سرش تعصب خشک مذهبی بود و سر دیگرش هیجان و شورشگری ناشی از مدرنیته. انقلاب را از مدرنیته گرفته و اسلامی را از سنت های مذهبی، و حاصلش شده بود «انقلاب اسلامی» و شعار کودکانه «نه شرقی، نه غربی» که هنوز هم بر سر در و سر برگ وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نقش بسته!

سپاه پاسداران را همین جوان های سطحی و به شدت هیجان زده تاسیس کردند. در بدو امر میزان جو زدگی و تفکر شعاری به اندازه ای بود که این نهاد نظامی حتی یک فرماندهی مشخص هم نداشت. فرماندهی سپاه را «شورای فرماندهی» عزل و نصب می کرد. یعنی سپاه یک نهاد نظامی بود که به سادگی و بر سر هر مساله کوچکی دچار انسداد سیاسی شده و بدون اجماع قادر به حل هیچ بحرانی نبود. یعنی فرماندهی شورایی سپاه خودش فی نفسه یک بحران بود که مثلا قرار بود بحران های بزرگ کشوری آشوب زده را حل کند!!

اما سپاه در آن مرحله متوقف نماند. خیلی زود همه در عمل فهمیدند این روشنفکر بازی ها و دموکراسی و انتخابات و رای گیری و شورا بازی در یک نهاد نظامی جایی ندارد. و به این ترتیب سپاه به تدریج سر و شکل مناسب تری پیدا کرد و با فرمان مستقیم امام، محسن رضایی به عنوان فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب گردید.

در دوران جنگ، سپاه توانست نقشی بسیار کلیدی ایفا نماید و تجربیات جنگ موجب پختگی بیشتر این سازمان نظامی گردید. هر چند، مدل عملکرد و سازماندهی سپاه همچنان در تمام طول جنگ به صورت یک سازمان انقلابی باقی ماند. پاسداران سپاه فاقد درجه و سلسله مراتب نظامی بودند. یگان های سپاه ساختاری بسیار مسطح داشته و نیروها با درجات نظامی رتبه بندی نشده بودند. لیکن در عمل هر یگان فرماندهی داشت که همه او را می شناختند. فرمانده همان لباس و یونیفورمی را می پوشید که بقیه نیروها می پوشیدند. یعنی کسی که از بیرون آمده بود با یک نگاه نمی توانست تشخیص بدهد چه کسی فرمانده و چه کسی نیروی تحت فرمان است.

سیستم عملکرد سپاه بیش از اینکه حرفه ای و سازمان یافته باشد، از طریق پیوندهای عاطفی و همدلی گروهی بود. لذا فرمانده قادر نبود تصمیماتی بگیرد که مورد تایید نیروها نباشد. نیروها نهایتا تا زمانی از فرامین پیروی می کردند که مخالفت شدیدی با آن فرامین نداشته باشند.

بعد از جنگ سازمان رزمی سپاه بار دیگر اصلاح گردید تا بیش از پیش به یک نیروی نظامی کلاسیک شباهت پیدا کند. پاسداران سپاه رتبه بندی شدند و رسما درجات نظامی گرفتند. از پاسدار ساده، تا درجه دار سپاه، تا افسر جزء سپاه، تا افسر ارشد سپاه، تا سردار سپاه. حالا اگر کسی از بیرون وارد یک پادگان سپاه شود چیزی که مشاهده می کند کاملا شبیه به یک پادگان نظامی عادی و معمولی است.

اما با این وجود همچنان سپاه یک نیروی نظامی عادی و متعارف نیست. میراث ساختار مسطح و انقلابی در سپاه همچنان به درجات مختلف وجود دارد. اینطور نیست که فرمانده کل سپاه راسا یا بر اساس فرمانی که از فرماندهی کل قوا گرفته، تصمیمی بگیرد و فرمانی را به نیروهای تحت امر خود ابلاغ نماید و همه مثل سربازان خوب و وظیفه شناس حرف مافوق خود را گوش کنند!

سپاه همچنان و تا همین امروز از طریق اجماع نیروهای آن اداره می شود. البته دیگر مانند اوایل انقلاب نیست که هر بچه تخسی مانند اکبر گنجی یا محسن سازگارا بتواند برای خودش گرد و خاکی به پا کند. اما حلقه فرماندهان و سرداران سپاه همگی در تصمیمات کلان تاثیر گذار بوده و عملا ابتدا باید یک اجماع در این حلقه حاصل شود و از طریقی به فرماندهی کل قوا منتقل گردد تا منجر به صدور فرامین صریح از سوی فرماندهی کل گردد. یعنی ساختار فرماندهی سلسله مراتبی و از بالا به پایین نیست، بلکه همچنان آن ماهیت شورایی و انقلابی در سپاه حفظ گردیده.



سایت خبری تابناک نزدیک به محسن رضایی پیش از عملیات موشکی سپاه علیه اهدافی در سوریه و عراق و پاکستان، نوشته بود:

بهتر است آقای قاسمیان کمی از خودروی مدیریتی کتابخانه مجلس پیاده شود و در نقاط مختلف در خیابان از عامه بپرسد که آیا حاضرید با ریسک وقوع یک جنگ تمام عیار که ممکن است در عین کشته شدن هزاران تا ده‌ها هزاران سرباز آمریکایی و نابودی شماری از ناوها و تاسیسات منطقه‌ای آمریکا و اسرائیل، هزینه ضربه متقابل ناجوانمردانه آمریکا به زیرساخت‌های اساسی را به جان بخرید و با هدف قرار دادن صنایع، کشور ده‌ها سال عقب بیفتد؟ ایران به سطحی از بازدارندگی دست یافته که آمریکا به واسطه هزینه بالای رویارویی نظامی با ایران، حاضر به جنگ تمام عیار نیست و دقیقاً هدف از این سطح از توسعه نظامی آن است که دشمن جرات طراحی نظامی برای جنگ تمام عیار نداشته باشد. حالا خودمان پیش قدم جنگ تمام عیار شویم؟! خوشبختانه مقام‌های ارشد سیاسی و نظامی کشور از عقلانیت لازم برخوردارند و چنین فضاسازی‌هایی تاثیری در تصمیمات‌شان ندارد.
فضاسازی برای هل دادن ایران به سمت جنگ تمام عیار با آمریکا - تابناک | TABNAK

استفاده از عبارت «در خیابان از عامه مردم بپرسید» نشان دهنده این مطلب است که یکی از طیف های درون حاکمیت در وزن کشی خواص درون حاکمیت کم آورده و برای افزایش وزن خود به کارت دموکراسی و «عامه مردم» متوسل شده است.

لذا از این فراز نوشته تابناک چند نکته مشخص می شود:

1- بخشی از فرماندهان سپاه قصد حمله مستقیم به مواضع آمریکا را داشتند.

2- طرفداران حمله مستقیم به آمریکا یا جایگاه قدرتمندی داشتند (مثلا فرماندهی کل سپاه، یا دیگر فرماندهان حلقه اول)، یا از اکثریت خوبی برخوردار بوده اند. لذا احتمال حمله مستقیم به آمریکا کاملا جدی بوده.

3- بخش دیگری از فرماندهان سپاه همانطور که در متن گفته شده به شدت با حمله مستقیم به مواضع آمریکاییها مخالف بوده اند.

طبق معمول وقتی در یک نهاد دموکراتیک اختلاف نظر پدید می آید، همه طرف ها به تکاپو می افتند تا با جرح و تعدیل خواسته ها و مطالبات از طریق چانه زنی با دیگران، به نوعی اجماع دست پیدا کنند که مورد تایید همه بوده و انسداد سیاسی را برطرف نماید.

در این مورد بخصوص، مشخص می شود که ماحصل این چانه زنی این بوده که یک طرف اصرار داشته حتما باید یک «پاسخ سخت» به آمریکا و رژیم صهیونیستی داده شود، و طرف دیگر اصرار داشته به هیچ وجه نباید وارد درگیری مستقیم با آمریکا و رژیم صهیونیستی شویم، و النهایه به این اجماع رسیده اند که پاسخ سخت به صورت غیر مستقیم داده شده به جای آمریکا، یا رژیم صهیونیستی، یا حتی یکی از کشورهای همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی، سه کشوری که روابطی بسیار دوستانه با ایران دارند هدف حملات موشکی قرار گیرند!

با توجه به اینکه پس از حمله به کردستان عراق و ادلب سوریه و بلوچستان پاکستان، تقریبا هیچ اثری از دهن کجی ها و دلقک بازی های معمول در فضای مجازی و رسانه ای برای تمسخر این اقدامات نبود، می شود فهمید که این تصمیم مورد تایید و اجماع کامل همه نیروهای درون نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده است! چون می دانیم که حتی اپوزیسیون برانداز هم عملا یکی از بازوهای بخشی از نیروهای درون همین نظام است و فی الواقع هیچ نیروی سیاسی ایرانی در داخل و خارج از کشور وجود ندارد که از طریقی به بخشی از نظام جمهوری اسلامی متصل نباشد.



هنری کیسینجر زمانی جمله معروفی گفته بود، با این مضمون که «دشمنی با آمریکا خطرناک است، اما دوستی با آمریکا کشنده است!»

از یک نظر «پاسخ سخت» ایران به ترور سردار موسوی و جنایت کرمان هم گفته معروف کیسینجر را در مورد ایران تایید می کند! یعنی دشمنی با ایران خطرناک است، اما دوستی با ایران می تواند کشنده باشد! چون ممکن است پاسخ سخت را به جای دشمنان، دوستان دریافت کنند!!

شاید اگر به جای ساختار انقلابی و دموکراتیک، همان ساختار نظامی سلسله مراتبی و «دیکتاتوری» بر سپاه پاسداران حاکم بود، تصمیم دیگری گرفته می شد. شاید بهتر بود به جای سه کشور دوست، لااقل یک کشور متخاصم هم هدف قرار می گرفت. مثلا جمهوری باکو. اینهمه پایگاه داعش و مراکز جاسوسی رژیم صهیونیستی در جمهوری باکو هست که ایران هم اشراف اطلاعاتی کامل بر همه آنها دارد و می دانیم که عملیات تروریستی در شاهچراغ هم از منشاء باکو بود. یا شاید بهتر بود یک حمله گسترده اما غیر مستقیم به ناوها یا پایگاه های آمریکایی صورت پذیرد. مشابه حمله ای که زمانی به تاسیسات آرامکو صورت پذیرفت. شاید هم بهتر بود ایران به همان «صبر استراتژیک» اکتفا نموده و سه کشور دوست را به دلیل شیطنت دشمن تنبیه نمی نمود. آیا واقعا هیچ گزینه ای بهتر از ضایع کردن ارتش پاکستان دولت عراق وجود نداشت؟!

حمله به پایگاه داعش در استان ادلب سوریه را می شود توجیه کرد. این بخش از خاک سوریه تحت اشغال نیروهای آمریکایی است و دولت سوریه از ایران بسیار ممنون هم هست که چنین حمله ای صورت پذیرفته.

اما حمله به اقلیم کردستان عراق بدون هماهنگی با دولت مرکزی عراق چندان توجیه پذیر نبود.

و فاجعه اصلی حمله علنی و بدون هماهنگی به خاک پاکستان بود! آن هم چند روز بعد از سفر وزیر خارجه هند به ایران و تمدید قرارداد ده ساله با هندوستان، که خود نشان دهنده اغتشاش عمیق در تصمیمات راهبردی کشور است. مصداق بارز و دقیق سیاست «نه شرقی نه غربی» همین دهن کجی به چین و پاکستان و دعوت از هند برای اسکل کردن ایران به مدت 10 سال دیگر است!! ما برای اینکه در حوزه ژئوپلیتیک در برابر آمریکا و اسرائیل بازدارندگی ایجاد کنیم، در حوزه اقتصادی از متحد راهبردی آمریکا در آسیا دعوت می کنیم جلوی توسعه پروژه راهبردی چین را با ادامه کارشکنی گرفته و یک کشور اسلامی همسایه و دوست را جلوی دشمن اصلی آن سکه یک پول می کنیم!

شاید بهتر باشد جمله هنری کیسینجر را اینطور اصلاح کنیم:

حکومت دیکتاتوری خطرناک است. اما حکومت دموکراتیک مهلک است!

رژیم صهیونیستیجیش الظلمپاسخ سختقدرت موشکیحمله پاکستان
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید