سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

حاکم "خود کامه" کیست؟

بسیاری از باورهای امروز ما متاثر از اندیشه های غربی هستند که در طول زمان و در اثر تکرار و تلقین پذیرفته ایم. یکی از این باورها نگرش منفی است که نسبت به حاکمان "خودکامه" پیدا کرده ایم.

"خودکامه" معادل فارسی است که برای واژه انگلیسی Tyrant (تایرَنت) استفاده می شود. ریشه این کلمه به زبانهای لاتین و یونانی باز میگردد و در اصل به معنی حاکمی بوده است که بر خلاف "قوانین معمول" عمل می کرده است. جالب است بدانید این واژه در اصل به هیچ عنوان بار معنایی منفی نداشته. برای اینکه متوجه چرایی این مطلب شویم باید نگاهی اجمالی به تاریخچه بستر اجتماعی و اقتصادی آن بیاندازیم.

مهمترین عامل شکل گیری تمدن و شهرنشینی دستیابی انسان به دانش کشاورزی بود. کشاورزی دو پیامد مهم داشت:

1- برخلاف دامداری یا شکار حیوانات که مستلزم تحرک پذیری بالا، ییلاق و قشلاق بودند، کشاورزی مستلزم سکونت در یک منطقه جغرافیایی ثابت بود. لذا اشتغال انسانها به کشاورزی موجب شکل گیری شهرها و گسترش تمدن شد.

2- کشاورزی امکان شکل گیری مازاد تولید را فراهم کرد. به این ترتیب که کشاورزان بیش از مصرف مستقیم خود و خانواده هایشان محصول برداشت می کردند. نتیجتا این مازاد تولید برای دسته دیگری از انسانها امکان فراغت از کار را فراهم می کرد.

همین فراغت از کار بود که موجب ظهور جلوه های متعالی تر تمدن می شد. اقشار اجتماعی جدیدی شکل گرفتند، از فلاسفه، شعرا، هنرمندان و دانشمندان گرفته تا نظامیان و اشراف و حاکمان و پادشاهان. طبیعتا ارتباطات ارگانیکی هم میان این اقشار وجود داشت. مثلا دانشمندان و ریاضی دانان شیوه هایی برای محاسبه مساحت زمین های زراعی ابداع می کردند که در مسایلی مانند تقسیم آب یا میزان مالیات کاربرد داشتند. همچنین نظامیان ضامن امنیت بوده و ثروتمندان در موارد خشکسالی تسهیلات و اعتبار لازم برای تداوم تولید را فراهم می کردند.

پس پایه این تمدنها کشاورزی بود. اما کشاورزی معمولا ماهیتی دوره ای دارد. یعنی مثلا کشاورزی شش ماه از سال روی زمین کار می کند و شش ماه دیگر بیکار است. یا محصولات فقط در پایان فصل بخصوصی از سال قابل برداشت هستند، و از این دست. لذا کشاورزان و دهقانان در تمدنهای باستانی همیشه از نوعی نظام اعتباری استفاده می کردند. یعنی مثلا شش ماه از طریق اعتبار به برخی کالاهای مصرفی دسترسی پیدا می کردند، و در زمان برداشت محصول بدهی خود را تسویه می کردند. این کالاهای مصرفی از جمله شامل نوشیدنی های الکلی بود که توسط معابد عرضه می شد. مثلا به ازای هر لیوان نوشیدنی که تحویل داده می شد خطی روی چوب خط مشتری می کشیدند و در فصل برداشت محصول بدهی ها صاف می گردید.

در بسیاری موارد هم کشاورزان پول نزول دریافت می کردند. به اینصورت که قراردادی می بستند که در ازای دریافت مبلغی پول نقد، در زمان برداشت محصول، اصل و بهره بدهی را پرداخت کنند. ضمانت این قراردادها هم معمولا کار بردگی توسط اعضای خانواده بود. لذا اگر به هر دلیلی فردی امکان پرداخت بدهی را پیدا نمی کرد، خود و خانواده اش به بردگی برده می شدند.

اما برخلاف فرمولهایِ ریاضیِ محاسبۀ بهره بدهی که بصورت تصاعدی بالا می روند، بازده محصولات کشاورزی شباهت به موجهای سینوسی دارد. یعنی گاهی اوقات محصولات پربازده بوده، و گاهی اوقات هم خشکسالی موجب نابودی محصول می شود. همین خشکسالی ها باعث می شد تا در طول زمان بخش بیشتر و بیشتری از جمعیت به بردگی درآیند.

طبیعتا وقتی بخش قابل توجهی از جمعیت به بردگی اقلیت کوچکی (همان وام دهندگان) در آیند دو پیامد وجود خواهد داشت:

1- از طرفی خواست و فشار توده ها برای بخشایش بدهی ها افزوده می شود

2- از طرف دیگر طبقه ثروتمندان که بخش وسیعی از جامعه را به بردگی کشیده اند قدرت و نفوذ بیشتری پیدا می کند

و دقیقا همینجاست که ناگهان سر و کله حاکمان "خودکامه" پیدا می شود. این حاکمان خودکامه همان پادشاهان و سلاطینی بودند که از قدرت و نفوذ ثروتمندان ناخشنود بوده و با استفاده از حمایت توده ای، ثروتمندان را سرکوب می کردند. یعنی یا عده ای از آنها را می کشتند، یا از آنها سلب مالکیت می کردند و یا بدهی ها را ملغی اعلام کرده و برده ها را آزاد کرده و به زندگی دهقانی باز می گرداندند.

و بار منفی "خودکامه" هم از همینجا می آید. یعنی ثروتمندان از چنین حاکمانی متنفر بوده و به طرق مختلفی در صدد دسیسه چینی و کودتا علیه آنان بودند که نمونه های آن را در یونان باستان و امپراطوری روم هم سراغ داریم.

نکته جالبتر اینکه حتی مصلوب شدن عیسی مسیح به دلیل اعتراض به ثروتمندان یهودی که انسانها را به بندگی و بردگی می کشیدند بود. جمله معروفی که در انجیل آمده، که می گوید "و گناهان ایشان را ببخشید" (And forgive them their sins) ناظر به همین مطلب است. کلمه sin در زبان انگلیسی به معنی گناه است. اما در زبان آلمانی و فرانسه معادل این کلمه دو معنا دارد. هم به معنای گناه است و هم به معنای بدهی. در زبان باستانی که انجیل در اصل به آن زبان نوشته شده هم همینطور هر دو معنا وجود دارد. یعنی به احتمال بسیار زیاد منظور گناه به معنایی که امروز برداشت می کنیم نبوده، بلکه خواستار لغو بدهی ها و آزادی بردگان بوده است.

همین پدیده را در دنیای امروز هم مشاهده می کنیم. یعنی هرجا حکومتی خلاف خواست و خط مشی ثروتمندان جهان عمل کند بلافاصله با عنوان "خودکامه" مورد نکوهش قرار می گیرد. اما اگر همسو با سیاستهای سرمایه داران بزرگ جهانی باشد هرگز تحت چنین اتهاماتی قرار نمی گیرد. یک نمونه بارز، عربستان سعودی است. عربستان یکی از سه کشور جهان است که رسما غیر دموکراتیک هستند (دو تای دیگر عبارتند از قطر و شهر واتیکان). یعنی هرچند سایر کشورها ممکن است تعاریف متفاوتی از دموکراسی ارائه داده باشند، اما عربستان حتی نیازی نمی بیند که تظاهر به دموکراسی کند. و البته از نظر قوانین مدنی هم یکی از بسته ترین جوامع جهان است، اگر دقیقا بسته ترین نباشد، که احتمالا هست. اما نه تنها مورد اعتراض سازمانهای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر قرار نمی گیرد، بلکه چندی پیش (در دوران ریاست جمهوری اوباما) ریاست کمیسیون زنان سازمان ملل به عربستان سعودی داده شد. آش به قدری شور بود که صدای عده ای از خودشان هم در آمد، که البته خیلی زود هم ساکتشان کردند.

https://unwatch.org/no-joke-u-n-elects-saudi-arabia-womens-rights-commission/

در مقابل کشور ونزوئلا که متاسفانه یکی از دموکراتیک ترین اشکال حکومت در جهان را دارد به شدت تحت حملات انواع و اقسام سازمانهای دولتی و غیر دولتی حمایت از حقوق بشر قرار دارد. و البته این حملات دقیقا از زمانی شروع شد که دولت چاوز اقدام به اجرای سیاستهای حمایت از اقشار محروم و فقر زدایی نمود. صرفنظر از اینکه این سیاستها در دراز مدت تا چه حد موثر بوده و قابل تداوم هستند، همین طغیان و خارج شدن از مدار نظام سلسله مراتبی سرمایه داری جهانی کافیست تا حکومتی با عنوان "خودکامه" مورد تاخت و تاز قرار گیرد.

دموکراسیخودکامگیدیکتاتوریتجددمدرنیته
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید