افول آمریکا و صعود چین موجب پایان یافتن نظم تک قطبی حاکم بر جهان پس از فروپاشی شوروی شده و اثرات آن را در بروز تنش های ژئوپلیتیکی کم سابقه مانند جنگ های اوکراین و غزه و لبنان مشاهده می کنیم.
اما به موازات رقابت های ژئوپلیتیکی و نظامی، رقابت بزرگ و سرنوشت ساز دیگری در حوزه فناوری و اقتصاد جهانی وجود دارد.
اگر چه در حوزه نظامی سه قدرت بزرگ جهانی شناسایی شده اند که شامل آمریکا، روسیه و چین است، و حتی برخی مدعی هستند لااقل در بعد منطقه ای ایران هم یک قدرت نظامی است، لیکن در حوزه فناوری و اقتصادی تنها دو قدرت بزرگ در جهان وجود دارد. یکی چین و دیگری آمریکا.
در حوزه قدرت صنعتی و قدرت تولید انبوه محصولات صنعتی چه از نظر کمیت و چه کیفیت و چه تنوع محصولات، قطعا دست برتر با چین است. آمریکا پس از عبور از لااقل سه دهه دوران صنعت زدایی یا «پسا-صنعتی» دیگر مانند قرن بیستم یک غول و ابرقدرت صنعتی نیست. این نقطه ضعف بزرگ هم در بحران کرونا بسیار واضح گشت و هم در جریان جنگ اوکراین و ناتوانی ایالات متحده در تامین تسلیحات مورد نیاز اوکراین در تیراژهای بالای مورد انتظار.
لیکن برگ برنده آمریکا در حوزه فناوری اطلاعات و خصوصا زیرساخت های پردازش ابری (Cloud Computing) است. سه شرکت بزرگ آمریکایی، یعنی آمازون، مایکروسافت، و گوگل در این حوزه با فاصله بسیار زیادی از بقیه کشورهای جهان و خصوصا چین جلوتر هستند.
برای درک این مساله لازم است چند نکته را در نظر بگیریم:
اولا، تنها دو کشور در جهان صاحب فناوری Cloud در مقیاس بزرگ و جهانی هستند. این دو کشور آمریکا و چین هستند. آمریکا با مجموعه ای از شرکت های بزرگ که شامل آمازون و مایکروسافت و گوگل بوده و پس از اینها در مقیاس کوچکتر شامل شرکت های دیگری از قبیل VMware و IBM و Oracle و برخی دیگر هم می شود. در مقابل چین تنها یک شرکت قابل توجه دارد که همان شرکت علی بابا است. شرکت علی بابا هم از نظر مقیاس و هم از نظر قابلیت ها و خدمات فرسنگ ها از رقبای آمریکایی خود عقب تر است.
ثانیا، فناوری Cloud در دنیای امروز های-تک ترین و پیشرفته ترین نوع فناوری است. گسترش این فناوری نیازمند نیروهای بسیار متخصص، حجم عظیم سرمایه گذاری، و مهمتر از همه انباشت تجربه است که برای شرکت های بزرگ آمریکایی یک انحصار طبیعی ایجاد می نماید. به عبارت دیگر، این فناوری مانند سایر فناوری های صنعتی نیست که به راحتی قابل مهندسی معکوس و سپس تولید انبوه باشد.
ثالثا، موج بعدی فناوری که قرار است منشاء بروز یک انقلاب عظیم در اقتصاد جهانی شود بر پایه هوش مصنوعی قرار دارد. اگر چه فناوری هوش مصنوعی در دسترس همه از جمله چین و حتی ایران قرار دارد، لیکن قابلیت عملیاتی کردن توانایی ها و خدمات هوش مصنوعی به صورتی که با سهولت در دسترس عموم قرار بگیرد کاملا متکی به زیرساخت های Cloud Computing قرار دارد. به عبارت دیگر، انقلاب هوش مصنوعی در گرو انحصارات آمریکایی قرار میگیرد.
لیکن از سویی دیگر چین با سرمایه گذاری در حوزه فناوری ارتباطات و مخابرات موفق شده به یک انحصار طبیعی دیگر دست پیدا کند که به شدت آمریکاییها را نگران نموده است.
شرکت هواوی چین موفق شد فناوری 5G را در جهان گسترش داده و از این طریق نفوذی عظیم در شرکت های مخابراتی جهان پیدا کند.
اگر چه آمریکاییها تلاش کردند با تحریم شرکت هواوی و ایجاد ائتلاف هایی میان شرکت های بزرگ فناوری غربی، منجمله شرکت های بزرگ Cloud شامل آمازون و مایکروسافت و گوگل، به مصاف چینی ها رفته و خدمات جایگزین خود را ارائه دهند، لیکن در عمل علیرغم این فشارها و تلاشها، بسیاری از شرکت های تلکو و مخابراتی جهان پس از چند سال تقلا برای اجرایی کردن نسخه های 5G غربی نهایتا به این نتیجه رسیدند که تنها نسخه چینی از نظر اقتصادی صرفه اقتصادی داشته و قابل اجرایی شدن است.
اکنون فناوری 5G چینی مستقر شده و چینی ها صحبت از 5.5G و حتی 6G می کنند، در حالی که شرکت های غربی کاملا در این حوزه شکست خورده اند.
به عبارت دیگر، در حال حاضر شاهد شکل گیری انحصار شرکت های آمریکایی در حوزه فناوری اطلاعات، و انحصار شرکت های چینی در حوزه فناوری ارتباطات هستیم.
ایلان ماسک و شرکت آمریکایی استارلینک ابتکار جدیدی را پیگیری می کنند که در صورت موفقیت می تواند انحصار چینی بر فناوری ارتباطات را از بین برده و آن را با یک انحصار آمریکایی دیگر جایگزین نماید.
شرکت استارلینک با استفاده از فناوری فضایی اقدام به ایجاد زیرساخت اینترنت ماهواره ای نموده که زیرساخت های ارتباطاتی سنتی از قبیل فیبر نوری یا امواج رادیویی که در انحصار شرکت های مخابراتی هستند را به کلی دور می زند.
اگر چه در حال حاضر هنوز اینترنت ماهواره ای استارلینک فاصله زیادی تا منسوخ سازی سایر زیرساخت های مخابراتی دارد، لیکن در همین مدت کوتاه جهش های خیره کننده ای در توسعه خدمات خود و کوچک کردن و سبک سازی تجهیزات لازم برای اتصال مشترکین خود داشته است.
علاوه بر اینکه دیش های لازم برای اتصال مشترکین به اینترنت استارلینک تقریبا به اندازه یک ورق کاغذ A4 کوچک شده، گفته می شود توسعه دهندگان استارلینک با موفقیت امکان اتصال مستقیم گوشی های موبایل معمولی به اینترنت ماهواره ای بدون نیاز به تجهیزات اضافی را آزمایش نموده اند.
مهمتر از همه، اگر چه هزینه دسترسی به خدمات اینترنت استارلینک در حال حاضر به میزان قابل توجهی بیش از تعرفه هایی است که شرکت های مخابراتی وضع کرده اند، اما با کاهش قیمت خدمات استارلینک در آینده بسیاری از شرکت های مخابراتی یا ورشکست شده و یا ناچار خواهند بود حوزه فعالیت خود را تغییر دهند.
زمزمه هایی هست که ایلان ماسک قصد دارد دسترسی به اینترنت را برای مردم جهان رایگان نماید. در صورت عملی شدن این وعده و با فرض اینکه چینی ها هیچ ابتکار جدید دیگری رو نکنند، قطعا شاهد سیطره تمام عیار آمریکا بر حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهان خواهیم بود.
اهمیت دسترسی به فناوری های انحصاری اطلاعاتی زمانی بهتر درک می شود که توجه داشته باشیم بزرگترین ارائه دهنده خدمات Cloud یعنی شرکت آمازون در منطقه خاورمیانه تنها در سه کشور اقدام به تاسیس و ایجاد Region نموده است*.
یکی از این سه کشور اسرائیل است که متحد راهبردی آمریکا در منطقه است. و دو کشور دیگر بحرین و امارات عربی متحده، یعنی دقیقا همان دو کشوری که ذیل پیمان ابراهیم روابط خود را با اسرائیل عادی سازی نموده اند.
جالبتر اینکه اندکی قبل از 7 اکتبر 2023 و آغاز جنگ غزه، یعنی دقیقا زمانی که خبر احتمال قریب الوقوع عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل در اوج خود بود، شرکت آمازون به صورت رسمی اعلام کرد که قصد دارد تا سال 2026 یک Region در عربستان سعودی راه اندازی نماید.
بنابراین به وضوح می توان ارتباط پیمان های سیاسی و امنیتی و ژئوپلیتیک را با انحصارات آمریکایی در حوزه فناوری اطلاعات مشاهده کرد.
* هر Region مجموعه ای از زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری و Datacenter ها است که خدمات و سرویس های آمازون را برای مشتریان و مشترکین فراهم می کند).
از این زاویه می توان بیشتر بر منطق موجود در موضع غربگرایانه جمهوری اسلامی ایران علیرغم تضاد و تنش ظاهرا حل ناشدنی با غرب در حوزه ژئوپلیتیک پی برد.
ایران هرگز به دنبال تقابل با غرب نبوده و مدتهاست به دنبال تقابل با اسرائیل هم نیست. تقابل چیزی است که از سوی طرف غربی و اسرائیلی بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده است.
پروژه عادی سازی روابط با اسرائیل یک پروژه ایرانی است که مدتها قبل از پیمان ابراهیم و صلح اعراب و اسرائیل توسط نیروهای درون نظام جمهوری اسلامی کلید خورده بود. میزان مشروعیتی که برای اسرائیل در ذهن عرب ها ایجاد شده هرگز به میزان مشروعیت و محبوبیتی که ایرانیان برای اسرائیل ایجاد کرده اند نیست.
برخی شواهد نشان می دهد که حتی یکی از علل حرکت کشورهای عربی به سمت عادی سازی با اسرائیل این بود که مبادا از ایران عقب بمانند!
از اینجا متوجه می شویم چرا ایران در تصاعد تنش با اسرائیل و غرب عجله ای ندارد و بسیاری از هزینه ها و ضربات دشمن را با صبر استراتژیک پاسخ می دهد. همچنین متوجه می شویم چرا اسرائیل به گواه برخی مشاهده گران به هیچ عنوان اولویت دستگاه امنیتی ایران نیست.
چون نهایتا ایران در نظام چند قطبی جهانی خود را ذیل آمریکا و غرب تعریف کرده، و کشمکش های ژئوپلیتیک کنونی در راستای متقاعد کردن غرب به پذیرش احیای اتحاد راهبردی با ایران است، نه سیطره ایران بر منطقه، و نه صعود ایران از سطح قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی، و نه مقابله با استکبار و تلاش جهت ورود به نظم چند قطبی یا بی قطبی، و نه نابودی اسرائیل و آزادی مسلمانان، و نه هیچ چیز دیگری غیر از همان هدف اصلی.
از نگاه اسرائیل، درگیری با ایران یک درگیری راهبردی و مساله مرگ و زندگی است.
لیکن از نگاه ایران کل درگیری منطقه ای با اسرائیل در سطح تاکتیکی قرار داشته و در سطح راهبردی هدف احیای روابط راهبردی ایران با آمریکاست.
ایران نه توان ابرقدرت شدن دارد، و نه نظام جمهوری اسلامی چنین ارزیابی از توان ایران دارد، و نه نقشه راهی در این راستا وجود دارد.
ایران به جای سرمایه گذاری در حوزه فناوری های نوین و ایجاد مزیت های نسبی در سطح جهانی، تمرکز و مساعی خود را بر حوزه هایی گذاشته که سه هدف را دنبال می کند:
1- جلوگیری از تهدیدات امنیتی داخلی از جنس اتفاقی که در سوریه افتاد.
2- بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی از جنس بلایی که بر سر عراق و لیبی آمد.
3- تحمیل حضور ایران در معادلات منطقه ای.
یعنی اولا ایران نباید از درون متلاشی شود. ثانیا نباید از طریق مداخله خارجی از پا در آید. و ثالثا، نباید امکان دور زدن و بایکوت ایران در منطقه فراهم شود.
سیاست خارجی ایران در راستای به چالش کشیدن نظم آمریکایی نبوده و نیست. بلکه همیشه در سطح واکنش به تهدیدات غرب باقی مانده و تلاش می کند غرب را وادار به پذیرش جایگاه ایران به عنوان یک متحد در نظم جهانی نماید.
جمهوری اسلامی ایران یک حکومت دموکراتیک است که مانند همه دموکراسی های جهان تصمیمات حکومتی تحت فشار رانت ها گرفته می شود.
رانت های ایرانی عموما ذیل دو دسته بزرگ قابل تقسیم بندی هستند.
یک دسته به دنبال مدل ترکیه ای کردن ایران هستند. و دسته دیگر به دنبال مدل کره شمالی کردن ایران.
به نظر می رسد دسته اول در همه سطوح نظام دارای تفوق و برتری هستند. لیکن دقیقا به دلیل فشارهای غرب و تحریم ها و دشمنی هایی که تحقق مدل ترکیه ای در ایران را غیر ممکن کرده، دسته طرفدار مدل کره شمالی قدرت گرفته اند.
طرفداران مدل کره شمالی از سیاست های رانتی کمونیستی در کنار یک نظام سیاسی بسته حمایت می کنند و معتقدند اگر آمریکا به ما رانت نمی دهد که بخوریم، باید برویم از چین رانت بگیریم بخوریم.
طرفداران مدل ترکیه ای از طرف دیگر وقتی اسم چین می آید کهیر می زنند و حالشان بد می شود. این دسته معتقدند باید هر طوری شده آمریکا را متقاعد کنیم تا به ما رانت بدهد تا بخوریم و مجبور نشویم از چین گدایی کنیم تا به ما رانت بدهد!
لذا طرفداران مدل ترکیه ای از رسانه آزاد و اینترنت آزاد و جامعه آزاد و اقتصاد آزاد و همه چیز آزاد حمایت می کنند.
اگر چه ریشه تمام گرفتاری های کشور همین نظام دموکراتیک و سیطره تمام عیار رانت ها بر همه شئون و عرصه ها است، لیکن علی الحساب ضرری که دسته طرفدار مدل ترکیه ای برای کشور دارد کمتر از ضرر طرفداران مدل کره شمالی است. چون ترکیه سال 1403 با وجود تورم و سایر مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی آن، از ایران سال 1360 یا نهایتا 1370 بهتر است. مدل کره شمالی یعنی برگشت به گذشته و باقی ماندن در گذشته. مدل ترکیه ای یعنی عبور از گذشته و حرکت به سمت آینده ولو با وجود مشکلات.
قطعا مدل ترکیه ای ایرادات و اشکالات بسیار جدی و اساسی دارد. ولی باز هم از مدل کره شمالی که گاهی به اسم مدل کوبا هم مطرح می شود بهتر است.