سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۸ دقیقه·۱۱ روز پیش

توافق آمریکا و روسیه و پیامدهای آن

اخیرا چند خبر و تحول کلیدی مشاهده شد که با دقت در آنها به نکات مهمی می رسیم.

اول، ترامپ و پوتین 90 دقیقه صحبت تلفنی داشتند که پس از آن هیات های بلند پایه آمریکا و روسیه در عربستان سعودی وارد مذاکره شدند.

دوم، پس از مشاجره لفظی ترامپ و زلنسکی در مقابل دوربین ها، آمریکا تمام کمک های نظامی و اطلاعاتی و غیرنظامی خود به اوکراین را که در واقع برای فشار و ضربه وارد آوردن به روسیه بود قطع کرد.

سوم، مسعود پزشکیان در جریان استیضاح وزیر اقتصاد توسط مجلس رانتی، به صورت غیر مستقیم و با استفاده از افعال معکوس، بار دیگر اعلام کرد ایران به دنبال مذاکره و توافق با آمریکا است.

چهارم، روسیه اعلام کرد آماده میانجیگری برای مذاکره و توافق میان ایران و آمریکا است. همچنین یکی از مشاوران پوتین تایید کرد که در جریان مذاکرات روسیه و آمریکا، دو طرف توافق کردند جلسه ای جداگانه برای مذاکره درباره وضعیت ایران برگذار نمایند.

وقتی این چهار مورد را کنار هم می گذاریم به نتایج جدیدی می رسیم.

اولا، قطع کمک های نظامی آمریکا به اوکراین به معنای آن است که آمریکا از جانب روسیه خیالش راحت شده و توافق آمریکا و روسیه از قبل شکل گرفته. لذا آمریکا نگران غلبه روسیه بر اوکراین نیست. چون در غیر اینصورت باید به کمک های خود به اوکراین ادامه می داد تا اهرم فشار برای گرفتن امتیاز از روسیه در توافق را از دست ندهد. وقتی می بینیم که برعکس، آمریکا اینطور به اوکراین و اروپا فشار وارد می کند، یعنی از قبل آنچه از روسیه می خواست را گرفته و توافق مورد نظر حاصل شده.

ثانیا، آمریکا به دنبال جنگ و هزینه دادن های بی نتیجه نیست. لذا همانطور که دیگر حاضر نیست برای جنگ اوکراین هزینه کند، برای جنگ با ایران هم هزینه نخواهد کرد. به احتمال بسیار قوی مساله ایران در مذاکرات آمریکا و روسیه از ناحیه طرف آمریکایی مطرح شده. آمریکا به دنبال راهی برای پایان دادن به تخاصم دیرینه خود با ایران است.

ثالثا، ایران هم آماده توافق با آمریکا است و احتمالا آمادگی خود را در سفر اخیر لاوروف وزیر خارجه روسیه به ایران به وی انتقال داده. چون اعلان رسمی آمادگی روسیه برای میانجیگری میان ایران و آمریکا، دقیقا بعد از بازگشت لاورف از سفر ایران مطرح شده.

رابعا، همانطور که بزرگترین بازنده جنگ ناتو و روسیه، کشور اوکراین بود، بزرگترین بازنده جنگ ایران و اسرائیل در خاورمیانه هم نیروهای نیابتی ایران خواهند بود. جنگ غزه دقیقا قرینه معکوس جنگ اوکراین بود و همین تقارن معکوس دلیل اصلی آشکار شدن تناقضات و تضادها و نفاق موجود در موضع رسمی و رسانه ای غرب بود. چون از طرفی روسیه را به تجاوزگری محکوم می کردند و از طرف دیگر از تجاوز اسرائیل حمایت. از طرفی ادعا می کردند اوکراین پیروز و روسیه شکست خورده است و از طرف دیگر می گفتند حماس و حزب الله شکست خورده اند و اسرائیل پیروز شده. در این مورد در ادامه بیشتر توضیح می دهیم.

آرایش سیاسی داخل ایران اکنون به دو دسته بزرگ تقسیم شده.

دسته اول، موافقان توافق با آمریکا. شامل رهبری و رئیس جمهور و هسته سخت نظام و اصلاح طلبان معتدل.

دسته دوم، مخالفان توافق با آمریکا. شامل سوپر انقلابی ها و براندازان، که البته هر دو متصل به رانت های کاسب تحریم هستند و با همکاری هم موفق شدند اکثریت مجلس را در انحصار سوپر انقلابی ها قرار دهند.

در فضای مجازی مشاهده می کنیم فعالان رسانه ای سوپرانقلابی اصرار دارند که شروط آمریکا برای توافق با ایران حتما شامل از بین بردن توان موشکی و پهپادی و خلع سلاح ایران خواهد بود و لذا ایران نباید به هیچ وجه تن به چنین توافق ننگینی بدهد!

از سوی دیگر، فعالان رسانه ای برانداز و اصلاح طلبان تندرو هم روایت سوپر انقلابیون را تایید می کنند، ولی اصرار می کنند که ایران باید خلع سلاح را بپذیرد چون چاره دیگری ندارد!

یعنی هر دو عملا سعی می کنند نظام را به سمت عدم مذاکره و توافق با آمریکا هل بدهند.

و البته این ادعا که آمریکا به دنبال خلع سلاح ایران است کاملا بی اساس و فریبکارانه است. چون همانطور که گفتیم آمریکای دوران ترامپ دوم که به کلی از پارادایم نولیبرالیسم خارج شده، دیگر مانند آمریکای دو دهه اخیر به دنبال حمله نظامی و جنگ و اشغال ایران نیست. بنابراین استراتژیست های نزدیک به ترامپ مغز خر نخورده اند که بخواهند با خلع سلاح ایران، یکی از بزرگترین بازارهای فروش تسلیحات آمریکایی که همان کشورهای عربی باشند را از رونق بیاندازند! خصوصا که مشاهده می کنیم دولت ترامپ علاقه وافری به جذب سرمایه و پول به سمت ایالات متحده آمریکا دارد.

برخی هم خلاقیت به خرج می دهند و ادعا می کنند آمریکا و روسیه با هم توافق کرده اند و روسیه ایران را به آمریکا فروخته و آمریکا خود را از جنگ اوکراین رها کرده تا با فراغ بال به سراغ حمله نظامی به ایران بیاید.

این تحلیل هم دور از واقعیت است. چون اولا روسیه قطعا تمایل ندارد آمریکا با اشغال ایران تهدید جدیدی از ناحیه جنوب علیه روسیه ایجاد کند. و ثانیا آمریکا آن زمانی که به افغانستان و عراق حمله کرد و شکست خورد هنوز درگیر جنگ اوکراین نبود. بنابراین دلیلی ندارد بار سوم خود را داخل باتلاق خاورمیانه بیاندازد تا باز هم به چین فرصت بیشتری برای سبقت گرفتن بدهد.

می توان حدس زد مطالبات آمریکا از ایران حول همان سه محور اصلی و همیشگی خواهد بود:

1- توقف برنامه هسته ای

2- پایان نفوذ منطقه ای

3- مساله حقوق بشر

جمهوری اسلامی ایران قطعا حاضر به پذیرش هر سه شرط فوق الذکر خواهد بود. و البته برایند این سه موضوع در کنار توافق راهبردی با آمریکا، در عمل می شود باز گرداندن ایران به وضعیت پیش از انقلاب. یعنی هدفی که لااقل سه دهه است در دستور کار نظام جمهوری اسلامی بوده.

موثرترین کارت های ایران برای چانه زنی در مذاکره با آمریکا، دقیقا همان سه محور فوق است.

1- ایران با تشدید فعالیت غنی سازی و تقویت برنامه هسته ای، سعی کرده قدرت چانه زنی خود در مذاکره را افزایش دهد.

2- حزب الله لبنان و انصارالله یمن و نیروهای همسو با ایران در عراق و حتی احتمالا در سوریه، همگی در حکم کارت های ایران جهت مذاکره با آمریکا هستند. ایران برای متوقف کردن حمایت خود از این گروه ها باید امتیازات قابل توجهی از آمریکاییها بگیرد. اگر توافق آمریکا و ایران مانند توافق آمریکا و روسیه شکل بگیرد، ایران حمایت خود از این گروه ها را متوقف خواهد کرد و دقیقا همان وضعیتی که برای زلنسکی و اوکراین پیش آمد برای این گروه ها هم پیش خواهد آمد.

3- مساله حقوق بشر پیش از این توسط ایالات متحده به عنوان ابزاری جهت سازماندهی انقلاب مخملی و ایجاد آشوب در ایران استفاده می شد. با توجه به تحول کیفی در سیاست خارجی آمریکا، خارج شدن آن از پارادایم نولیبرالیسم، و ورود آن به دوران ملی گرایی جدید، مساله حقوق بشر در ایران هم کارکرد جدیدی پیدا می کند. و این کارکرد جدید عبارت خواهد بود از حذف و نابودی رانت های کاسب تحریم و تحول بنیانی در اقتصاد سیاسی ایران که موجب تثبیت روابط راهبردی جدید ایران و آمریکا خواهد شد.

طبیعتا رانت های کاسب تحریم به سادگی حاضر به تمکین و تن دادن به چنین وضعیتی نیستند. به همین دلیل هم آنچه در توان دارند برای پیشگیری از شکل گیری چنین توافقی به کار بسته اند. آخرین دسته گلشان هم استیضاح وزیر اقتصاد بود.

پس از استیضاح و عزل همتی، مشاهده کردیم عده ای از سوپرانقلابی ها صحبت از استیضاح رئیس جمهور می کردند. و عده از اصلاح طلبان تندرو و براندازان هم صحبت از لزوم استعفای پزشکیان.

یعنی باز مجددا هر دو یک حرف می زدند. هر دو به دنبال پایین کشیدن پزشکیان و باز گرداندن دولت به دست یک رئیس جمهور مورد تایید سوپر انقلابی ها بودند.

و جالبتر اینکه سعید جلیلی هم پس از حدود شش ماه سکوت از زمان انتخابات، دوباره زبانش باز شده و بلبل زبانی می کند!

و از آن هم جالبتر اینکه همانهایی که تا دیروز هورا می کشیدند که روسها چطور با استفاده از پهپادهای ایرانی خوار مادر اوکراینی ها را به خا داده اند، بعد از مطرح شدن احتمال توافق ایران و آمریکا با وساطت روسیه، همانها امروز برای زلنسکی هورا می کشند که چطور ترامپ را سکه یک پول کرده و حاضر نشده در مقابل روسیه تجاوزکار کوتاه بیاید!

پس فشار برای جلوگیری از شکل گیری توافق میان ایران و آمریکا از ناحیه رانت های کاسب تحریم با تمام توان در دستور کار قرار دارد. و ظاهر امر این است که موضع رهبری در خصوص عدم مذاکره با آمریکا موید موضع رانت های کاسب تحریم است.

لیکن به نظر نمی رسد موضع رهبری به دلیل ضعف و تسلیم در برابر رانت های کاسب تحریم بوده باشد. چون اگر واقعا اینطور بود دیگر نیازی به سقوط رئیسی نبود!

موضع رهبری در پاسخ به سیاست احیای فشار حداکثری توسط آمریکا بوده. و لذا در صورت موافقت آمریکا جهت پایان دادن به این سیاست، موضع رهبری هم قطعا تغییر خواهد کرد.

بنابراین در مجموع به نظر می رسد ایران و آمریکا به سمت شکل گیری یک توافق جامع و گسترده حرکت می کنند. تنها نقطه ابهامی که باقی می ماند اینجاست که وضعیت آرایش سیاسی کشور پس از توافق با آمریکا قرار است چه شکلی شود. توافق با آمریکا به معنی قدرت گرفتن جناح سیاسی غربگرا و حذف جناح سیاسی متصل به کاسبان تحریم خواهد بود. در اینصورت آیا قرار است ایران پس از مدتها دوباره همگرا شود؟ یا اینکه توازن جدیدی میان جناح های سیاسی و رانت های جدید پدید خواهد آمد؟ این را باید صبر کرد و دید.

جنگ اوکراینجنگ غزه
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید