پس از شکست ضد حمله بزرگ اوکراین علیه نیروهای روسیه، ارتش روسیه از لاک دفاعی خارج شده و وارد فاز تهاجمی شده است. فرسایش شدید نیروهای ارتش اوکراین در سال گذشته موجب فرو ریختن بسیاری از خطوط دفاعی اوکراین شده و اخیرا هم روسیه جبهه جدیدی در شمال و منطقه خارکف باز کرده است که فشار زیادی روی نیروهای اوکراینی وارد آورده.
دولت های غربی به خوبی می دانند که زمان به نفع اوکراین نیست و روسیه کاملا دست برتر را در جبهه ها دارد. لیکن اظهارات سران غربی نشان می دهد که غرب شکست اوکراین را مساوی با شکست خود دانسته و حاضر به پذیرش پیروزی روسیه در این جنگ نیست.
لذا راهبرد ناتو برای جلوگیری از پیروزی روسیه شامل دو مولفه جدید شده:
1- تجهیز اوکراین به سلاح های دور برد برای هدف قرار دادن عمق خاک روسیه، اعم از مناطق شهری و غیر نظامی و مراکز حساس نظامی و استراتژیک از قبیل زیرساخت های دفاع هسته ای روسیه.
2- اعزام نیروهای نظامی ناتو به اوکراین و مشارکت علنی تر در حجم و میزان نفرات چشمگیر و تقابل مستقیم با روسیه در خاک اوکراین.
طبیعی است که با توجه به دست برتر روسیه در شرایط کنونی، روسیه علاقه ای به تصاعد تنش ندارد. اما دو راهبرد فوق که از سوی ناتو در دستور کار قرار گرفته به وضوح نشان دهنده قصد و تمایل ناتو و غرب به تصاعد تنش و تقابل مستقیم با روسیه است.
پاسخ روسیه به این تصاعد تنش چه می تواند باشد؟
مدتی پیش دولت انگلیس رسما اعلام کرده بود که اوکراین می تواند از تسلیحات انگلیسی برای هدف قرار دادن هر نقطه ای از خاک روسیه استفاده نماید. روسیه در واکنش به این اظهارات مقامات انگلیس، سفیر انگلستان را احضار کرده و یک اولتیماتوم رسمی به دولت انگلیس داد. با این مضمون که در صورت استفاده اوکراین از تسلیحات انگلیسی برای هدف قرار دادن خاک اصلی روسیه، پاسخ روسیه می تواند به صورت هدف قرار دادن مستقیم تاسیسات نظامی در خاک انگلیس باشد.
پس از این اولتیماتوم، دولت انگلیس از موضع قبلی خود عقب نشینی کرد.
اما به نظر می رسد با وخامت یافتن وضعیت ارتش اوکراین مجددا دو راهبرد فوق الذکر در دستور کار ناتو قرار گرفته است.
گزینه های پیش روی روسیه سه مورد است:
اول، صبر استراتژیک. در این صورت روسیه باید از اقدامات خصمانه ناتو چشم پوشی کرده و خسارت های ناشی از مداخله ناتو را در خود جذب نماید. مشکل این گزینه این است که علاوه بر تحمل خسارات، به احتمال زیاد غرب را ترغیب به حرکت به سمت پله بالاتری از تصاعد تنش خواهد کرد.
دوم، جنگ نیابتی. همانطور که اوکراین به نیابت از غرب با روسیه می جنگد، روسیه هم باید متحدی پیدا کند که به نیابت از روسیه با غرب بجنگد. در اینصورت امکان اقدامات متقابل برای روسیه فراهم خواهد شد. روسیه می تواند متحد خود را به انواع سلاح های دوربرد و پیشرفته مجهز نماید که امکان هدف قرار دادن مراکز حساس در عمق خاک کشورهای غربی را فراهم می نماید. این گزینه منطقی ترین گزینه است. اما اشکال آن در این نکته است که به نظر نمی رسد روسیه مستقلا چنین متحدی داشته باشد. گزینه های موجود برای روسیه عبارتند از ایران و کره شمالی. از این دو تنها ایران به صورت غیر مستقیم و از طریق متحدین منطقه ای خود با غرب درگیر است. و به نظر می رسد توافقاتی در این خصوص میان ایران و روسیه در حال شکل گیری است.
سوم، تقابل مستقیم با غرب. در این حالت روسیه می تواند علنی و شفاف به غرب پیغام بدهد در صورت حضور نیروهای ناتو در اوکراین یا تجهیز اوکراین به سلاح های دوربرد غربی، روسیه مستقیما مراکز نظامی غربی را هدف قرار خواهد داد. طبیعتا در صورت چنین اقدامی از سوی روسیه، احتمال قوی وجود دارد که ناتو هم در اقدامی متقابل برخی اهداف در خاک روسیه را مورد حمله مستقیم قرار دهد. برای جلوگیری از چنین واکنشی، روسیه می تواند صریحا اعلام کند هر گونه حمله مستقیم از سوی ناتو به خاک روسیه، ولو با استفاده از سلاح های متعارف و غیر هسته ای، با پاسخ هسته ای روسیه مواجه خواهد شد.
پس از اولتیماتوم روسیه به انگلستان، ارتش روسیه یک مانور نظامی برای نمایش آمادگی خود در استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی را برگزار نمود. لیکن برای موثر شدن گزینه تقابل مستقیم با غرب، روسیه باید یک مانور بزرگ استفاده از سلاح های هسته ای استراتژیک را برگزار نماید. همچنین روسیه باید با تبلیغات و پوشش رسانه ای گسترده اقدام به آزمایش انفجار واقعی یک بمب هیدروژنی قدرتمند بپردازد تا تهدید جنگ هسته ای جدی تر گردد.
در روزهای گذشته شاهد مطرح شدن تغییر دکترین هسته ای ایران در برابر تهدیدات نظامی علیه ایران بودیم. همچنین اخیرا ایران اولتیماتومی صادر کرده و اعلام نمود در صورت تصویب هر گونه قطعنامه خصمانه علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران واکنش نشان خواهد داد.
با این وجود نکته جالب اینجاست که مزیت های دفاعی ایران و روسیه دقیقا مکمل هم هستند. روسیه بزرگترین قدرت هسته ای جهان است که توان تقابل مستقیم هسته ای با غرب را دارد، اما تقابل مستقیم هسته ای به معنای نابودی هر دو طرف بوده و لذا در عمل چندان کاربردی نیست. از سوی دیگر ایران شبکه ای از متحدین منطقه ای دارد که از طریق آنها می تواند بدون تقابل مستقیم با غرب گلاویز شده و برای غرب هزینه های دردناک ایجاد نماید.
روسیه در آرزوی داشتن متحدینی مانند حزب الله لبنان و حماس و انصارالله و مقاومت عراق است. و ایران در آرزوی داشتن توان بازدارندگی هسته ای.
مجموعه غرب از طریق اوکراین به روسیه ضربه می زند و روسیه تنها می تواند به اوکراین ضربه بزند و امکان مقابله به مثل ندارد.
و ایران از طریق انصارالله یمن و مقاومت عراق و حزب الله لبنان و نیروهای جهادی فلسطینی و غیره به غرب ضربه می زند و غرب امکان حمله مستقیم به ایران را ندارد و از طرفی ضربه زدن به متحدین ایران هم هیچ حاصل و نتیجه ای ندارد، چون همه اینها کتک خورشان ملس است و از جنگیدن و کشته دادن و خسارات دیگر هراسی ندارند.
لذا نزدیکی راهبردی ایران و روسیه بر اثر تهدیدات مشترک از سوی دولت های غربی یک پدیده طبیعی و منطقی است. قدرت هسته ای روسیه در کنار نفوذ منطقه ای ایران هیچ نقطه ضعفی برای سوء استفاده غرب باقی نمی گذارد.
ولی نکته جالبتر اینجاست که علیرغم اینکه تقابل غرب با ایران و تهدید به حمله نظامی مدتها قبل از جنگ اوکراین آغاز شد، اما با ورود روسیه به فاز تقابل مستقیم با غرب، ایران امیدوار است بتواند از تغییر معادلات ژئوپلیتیکی به سود خود استفاده کرده و غرب را وادار به پذیرش ایران به عنوان یک متحد راهبردی نماید.
با ورود رئیس جمهور جدید به خیابان «شهید رئیسی» (پاستور سابق)، و همچنین ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید (احتمالا ترامپ)، شاید یکی از عجایبی که در دنیای جدید رقم خواهد خورد همین چرخش غرب به سوی پذیرش ایران باشد.
لیکن حتی در صورت امتناء غرب از چنین چرخشی، به هر دلیلی که باشد، فرصت های زیادی در نگاه جدی و عملی ایران به شرق وجود دارد.
هر دو گزینه مزایای متعددی دارد که زمینه اقتدار و توسعه ایران را فراهم می کند. ضمن اینکه در صورت مدیریت و دیپلماسی هوشمندانه حتی امکان بهره مندی از فرصت های هر دو طرف هم ممکن است. مشابه کاری که عربستان و امارات همین حالا می کنند.
عامل تعیین کننده در احتمال چرخش غرب به سوی ایران بیش از هر چیز سرنوشت جنگ غزه است. اگر جنگ غزه بتواند قدرت لابی صهیونیستی در غرب را به میزان چشمگیری زایل نماید، شانس پذیرش ایران بسیار قوی تر خواهد بود.